موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
پرونده‌ی ادبیات جنگ و دفاع مقدس

جنگ‌خواهی | یادداشتی از احمدرضا رضایی

21 مهر 1397 15:08 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 8 رای
جنگ‌خواهی |  یادداشتی از احمدرضا رضایی

شهرستان ادب: در ادامه‌ی پرونده‌ی ادبیات دفاع مقدس و جنگ، یادداشتی می‌خوانیم از آقای احمدرضا رضایی، شاعر و منتقد.

با برخاستن صدای مهیب جنگ، دسته‌ای از شاعران زیرک، فلنگ را بستند و گوشۀ امنی جستند و سر در آخور روشنفکری کردند که مبادا گردی از این ماجرا بر آه و نالۀ بی‌خاصیّتشان بنشیند. در این میان، چهره‌های شناخته‌شده‌ای هم هستند که لازم به بازگویی نامشان نیست. در برابر گروه اوّل که خود شاید در زمانه‌ای آتش انقلاب و خروش را در میان جماعتی تیز کردند، گروهی از شاعران جنگ قرار دارند که در برابر این پدیده، موضع گرفتند؛ آنها یا به ستایش پرداختند، یا نکوهش کردند. در میان ستایشگران و تحریض‌کنندگان، دسته‌ای به ادبیات شفاهی پرداخته و احساسات‌ خود را در قالبِ سرود و نوحه ریخته و به‌سرعت به مخاطب رساندند، یا با تأمّل بیش‌تر، مواریث مکتوبی بر جا نهادند. گروه نکوهش‌گران نیز چند بخش شدند؛ جماعتی رویکرد ایدئولوژیک جنگ را به باد انتقاد گرفته و بر طبل ناسیونالیسم کوفتند. عدّۀ دیگری نیز بر جنگ از هر حیث و جنس شوریدند و نتایج فاجعه‌بار آن را در شعر خویش بزرگ کردند. بخشی از گروه ستایش‌گران نیز لااقل در زمان‌های مختلف و آثار متفاوت به گروه نکوهش‌گران پیوستند و گسستند. پس از جنگ و آغاز دوران سازندگی و قد برافراشتن قشر متوسّط شهری بر خانمان قشر مستضعف و تصاحب رسانه‌های دیداری و شنیداری و ارائه‌نمودن تفاسیر سانتی‌مانتال و نمادین و دور از جنگ، جماعتی از دستۀ ستایش‌گران که تنها سلاحشان قلم و شعری بود که هرچند به اندازۀ تلویزیون و رادیو قدرت نداشت، امّا لااقل تیری در تاریکی بود، به مقابله با این جریان برخاستند و تاوانش را نیز پرداختند. عدّۀ دیگری هم راه عوض کردند؛ یا ناله سر دادند، یا بر سروده‌های گذشتۀ خود حسرت خوردند. حال، جدای از این جماعات مختلف، آیا رسانۀ قابل اعتماد امروز می‌بایست تفسیری جنگ‌طلبانه از شعر انقلاب ارائه دهد، یا اکثر این خروش‌ها را برای صلح قلمداد کرده و خود را نیز حامی صلح بداند؟ هیچ‌کس نمی‌تواند این پُز صلح‌خواهی روشنفکرانه را، لااقل از جماعت حزب‌اللّهی بپذیرد؛ از کسانی که بارها با کشورهای مختلف و ایده‌های متفاوت جنگیده و کشتن نیروهای مهاجم را جزء افتخارات خود می‌داند. پس بهتر است، به جای خط عوض کردن و نخبگانی سخن‌راندن و افتادن در دل اریستوکراسی، به احترام جنگ، تمام‌قد بِایستد و با صداقت بگوید که ما اهل جنگیم و هرجا هم که ستیزی رخ داده، مُهرمان را بر آن زده‌ایم و از این پس نیز نه‌تنها در موضع دفاع بلکه در جهاد ابتدائی و رهانیدن مستضعفین سایر بلاد هم، محکم ایستاده‌ایم. گرچه این حرف‌ها دیگر خریدار ندارد و شاعر هم نظیر دکان‌دار به کامل بودن اجناس خود برای فروش بهتر می‌پردازد و خود نیز گرچه دم از مبارزه می‌زند ولی کاملاً در حمایت‌های دولت‌های چپ و راست فرو رفته و تنها دشمنی را نشانه می‌رود که آسیب مستقیمی به او نمی‌زند. در این‌که بسیاری از سرشناسان شعر انقلاب، تا آخر بر سَبیل سابق ماندند، شکی نیست؛ ولی گاه شعرشان به ضدّ جنگ بودن انجامید؛ نظیر تکّه‌هایی از «شعری برای جنگ» قیصر امین‌پور که گاهی شانه به شانۀ اشعار افرادی نظیر شمس لنگرودی یا منصور اوجی رفته‌است.

