شهرستان ادب: پروندۀ ادبیات جنگ و دفاع مقدس را با یادداشت دیگری از محمدامین اکبری بهروز میکنیم. اکبری در یادداشت پیشین خود به اشعار جنگ اخوان ثالث پرداخته بود و اکنون در این یادداشت امیری فیروزکوهی را موضوع یادداشت خود قرار داده است. این مطلب را با هم میخوانیم:
شهرستان ادب: بازهیِ زمانی دههیِ سی تا سالهایِ انقلاب اسلامی را میتوان دورهیِ عسرت شعر کلاسیک فارسی دانست؛ سالهایی که شاگردانِ نیما یوشیج در نقشِ سردمداران شعر نو وارد میدان شدند و به تلافیِ سالهایِ پیش از آن -که در جبهۀ اقلیّت بودند- عرصه را بر مخالفان خود تنگ کردند و یکّهتازِ مجامع ادبی شدند. در این سالها که شاگردان نیما و ایضاً شاگردنمایانِ نیما به دنبال راههای تازهای برای سرایشِ شعر بودند (و یا فکر میکردند که چنین است) و هر چند وقت یکبار سرگرم صادر کردن بیانیۀ جدیدی در معرفی سبک جدیدی از شعر نو بودند، حضور شاعران کلاسیک به شرکت در انجمنها و محافل ادبی کوچک محدود میشد و اگر این شاعران - که چه خودآگاه و چه ناخودآگاه برخی از پیشنهادهای نیما را پذیرفته بودند و در سرودههای کلاسیکشان به کار بسته بودند – نبودند، شاعرانی که پس از سالهایِ انقلاب به احیای دوبارۀ برخی از قوالب کلاسیک دست زدند، نمیتوانستند از تجربۀ کمنظیر ایشان در گذر از فضای کلاسیک پیش از نیما به فضای نئوکلاسیک پس از نیما استفاده کنند.
در بین قوالبی که شاعران پیش از انقلاب در آن شعر میسرودند – بهمانند بیشتر دورانهای شعر فارسی- غزل از جایگاه ویژهای برخوردار بود و گویا زودتر از سایر قالبها تن به نوگرایی داد. در آن سالها غزل شهریار به دلیل بار رمانتیک فراوان و همچنین حاشیههای که پیرامون زندگی شاعر شکل گرفته بود، از اقبال ویژهای برخوردار بود. غزل شهریار را به دلیل احساسات فراوان و بنمایۀ عاشقانهای که داشت، میتوانیم در ادامۀ سنت غزلسرایی سبک عراقی درشمار بیاوریم، ولی غزل پیش از انقلاب تنها به غزل عاشقانه محدود نمیشود. در مقابل غزل عاشقانه، گروهی از شاعران همنسل شهریار به پیروی از شاعران سبک هندی به سرایش غزل مضمونگرا مبادرت کردند که به دلیل اقتضائات شعری آن دوران (توجه کنید که بیشتر شاعران کلاسیک آن دوره به تأسی از شاعران سبک بازگشت، مخالفت شدیدی با شعر سبک هندی داشتند) چندان مورد توجه قرار نگرفتند. نمایندۀ شاخص غزلسرایانِ مضمونگرا در این دوران، «سیدکریم امیری فیروزکوهی» است.
هرچند که امیری فیروزکوهی بیشتر به غزلهای مضمونگرایش شناخته میشود و قسمت عمدهای از دیوانش را هم غزلیاتش تشکیل میدهد، در سایر قالبهای کلاسیک شعر فارسی نیز شعر سروده است و الحق که بعضی از آنها از ماندگارترین شعرهای معاصر است. قصیده، دیگر قالب تخصصی اوست و جالب آن است که همان امیری فیروزکوهی که در غزل از پیروان صائب تبریزی است و بهشدت به کشف مضامین تازه میاندیشد، در قصیده به پیروی از شاعران سبک خراسانی، شعر میسراید و بیش از همۀ قصیدهسرایان فارسی، دنبالهرو خاقانی بزرگ است. یکی از معروفترین قصاید ادبیات معاصر که برای حضرت ختمی مرتبت (ص) سروده شده است، از امیری فیروزکوهیست؛ قصیدهای با مطلع:
آنک آوازِ نبى از در بَطحا شنوید
ذکر حق را ز در افتادن بُتها شنوید
قصاید امیری هر کدام به مناسبتها و دلایلی خاصی سروده شدهاند؛ یکی از قصاید او که به بهانۀ پروندۀ شاعران و جنگ تحمیلی در ادامه میآید، در فروردین ماه 1361 به مناسبت غلبۀ ایران بر عراق در جنگ مشهور به فتح الفتوح سروده شده است.
در ادامه این قصیده را با هم میخوانیم:
ای وطن! ای مفخر من ! لطف حقت یار باد
لطف حقت یار و دشمن خوار و خواری عار بـاد
ای وطن! ای خاک پاکت توتیایِ چشم ما !
توتیایِ چشم ما در پرده از اغیار باد
آنکه خوارت میشمرد از طبعِ خوار خویشتن
تا ابد چون آرزویِ خواریِ ما خوار باد
وآنکه ما را از سَفه میخواند موری در حساب
خود چو مرداری شد از ذلّت که طعمة مار باد
ضربة تیغ شما زد صدمهای صدام را
کز نشانش تا ابد صدّامیان را عار باد
بهر آبی، خاک ما شد عرصة بیداد او
مرگ بر بیدادگر، اُف بر جنایتکار باد
گرچه صد دام از جنایت بهر ما گسترده بود
خود به دام افتاد و دامش گوری از هر تار باد
ای جوانان غیور! ای پاسبانان وطن
مژدة فتح شما با مژدگانی یار باد
مژدگانی چیست این فتح الفتوح قرن را؟
آنکه فتح قُدستان پایان این مضمار باد
خصمتان را گر همه صدّام ور صد همچون اوست
جان پر از آزار و دل پر بار و سر بر دار باد
اینچنین فتح نمایان، لشکر اسلام را
فتح تاریخ است و این تاریخ در تکرار باد
در قفایِ خصم، آن مُهری که میزد ذوالفقار
هم ز بازویِ شما بر فرقِ این کفّار باد
کر و فرّی اینچنین، از حیدر کرار بود
هم شما را کر و فرّ از حیدر کرار باد
آنچه آمد از شما از دین و آیین در وجود
عبرت تاریخ را آیینة اعصار باد
وآنچه دنیا از شما آموخت در بذل نفوس
اهل بذل و مکرمت را درسی از ایثار باد
دشمن غدّار را آن گونه آتش درزدید
کانچنان آتش به جان دشمن غدّار باد
قدرت بازویتان را قوّت ایمانتان
داد نیرویی که فوق نیروی اشرار باد
این جلادت زادة دین است و پروردة یقین
این چنین دین و یقین آوازة امصار باد
مِغفر از سر کرده، تیر از مژّه، شمشیر از دو دست
جنگ دشمن را به نصرت چنگتان در کار باد
آن همه نوباوهتان چون پهلوانانِ مصاف
کشت بسیاری زِ مردان را و این بسیار باد
شد جوان از خون گلرنگ شما اسلامِ پیر
پیر اسـلام کهن را فخر از این گلزار باد
سوی دشمن رفت مرگ، از بیم تسلیم شما
هول مرگ از نوجوانان مفخر ادوار باد
در قتال دشمنان بر مرگ سبقت جستهاید
مرگ هم چون زندگانی محو آن هنجار باد
هیچ تاریخی ندارد این جلادت را به یاد
این جلادت، تا ابد سرلوحة اخبار باد
مرگ را بر ما هم آسان کرد ایمان شما
همچو ایمانی، جهان را شهرة اقطار باد
بالله این رفتارتان در یاد دنیا نیز نیست
عالمی را این کرامت شیوة رفتار باد
خصمِ بیزنهار را هم از شرف دارید پاس
پاس یزدانی شما را سرخط زنهار باد
آن کرامتها که در حق اسیران کردهاید
درسی از دین خدا در خاطر کفّار باد
پیر هم در وجد جانبازیست از ذوق شما
یارب از وجد شما هر طبع برخوردار باد
گر نشد آغشته با خون عزیزان، خون ما
خجلت ما زین تغابن، ذکر استغفار باد
عالمی در حیرت از ایثار و ایمان شماست
اسوة ایمان و ایثار، اینچنین کردار باد
***
ای وطن زینسان بهارِ پایداری در دو بار
از فلک خاکِ ثمرخیزِ تو را هر بار باد
وان بهار و این بهار از فتح و فیروزی ز غیب
تهنیت را آیتی از گنبدِ دوّار باد
نصرت «کم مِن فِئه» گر لشکر اسلام را
پیش از اینها بود، اکنون از شما آثار باد
ای شهیدان ای وقایة حان ما جانِ شما
خونبهاتان را ز حق پاداشن و مقدار باد
مرگتان را تسلیت با تهنیت آمیخته است
زندگی را خجلت از مرگی چنین، هموار باد
هر بهاران کز نسیم گل برآید بویتان
رنگ هر گل، یادگار از هر گل رخسار باد
گل نشان بویتان، سنبل نشان مویتان
نقش روی و خویتان همواره در انظار باد
و ز قبول هَدْیتان در پیشگاه قرب حق
اجرتان «جنّات تجری تحتها الانهار» باد