آقای بهمن، با توجه به اینکه شما خود از نویسندگان فعال به ویژه در عرصۀ ادبیات دفاع مقدس هستید، وضعیت کلی ادبیات داستانی امروز را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر مقصودتان وضعیت کلی ادبیات داستانی امروز ایران است که متاسفانه باید بگویم همچون بسیاری از عرصههای دیگر مربوط به فرهنگ و ادبیات کشورمان، ادبیات داستانی ایران هم امروزه وضعیت چندان مناسبی ندارد؛ و اگر ناگزیر باشم یک نظر کلی دربارۀ این مقوله بدهم، در یک کلام باید بگویم که وضعیت بسیار بدی بر ادب
یات داستانی کشورمان حاکم است. دربارۀ دلایل این مساله هم بهتر است شما چیزی نپرسید و من هم چیزی نگویم. حقیقت این است که ما و شما- نویسندهها و اصحاب رسانه- این روزها به قدر کفایت با مشکلات و گرفتاریهای مادی و معنوی رو در رو هستیم و عاقلانه نیست که سرمان را جز به گرفتاریهای شخصی خودمان به موضوع دیگری گرم کنیم. در چنین فضایی همین که بتوانیم گلیم نخنمای خودمان را یک جوری از دل این امواج بیرون بکشیم، باید کلاهمان را سه هزار میلیارد بار بیندازیم هوا. از قدیم هم گفتهاند به سری که درد نمیکند، دستمال نمیبندند. ضمن این که سخن گفتن درباب دلایل حاکمیت این وضعیت نامناسب بر عرصۀ فرهنگ و ادبیات کشورمان هم بحث بسیار درازدامنی را میطلبد. به گمان من صرفنظر از افرادی که عمدتا با انگیزههای غیرادبی در عرصۀ ادبیات داستانی کشور فعالیت میکنند و غالبا هم دغدغههایشان هیچگاه رنگ و بوی خالص ادبی نداشته، حتی نویسندگانی هم که به دور از مسایل سیاسی روز، پیوسته دغدغههای صرف ادبی داشتهاند و به قول معروف غم بینوایی ادبیات داستانی ایران رخسارشان را زرد میکرده، امروزه به قدری با تنگناهای شخصی و عمدتاً اقتصادی روبهرو هستند که دیگر زبان بریده به کنجی نشستهاند و ترجیح میدهند فقط صورتهای خودشان را با سیلی سرخ نگه دارند...
به نظر شما اکنون و با گذشت بیش از دو دهه از جنگ، در عرصۀ ادبیات داستانی چه حرف تازهای میشود زد؟ چه فضاهای مغفول ماندهای در ادبیاتِ داستانی دفاع مقدس باقی است که هنوز به آنها پرداخته نشده است؟
حرف تازه که تا دلتان بخواهد هست. مسئله این است که چه کسی میخواهد یا میتواند این حرف را بزند و چه کسی میخواهد آن را بشنود یا بخواند؟ در ادبیات داستانی جنگ کسی به دنبال فضاهای به قول شما مغفول مانده نمیگردد. چرا که اساساً بحث، بحث فضاهای مقفول مانده است و نه مغفول مانده. در واقع داستاننویس جنگ به دنبال فضاهای باز و بکری میگردد که بتواند در آنها نفسی تازه کند و با ریههایی انباشته از این اکسیژن تازه، از درونمایههای شگرف و شگفتانگیز و معنویت سرشاری که از سالهای پایداری به یادگار مانده، انرژی بگیرد و آثاری تازه و برجسته خلق کند. اتفاقی که معتقدم به زودی خواهد افتاد و نشانههای بسیار امیدبخش آن را چند سالی است میتوانیم در داستانهای کوتاه برجستهای که نویسندگان غالباً جوانتر ما با موضوع جنگ به رشتۀ نگارش درآوردهاند، مشاهده کنیم.
در سالهای گذشته نسبت خاطرات به رمان (که در قیاس با داستان رسالت دیگری را بر دوش دارد) افزایش پیدا کرده و خاطره دارد جایگزین رمان میشود. این مسئله را چگونه ارزیابی میکنید؟
پرداختن به خاطرات جنگ فعالیتی است که به خودی خود ارتباط مستقیمی به رماننویسی و اساساً ادبیات داستانی ندارد. این خاطرات تنها از منظر درونمایه و مضمون میتوانند با مقولۀ ادبیات مربوط باشند. عزیزانی که در زمینۀ جمعآوری خاطرات فعالیت میکنند، در شمار پژوهشگران و محققانی هستند که فضای کارشان فضای دیگری است و اجر کارهایشان هم تبعاً افزونتر از داستاننویسان است. البته ماحصل این فعالیتها به صورت خمیرمایههایی گهگاه بکر و نادر میتواند به کار داستاننویسان هم بیاید، اما پرسش شما از یک چشمانداز متفاوت هم میتواند مستقیماً به ادبیات داستانی مربوط شود و آن هم نتیجۀ فعالیت داستاننویسانی است که به نیت نگارش داستان پشت میز، یا روبهروی رایانههایشان مینشینند و محصول کارشان- به دلایل متفاوت- داستان و رمان نه، که خاطره از آب درمیآید. برای مثال، امروزه گاه به کتابهایی برمیخوریم که در شناسنامههایشان عنوان داستان یا رمان ثبت شده، ولی در نهایت چیزی جز یک روایت کوتاه یا بلند از خاطرات مربوط به جنگ تحمیلی دست خواننده را نمیگیرد. مسئلهیی که اخیرا به رواج نوع تازهای از روایت هم انجامیده است؛ آثاری که عنوان داستان- خاطره را به آنها میدهند، یا خاطرۀ داستانی و... که البته کنکاش دربارۀ این مشکل و تحلیل فنی این پدیده هم به مجالی بیش از یک گفتگوی رسانهای نیاز دارد. مشکلی که فقط یکی از علتهایش ناشیگری نویسنده است و هزار دلیل دیگرش را باید در همان وضعیت بدی جستجو کرد که سیاستگذاران فرهنگی، هنری و ادبی کشور بر این عرصهها حاکم کردهاند و صد البته خود نویسندگان هم از قرار گرفتن در چنین موقعیتی رنج بسیار میکشند. چون نویسنده هم دوست ندارد به جای یک اثر داستانی ناب و برجسته یک متن معمولی شبیه به خاطره تحویل مخاطبان خود بدهد، اما وقتی نویسنده حقالتالیف یک کتاب دویست صفحهای خود را که یک سال از زندگیاش را صرف نگارش آن کرده- و در نتیجه دستمزد دریافتی از بابت تالیف آن را باید معادل با کل درآمد
یک سالۀ او دانست- با هزینههای هنگفت یک سال زندگی خود و خانوادهاش و از همه تلختر با رقمهای نجومی و غیرقابل تصوری که این روزها اهالی توپ و چمن سبز به پاس مخدوش کردن فرهنگ و اخلاق جوانان جامعۀ ما پاداش میگیرند، قیاس میکند، آن وقت است که با خشمی فروخورده و البته زیر لب، میگوید: همین محصول ادبی هم با همۀ ایرادها و کاستیهای ریز و درشتی که دارد و خود من بیش از دیگران بر ضعفهای آن وقوف دارم، از درخشانترین آثار ادبی جهان هم یک سر و گردن بالاتر است. حالا ببینید با چنین اوضاع و احوالی برای ترقی و تعالی ادبیات داستانی کشورمان چه چشمانداز امیدبخشی میتوان تصور کرد؟
از فعالیتهای اخیر خودتان بگویید؛ در حال نوشتن چه اثری و در چه زمینهای هستید؟ و همچنین بفرمایید آیا در سال اخیر در حوزۀ ادبیات داستانی کتابهایی درخور توجه شما بودهاند؟
طی دو- سه سال اخیر و در فاصلۀ نگارش و انتشار دو رمان «سرد سفید» و «روایت نیمۀ روز بیست و چهارم» تا به امروز، بیشتر وقتم را صرف همکاری با موسسۀ شهید حسن باقری و مدیر موشکاف و پر وسواس این موسسه، جناب آقای سردار فتحالله جعفری کردهام. در طی این مدت نسبتا طولانی، سردار جعفری هرگز حمایت خود را از نویسندگان طرف قرارداد با موسسۀ خود و از جمله من دریغ نکرد، آنچنان که امروز به جرئت میتوانم بگویم در طی این مدت اگر مجال پیدا کردم تا دو کتاب آخرم را با وسواس بیشتری از آب دربیاورم، به واسطۀ همین حمایتها بود. اگر چه «سرد سفید» و «روایت نیمۀ روز بیست و چهارم» را موسسۀ شهید باقری سفارش نداده بود و ناشرشان هم سردار جعفری نبود، اما یقین دارم که علاقه و دغدغۀ سردار جعفری نسبت به آثار منتشر شده در زمینۀ جنگ خالصانهتر و واقعیتر از آن است که این مسئله اهمیت چندانی برای ایشان داشته باشد. با این همه، تمام تلاشم را کردهام تا پاسخ اعتماد و حمایت موسسۀ شهید باقری را با نگارش دو کتاب دیگر بدهم که به امید خدا تا پایان امسال مهیای انتشار خواهند شد؛ یکی «پشت خاکریز» داستان بلندی است بر اساس زندگی شهید سیدمجتبی حسینی و دیگری «متولد پنجم خرداد» که زندگینامۀ آقای دکترسید مسعود خاتمی یکی از فرماندهان بزرگوار جنگ تحمیلی است. علاوه بر این یکی- دو کار دیگر هم برای حوزۀ هنری انجام دادهام که آنها هم به زودی مهیای انتشار خواهند شد.
گفتگو از حامد شکوری