شهرستان ادب به نقل از خبرگزاری تسنیم: تپههای خاکی سست. رملهای نامطمئن. دستهای نقطۀ سیاه که از دور به سمت تپهها پیش میآیند. صدای مخوف شنی تانکها. هیبت نخراشیده و کریه لشکری سرباز بیدستوپا که همان نقطههای مذکورند و حال که در مشایعت تانکهایشان، به هرّۀ تپه رسیدهاند، هویت عراقیشان بر مخاطب آشکار شده؛ سربازهایی لاغر و دستوپاچلفتی که حتی نمیتوانند کلاه آهنی را مرتب روی سرشان نگه دارند و مثل برده از افسران ارشد خود با سبیلهای از بناگوشدررفته اطاعت میکنند. صدای فریاد اللهاکبر از دیگرسوی تپه بلند میشود. به محض قیام ایرانیهای خمپارهبه دوش و دوشکاچی، آن نقاط لرزان، یکی پشت دیگری بر زمین میافتند و تارومار میشوند؛ بیهیچ مقاومتی، بیهیچ تاکتیک جنگی و رزمآوری چشمگیری و حداقل شجاعتی در بهپاخاستن دوباره!
تصویر بالا، تصویری است که طی سالهای پس از دهۀ شصت، غالب سینماگران و نویسندگان ایرانی از لحظات دشوار هشت سال جنگ تحمیلی به مخاطب خود نشان دادهاند. در اکثر آثار سینمایی، تلویزیونی و حتی مکتوبی که طی این سه دهه پیرامون دفاع مقدس شکل گرفتهاند، نیروهای عراقی افرادی سستعنصر و ترسو نشان داده شدهاند که با اولین شلیک رزمندگان ایرانی، جادرجا کشته میشوند یا فرار را بر قرار ترجیح میدهند. سنگرهای عراقی غالباً در این گونه آثار یا نشان داده نمیشوند و یا اگر کارگردانی آنقدر خلاقیت داشته باشد که دل از قصههای تکراری بکند و به سراغ آنها برود، هرگز از نمایش بطریهای مشروب و نوارکاست خوانندگان زن عربی و آلات قمار فروگذار نخواهد کرد.
قطعاً اختلاف فاحش ایمان و اعتقاد در دو جبهۀ درگیر جنگ، بههیچوجه قابل انکار نیست. نیروهای عراقی هرقدر هم که ورزیده و قوی، باز در مقابل رزمندگان مؤمن و انقلابی ایران، به پشیزی نمیارزیدند. بیشک هدف این یادداشت نیز این نیست که سنگ توانایی نیروهای بعثی را بر سینه بکوبد و از نمایش رذالتهای آنان گلایه کند! حرف بر سر این است که اگر کسی مخاطب جدی آثاری با محوریت دفاع مقدس باشد و اندکآثار فاخر مستند این حوزه را از نظر گذرانده باشد، به تلخی درمییابد که این تصویر، به هیچوجه با حقیقت سازگار نیست. جانبازان و آزادگان هشت سال جنگ تحمیلی به کرات در گفتگوها، یادداشتها و مستندها متذکر شدهاند که ضعیف نشان دادن عراقیها در دوران جنگ، جنایتی است که نیروهای خودی، ناآگاهانه و گاه جاهلانه، در حق شهدا و رزمندگان ایرانی مرتکب میشوند. مستندات تاریخی باقیمانده از این دوران نیز، این مدعای صادق را تصدیق میکند. چه آنکه بر همگان آشکار است که با حمایت ظالمانۀ چندین کشور دنیا از عراق و صادرات سلاح به این کشور تجاوزگر، نیروهای عراقی حتی اگر به خودیخود هم اعتقاد راسخی به مبارزه نداشتند، به پشتوانۀ تجهیزات نظامیشان، با تمام قوا در جنگ حاضر میشدند. در حقیقت، هنرمندان در دوران پس از جنگ، با تضعیف چهرۀ حقیقی نیروهای درندهخوی حزب بعث، از ارزش شجاعت جوانان و نوجوانان ایرانی در جنگ با آنان، کاستهاند.
در این میان، اندکآثار داستانی که بر مسیر اعتدال، مختصات هر دو جبهۀ درگیر جنگ را به صداقت به تصویر کشیدهاند، باید به مخاطبان حقیقتجو معرفی شوند. «در آفریقا همهچیز سیاه است»، اثر «ساسان ناطق»، اثری از همین دست است. ناطق که کارنامۀ کاری او نشان میدهد دغدغۀ دفاع مقدس و انقلاب اسلامی را در سینه دارد، در این مجموعۀ خود که مشتمل بر چهار داستان کوتاه است، از خط مقدم جبهه عبور کرده، خود را به سنگر عراقیها رسانده و مخاطبش را با وجهۀ کمتردیدهشدهای از جنگ تجمیلی، آشنا کرده است. نام کتاب نیز در حقیقت اشارهای ظریف به همین موضوع دارد. چهار داستان این مجموعه، بین خیال و واقعیت شناورند. گاه شخصیتها ریشه در واقعیت دارند و از دل تاریخ سر بلند کردهاند و گاه، حاصل خیال نویسندهاند. فرهنگ عربی که به شدت در تنۀ داستانها دیده میشود، برای خواننده تازگی دارد و او را به خواندن همۀ داستانها ترغیب میکند. چه آنکه قلم توانای نویسنده نیز به مدد او آمده تا با بهرهگیری از تکنیکهای نویسندگی و با ایجاد تعلیقهای مناسب، عطش به پایان بردن داستان را در خوانندهاش برانگیزد.
فارغ از همۀ نقاط مثبتی که ذکر آنها رفت، صداقت و اعتدال ناطق در به تصویر کشیدن عراق طی جنگ تحمیلی قابل تحسین است. شخصیتهایی عراقی که با همۀ رذالتهایشان، گاه دچار یأس، دلتنگی و حتی پشیمانی میشوند، شخصیتهایی که به آسانی نمیمیرند و از پادرنمیآیند، اما خود، به جنایتی که در حال ارتکاب آناند، معترفاند و همین اعتراف صادقانۀ آنهاست که خواننده را متقاعد میکند کتاب خوبی را برای خواندن انتخاب کرده است و دستکم، پس از به پایان بردن آن، میتواند ادعا کند گوشهای از تصویر حقیقی جنگ را دیده است.
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز