شهرستان ادب به نقل از روزنامۀ وطن امروز: 6410 روز تنهایی، کتابی است که در نظر اول نام خاص آن، ذهن را به خود مشغول میکند. اولین بار که نام کتاب را شنیدم با پیشینیۀ ذهنی که از کتاب قبلی خانم پونه نکوی (انارسبز، زیتون سرخ) داشتم، محتوای کتاب را حدس زدم. نام کتاب همچنین قرابت زیادی با نام صد سال تنهایی گارسیا مارکز دارد که اتفاقا آن مجموعه نیز رمان جنگ است.
اما 6410 روز تنهایی، روایت متفاوتی است از زن و عشق. عشق در این مجموعه از جنس دیگری است. عشقی زلال و پاک که نمونههای این عاشقانههای عفیف را در ادبیات کهن فارسی و به صورت ویژه، شاهنامه، که یک اثر حماسی است میبینیم. نام این مجموعه، برگرفته از خاطرات همسر شهید حسین لشگری است و یکی از غزلیات این کتاب نیز به ایشان تقدیم شده است که روایت دلتنگی همسر شهید است.
پونه نکوی، شاعر توانمند و پرکار در حیطۀ شعر دفاع مقدس، برای روایت زنان درهشت سال دفاع مقدس دریچۀ دیگری بازکرده است. شعر دفاع مقدس در آغازین سالهای تولدش، نگاه کمرنگی به زن داشت چرا که جنس شعر در این دوران، حماسه بود نه تغزل. شعری کوبنده و مهیج که گاه به شعار نزدیک بود تا شعر و البته فضای اجتماعی آن دوران نیز چنین اشعاری را میطلبید. با پایان گرفتن جنگ. به ویژه در دهۀ هفتاد، فصلی نو در ادبیات دفاع مقدس گشوده شد و آن هم توجه ویژه به آسیبها و تبعات جنگ و پررنگ تر از همه، پرداختن به خانواده،هایی بود که مستقیم یا غیرمستقیم تحت تاثیر این پدیدۀ اجتماعی قرار گرفته بودند. خانوادۀ شهدا، خانوادۀ جانبازان، خانوادۀ شهدای مفقودالاثر، خانوادۀ اسرا و... هر کدام با دنیایی از مضامین در پیش روی هنرمندان قرار گرفت. نقش زن در هر کدام از این خانوادهها، نقش عظیم و بزرگی بود. نقشی که هنوز ادبیات پایداری ما نتوانسته است حق آن را ادا کند.
مجموعه شعر 6410 روز تنهایی، مجموعهای است شامل24 غزل و نیز 6 شعرمحاوره که در ادامۀ غزلیات، در انتهای کتاب آورده شده است. این مجموعه در 69 صفحه توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است.
اشعار کتاب از نظر موسیقایی نسبتأ تنوع خوبی دارند 12 غزل با وزن دوری سروده شده است که به شاعر برای بهره گیری از قافیۀ میانی فرصت خوبی داده، هر چند شاعر از این پتانسیل کمتر بهره برده است.
در بیش از نیمی از غزلیات این مجموعه، شاعر از ردیف بهره برده است که بار موسیقی کناری شعر را افزوده است. ردیفها کوتاه و بیشتر تک واژه است، اما از نظر قافیه، شعرها تنوع بهتری دارند.
اولین شعر این مجموعه، رگههای شعر توحیدی دارد و قطعا این انتخاب که عامدانه صورت گرفته، حسن سلیقه و توجه شاعر را نشان میدهد که قابل تحسین است.
شعری که در جستجوی خدا چنین میگوید:
ای عشق! عشق! میشنوم از خدا بخوان
یاد خدا همیشه مرا کرده زیرو رو ص 8
پونه نکوی، در این مجموعه ، بازیگر سکانسهای فیلمی میشود که خود چیده است. در عمدۀ این اشعار زاویۀ شاعر، زوایۀ اول شخص است. یعنی شاعر خود، بازیگر نقش شعرهایش است. زاویۀ اول شخص، تکنیک خوبی است که شاعر از آن بهره برده است، برای اینکه فضای عینیتری را در شعر بیافریند و همراه با این فضای عینی، حس و عاطفه شعر را نیز تشدید کند. او در این مجموعه، با شخصیتهای شعرش زندگی میکند و و مخاطب را برمیانگیزد که با او در این حس و عاطفه شریک شود. همین استفادۀ هوشمندانه جنبۀ تغزلی شعر را تقویت کرده است.
از بیست و چهار غزل این مجموعه، 21 غزل، از زاویۀ اول شخص است که در بیشتر موارد، روای اشعار، زنی است که با معشوق خود سخن میگوید. معشوقی که جنگ به او و خاطراتش آسیب زده است و در برخی از موارد نیز، راوی، یک مرد است که باز هم همان روایت تغزلی در این اشعار به چشم میخورد.
با هم یکی از زیباترین اشعار این مجموعه را میخوانیم که راوی و " من" این شعر، نقش زن جانبازی را دارد که عاشقانه سخن میگوید:
جوانه میزند انگار تاول از بدنت
در آستانۀ گل دادن است پیرهنت
یکی دو تاول کوچک شکفته خواهد شد
و چند لکه که گل شد به سبزۀ بدنت
به دوست داشتنت خیره میشوم وقتی
که شاخۀ گل سرخی است گوشۀ دهنت
به دوست داشتنم خیره میشوی وقتی
که من نمیگذرم از چروک پیرهنت
اوج تغزل را در بیت سوم و چهارم این شعر میبینیم. تصویری عاشقانه وغرورآفرین. روایت عشق و زخم. تلاقی مستی و بیداری. یک عشق اسطوره ای و پاک.
و اما به غزلی میرسیم که راوی در نقش یک مرد جانباز، دلتنگیهای عاشقانۀ خود را روایت میکند و جالب این جاست که باز ما زنانگی را درنوع نگاه، صحنه پردازی، بافت کلام و در دیالوگهای همین شعر میبینیم، هرچند در این جا، "من" شعر، یک مرد است:
باز هم عصر جمعه میریزی، چای خوش طعم دارچینی را
باز هم پاک میکنی با عشق، لکۀ چای روی سینی را
ناز انگشتهای زیبایت، رنگ پیری به خود نخواهد دید
تو شکسته نمیشوی اما بشکن این ظرفهای چینی را
و شعر گاه از تغزل به اعتراض پل میزند و شعری اجتماعی، عاشقانه را خلق میکند، شاعر، آسیبهای اجتماعی جنگ را در نقش یک زن در خانواده، متاثر از این پدیدۀ اجتماعی روایت می کند. راوی، تمام این رنجها را در فضای یک خانواده به عنوان کوچک ترین و مهم ترین پایگاه اجتماعی به تصویر کشیده است:
من اعتراض میکنم به مرگ این درختها
به کیف پول خالی و زنی کنار تختها ص47
تلفیق جنگ و عشق، معجون زیبایی است که نمونههای آن را در شعر شاعر عرب، نزار قبانی میبینیم. شعرهایی وطنی اما تغزلی.
نکتۀ مهمی که درمجموعه شعر پونه نکوی به چشم میخورد این است که در عمده اشعار، ما با شعر جنگ روبرو هستیم. شعری که نازیباییها و رنجها و آسیبهای جنگ را روایت میکند و کلمۀ " جنگ" بسامد بسیار بالایی در این مجموعه دارد، به طوری که در 14 غزل از 24 غزل، کلمۀ جنگ در ابیات وجود دارد و در برخی از اشعار نیز همین کلمه است که تنها پل ارتباطی از یک شعر عاشقانه به شعرجنگ است:
خوابیده ای شبیه به یک مرد گل فروش
می پرسم از خدا که خدا جنگ جای ماست؟ ص32
هرکجا اسم جنگ می آید دل آدم به تنگ می آید
راه کج می کند به جایی که جگر پاره پاره ای باشد ص42
زبان شاعر، زبانی ساده و روان است و شاعر برانگیختن حس و عاطفۀ مخاطب را به جسارتهای زبانی و فرمی ترجیح داده است. استفادۀ شاعر در بهره گیری از صنایع و آرایهها معتدل است. نمونهای از چند تشبیه زیبا در این مجموعه:
جوانه می زند انگار تاول از بدنت
در آستانه ی گل دادن است پیرهنت ص17
مثل زخمهای او شکاف میخورد انار
درد، بین استخوانش آشیانه میکند ص38
نمونۀ یک ایهام تناسب و جناس زیبا و موفق:
حس می کنم عطر تو را امروز، انگار چای تازه دم کردی
تنهاییام پایان نمیگیرد، باید کنارم دم به دم باشی ص34
ای کار پونه نکوی از ترکیبسازی بهره بیشتری می گرفت. چ چرا که، برخی ترکیبهای این مجموعه طراوت خاصی به آن داده است ترکیباتی از قبیل:
نیرنگ رنگ باز، جناب عشق، مرد آدم برفی ( که این ترکیب به نظرم درست نیست)، سرانگشتهای مینیاتوری، پری وارۀ زمینی، جشن عسل، آوار موجی مجنون و... . و این، نشان میدهد زبان شعری خانم نکوی به زبان گفتارنزدیک است و همین زبان گفتار، صمیمیت اشعار را بیشتر کرده است.
اما گاه با کلماتی در اشعار این مجموعه روبرو میشویم که نه تنها نقشی در جمله ندارند که گاه با حضور نابهجای خود، شعر را تنزل میدهند، کلماتی که شاید فقط برای پر کردن وزن نشسته اند، مثل کلمۀ "تب" در بیت زیر که نمیدانم نقش آن چیست و چه ارتباطی با گوش و حرف دارد؟
گوشم پر است از تب حرف و بگومگو ص7
گاهی هم حشو ملیحی به چشم می خورد:
(این) پرستوی نام من هر روز از لبان تو آب می نوشند
تو صدا کن مرا که بسیار است فرق آوای دیگران با تو ص12
(این) اشکهای ما خبرساز است، کی میرسی؟ کار تو پرواز است
تو خلوتی با ابرها داری، من خلوتی با این در و دیوار ص27
کلماتی که تشدید ندارند به دلیل اضافه شدن به کلمهای دیگر و به ضرورت وزن، مشدد ادا میشوند که اینگونه رفتار با کلمات به نظرمن از نظر موسیقایی به شعر لطمه میزند هر چند شاعر در نگارش، علامت تشدید هم روی این کلمات قرار گرفته است اما مشکل برجاست:
این روزها طنین پر هر کبوتری
راویّ عاشقانهترین نغمههای ماست ص32
و:
آن روسریّ مخمل قرمز هم دیگر نمیزند به دلم چنگی ص24
انتخاب منی اگر هرروز، زندگیّ دوبارهای باشد
ضعف تالیف در برخی از ابیات به چشم میخورد:
گاه معنا به دلیل حذف پارهای از جملۀ دوم، ناقص و مصراع دچار تعقید لفظی می شود:
پشت دریاها شهری است که دل میخواهد ص36
یا حذف حرف اضافه، که زیبایی مصراع دوم را گرفته است:
از سازههای خشتی دنیا شکسته تر
آن قدر زخم هست به جانت به ارگ نیست ص45
نبرد با قوافی سخت نیز، بیان لطیف و ساده و تاثیرگزار را تضعیف میکند:
تنها نه این که خاک به آفات مبتلاست
محصول کینه ورزی باران، تگرگ نیست؟ ص46
و:
دوستی میگفت دستش چند درصد میشود؟
جنگ میگیرد فقط وارونه کن این گنج را ص52
و:
دست به مهره نمیخواهد که تو حرکت کنی
دل ندارم تا ببینم صحنهای بغرنج را ص52
و یا در ابیاتی با تکلف روبرو هستیم، دوبار استفاده از کلمۀ عشق هم زیبا ننشسته است:
نشانه گیری تو خوب است، به قلب دشمن و قلب من
چگونه عشق شود خنثی؟ جناب عشق! دلم مین نیست ص9
اما اشعار محاورۀ خانم نکوی نیز عاطفۀ سیال و خوبی دارد که به جز یک غزل چهاربیتی ، در بقیۀ اشعار از قالب چهارپاره بهره گرفته است که ظرفیت بیشتری برای محاوره و ترانه دارد. تنوع اوزان اشعار محاوره نیز قابل توجه است. در شعر ص64 که تقدیم شده به شهدای حادثۀ هواپیمای مسافربری در خلیج فارس، شاعر نسبت به بقیۀ اشعار محاوره، دست به جسارتهای بیشتری در استفاده از تصاویر و ترکیبسازی زده و همین امر طراوت و تازگی بیشتری به اثر بخشیده است:
میخوابی! خلیجه موهات موج داره
میشینی کنارم موهات آبشاره ص64
(البته در همین بیت نوشتن کسره اضافه به صورت "های" غیر ملفوظ را درست نمیدانم)، یا ترکیبها و تصاویری از این دست که با فضای دریا هم تناسب دارد:
گل پیرهن آبی، موگیر دلفین، رویای آبی، چهل تیکۀ گل، گیسو خلیجی و.. .
و یک پایان بندی خوب و غیر شعاری و سینمایی در همین اثر:
روعرشه یه فرمانده با دستمالش
میخواد پاک کنه خونو از رو مدالش ص66
در آخرین شعر مجموعه که باز در همان موضوع است، زبان به شعار نزدیک شده، مخصوصا هرچه به پایان اثر میرسیم، متوجه میشویم بسیار متفاوت با شعر قبل است. در پارۀ اول همین شعر، زبان به نظر میرسد از نظر ساختار کمی ضعف دارد:
بیدارشو وجدان خواب آلود
خاموش کن موج نظامی رو
قلب هواپیما پر از بچه است
اجرا نکن این تلخکامی رو ص57
خاموش کردن موج نظامی و اجرا نکردن تلخکامی در ذهن تداعی نمیشود.
در مجموع، کتاب 641 روز تنهایی مجموعۀ ای خواندنی و موفق در حوزۀ شعر دفاع مقدس است که با رویکرد تغزلی، فصل جدیدی را در شعر زنان گشوده است. باید به خانم نکوی دست مریزاد و خدا قوت گفت. منتظر آثار بعدی این شاعر خوب و توانمند کشور هستیم.