موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به قلم لیلا بهرامی در پرونده‌پرترۀ «مجید قیصری»

در حاشیۀ جنگ | نگاهی به مجموعه‌داستان «زیرخاکی» نوشتۀ مجید قیصری

06 مرداد 1398 13:07 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 3.5 با 2 رای
در حاشیۀ جنگ | نگاهی به مجموعه‌داستان «زیرخاکی» نوشتۀ مجید قیصری

شهرستان ادب: «زیرخاکی» عنوان یکی دیگر از آثار مجید قیصری است که یادداشت خانم لیلا بهرامی بر این کتاب را در پرونده‌پرترۀ مجید قیصری با هم می‌خوانیم:

«زیر خاکی» مجموعۀ هشت‌داستان کوتاه از «مجید قیصری» است. روایت، روایت جنگ است. اسم کتاب برگرفته از نام یکی از داستان‌های مجموعه است. روایت سه‌شخصیت بازمانده از جنگ که آن دوره، شاهد اتفاقی بوده‌اند. 

روایت داستان کوتاهِ «زیرخاکی» این‌گونه است که دفتر روزنامه‌ای این اتفاق را با نام‌های ساختگی در روزنامه‌اش به‌چاپ می‌رساند. سه‌شخصیت با خواندن آن روزنامه، نظرهای متفاوتی بر اثر چاپ‌شده دارند. برای همین تصمیم می‌گیرند که خودشان روایت را آن‌گونه که هست، نوشته و به دفتر روزنامه ارسال کنند. این واقعه در خرمشهر اتفاق می‌افتد؛ شهر خون و حماسه.  

روزی توفیق، سهراب را نزد آن سه می‌آورد. سهراب، ساکن خرمشهر است و مشکلی دارد که توفیق به او قول یاری می‌دهد. توفیق از سه‌شخصت قول می‌گیرد که سهراب را یاری کنند، اما اجل به توفیق مهلت نمی‌دهد و او به شهادت می‌رسد. یدالله و طاهر و خلیل به‌خاطر قول‌شان به توفیق، تصمیم می‌گیرند که سهراب را در این امر یاری کنند. خانۀ سهراب در محاصرۀ بعثی‌هاست و او باید به‌نحوی وارد خانه شود؛ چون چیز پنهانی در آن خانه دارد. بالاخره شرایطی پیش می‌آید و آن‌ها وارد خانۀ سهراب می‌شوند. 

سهراب از استرس زیاد برای لحظه‌ای ذهنش قفل می‌کند، نگاهش به باغچه‌ای است که گوشۀ حیاط است. سه‌شخصیت وارد گفتگو می‌شوند و هریک چیزی می‌گویند. سهراب به سمت باغچه می‌رود و با دست مشغول کنارزدن خاک آن می‌شود. درنهایت زیرخاکی سهراب نمایان می‌شود و همه برای لحظه‌ای در بهت و ناباوری فرو می‌روند. زیرخاکی سهراب، چیزی است که از ترس بعثی‌ها مجبور به پنهان‌کردن او شده بود. داستان با این پرسش به‌پایان می‌رسد: «خوابیدن توی قبر مهم نیست، باید از اونی که خاک می‌ریزه رو یه جسم زنده پرسید، چطور این کار رو کرده؟».                                                          

نثر داستان بسیار روان و ساده روایت می‌شود. زبان و لحن به‌درستی در این مجموعه به‌کار گرفته شده است. داستان‌ها اغلب شخصیت‌محور هستند. گفتگوها در داستان، ساده و صمیمی است. مشخصۀ بارز گفتگوها کوتاه‌بودن آن‌هاست. بخش جذاب داستان، اتفاق‌های آن است که تعلیق خوبی را ایجاد می‌کند تا مخاطب با علاقمندی، روایت را دنبال کند.  

نویسنده با نوشتن این مجموعه‌داستان، ما را با شخصیت‌هایی آشنا می‌کند که در حاشیۀ جنگ هستند. حادثه‌ها در داستان‌های این مجموعه، برخی باورپذیرهستند و برخی هم باورپذیر نیستند. مانند زیرخاکی؛ هنگام درآوردن زیرخاکی برای لحظه‌ای پنداشتم با برداشتن حصیر، چیز کوچکی را از باغچه درآوردند؛ چون توصیفی که از باغچه شده، آن‌قدر باغچه را بزرگ نشان نداده که باورم شود قبری که سهراب در آن لحظه کنده با آن وقت کم، آن‌قدر بزرگ باشد که چیزی با ارتفاع یک و شصت در آن، جا شده باشد.   

زبان در داستان پاپوش، ابتدا مردانه به‌نظر می‌رسد. وقتی به کلمۀ کت و دامن می‌رسی، متوجه می‌شوی که راوی زن است. این احتمالاً از معایب کار است که این چنین احساس می‌شود. 

داستان زیرخاکی و ایستگاه هفت این کتاب تقریباً از لحاظ فرم، مشابه هم هستند. وقتی به ایستگاه هفت می‌رسی، احساس می‌کنی سه‌شخصیت زیرخاکی این‌بار آمده‌اند که قصه‌ای جدید را برای مخاطب بازگو کنند. با این تفاوت که یدالله و طاهر تغییر نام داده و شده‌اند یونس و قاسم. سهراب هم جایش را به پیرمردی داده است. سهراب زیرخاکیش عزیزی بود و زیرخاکی پیرمرد، عکس و تصویری از سه‌دخترش. با این وجود خوانش کتاب، خالی از لطف نبود. 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • در حاشیۀ جنگ | نگاهی به مجموعه‌داستان «زیرخاکی» نوشتۀ مجید قیصری
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.