اینجا

    وضعیت خطر، گذرا نیست

آژیر قرمز است که می‌نالد

تنها میان ساکت شب‌ها

                       بر خواب ناتمام جسدها

خفّاش‌های وحشی دشمن

                          حتی ز نور روزنه بیزارند

باید تمام پنجره‌ها را

                       با پرده‌های کور بپوشانیم.       (قیصر امین‌پور)

منصور اوجی نیز نفرت خود از جنگ را در هاله‌ای از وهم و ابهام بیان می‌کند:

از زنده‌ها

تنها دو سگ

از طول رودخانه گذر می‌کنند

در صبح زود

و جای پایشان گم می‌شود

در مه

و جای پای من

و جای پای مرغک سقّا

آه

تنها دو سگ

از زنده‌ها

شمس لنگرودی نیز جزء کسانی است که نمی‌تواند نگاه انتقادی خود را به جنگ پنهان کند و او نیز نظیر اوجی ولی نه به همان شکل، در چهرۀ دیگری بر جنگ می‌شورد:

او را می‌آورند

بی چکمه و کلاه

بارانی سرد

پاییزی چاک‌چاک

و مردی خمیده که در باران پیر می‌شود

کودکی‌اش

بر صخرۀ شفافی ایستاده، نگاهش میکند

کوچه‌ها و خیابان‌ها به شگفتی در یکدیگر می‌نگرند و

نامش را در خاطر ندارند

قیصر بر خلاف دو تن دیگر، گرچه نمی‌تواند از کنار تصاویر وحشتناک بمباران دزفول بگذرد و نوحه سر ندهد و بر جنگ نفرین نکند، امّا در پایان شعر نیز نظیر آغاز و قبل از غلبۀ اندوه، به موضع باطنی خویش برمی‌گردد و می‌گوید:

تا بانگ رود رود نخشکیده‌است

باید سلاح تیزتری برداشت

دیگر سلاح سردِ سخن کارساز نیست...

در میان شاعران انقلاب اسلامی که جنگ را ستوده و در هوای بازگشت به جبهه دلتنگ شده‌اند، شاید چهرۀ سلمان هراتی و یوسفعلی میرشکّاک و علی معلّم دامغانی، روشن‌تر و واضح‌تر باشد. دیگر بزرگان و مجاهدان، گاه نشسته‌اند و جنگ را با همه فجایع و معایبش دیده و به مخاطب عرضه کرده‌اند، یا از رفتن یاران و تغییر منِش طبقۀ قدرتمند، سخن گفته و نالیده‌اند؛ ولی به نظر می‌رسد که مشخّص‌ترین اشعار را در ستایش جنگ و ادامه دادن آن، می‌توان در اشعار چهره‌های مذکور یافت.

گرچه با خاک بیگانهام کرد

جنگ با دستهای بلندش

گرچه از من گرفت آسمان را

با تمام دلم دوست دارم

لحظههای برآشفتنش را

که معیار مرد است

*

جنگ! بهزاد آیینهپوشان همزاد!

کاش یکبار دیگر صدای تو را میشنیدم

کومهام بیتو خاموش و سرد است

 

*

من در این خاک جایی ندارم

غربتی سهمگین سهم من بود

کتف تا کتف زخمی، توانتاب

جاده تا جاده هولی عنانگیر

*

بیتو من کیستم؟ سرد و رنجور

سایهای خسته، خاکستر آلود

بر لبم نام خورشیدوارت

در دلم یادی از استواییترین روزهای نبرد است

*

من چه دارم که بگذارد اینجا بمانم

بیوطن از تمام زمین بینصیب است

جاده فرسود چشم انتظارم

شیعه هرجا که باشد غریب است

*

جنگ باز آ که آیینه ام غرق گرد است.    (یوسفعلی میرشکّاک)

یا رنگ جنگ که در جای‌جای شعر معلّم با صورت‌آرایی‌های مختلف و خلق صحنه‌ها و ماجراهای بدیع، بدون پرده رخ می‌نمایاند:

قسم به عصر که پیوسته‌پوی آواره است‌

که بر بساط زمین آدمی زیانکاره است‌

جز آن قبیله که پیوستة تولایند

نخفته‌اند و میان‌بسته‌اند و با مایند

شب از حضیض نهان سوی اوج می‌آیند

چو وقت وقت رسد، فوج‌فوج می‌آیند

قسم به صبر و صفاشان‌، به رایشان سوگند

به هیمنۀ نفس اسبهایشان سوگند

که گَرد ظلمت شب را ز باره می‌شویند

به خون تازه زمین را دوباره می‌شویند

 

صرف نظر از نگاه‌های ضدّ جنگ و تفاسیر صلح‌طلبانه از ادبیات انقلاب اسلامی به‌نظر می‌رسد که حتّی در اشعار آن دسته از ستایش‌کنندگان جنگ، که گاهی نتوانسته‌اند نفرت خود از جنگ را بپوشانند، میزان تحریض و ترغیب به ستیز، بیش از حمایت از صلح است؛ چرا که گشودن راه آزادی‌خواهی منجی نیز تنها از جنگ می‌گذرد و جهان تا ظهور صاحب، رنگ صلح را به خویش نخواهد دید؛ مگر برای کسانی که هم‌رنگ طبقات حاکم بر نظام پول‌پرستی‌اند و با کاهلی و از دست دادن فرصت‌ها مجبورند که خرِ دجّال را زین کنند.

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • جنگ‌خواهی |  یادداشتی از احمدرضا رضایی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: