شهرستان ادب: با انتشار خبر برگزیده شدن رمان «دخیل هفتم» _که قرار است بهزودی توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شود_ برای پرسش درباب این کتاب با نویسنده به گفتگو نشستیم. گفتنی است این کتاب آقای «محمد رودگر» در بخش رمان بزرگسال هفتمین جشنواره داستان انقلاب توانست رتبۀ سوم جایزۀ مرحوم امیرحسین فردی را به دست بیاورد. گفتنیست پیش از این رمان موفقِ «دیلمزاد» ازا ین نویسنده در انتشارات شهرستان ادب منتشر شده بود.
تبریک عرض میکنیم خدمت شما آقای رودگر. ابتدائاً گمان کردیم باز هم رمان دیلمزاد حائز رتبهای شده است. اما ظاهراً رمان جدیدتان است که در جشنواره داستان انقلاب مقام کسب کرده است. در مورد «دخیل هفتم» توضیح میدهید؟
رودگر: دیلمزاد 5 تا جایزه گرفت. به نظرم دیگر کافی بود! بله. درست است. رودگر: رمان دیلمزاد یکبار نامزد دریافت جایزة انقلاب شد و این الآن دخیل هفتم است که توانست جایزة سوم را بگیرد. یک نقد جدی هم دارم این هست که نمیدانم یعنی چه که جایزة اول تعلق نمیگیرد؟ بعضی دوستان شوخی میکنند که در راستای اقتصاد مقاومتی یک همچنین کارهایی میکنند! ولی به نظر من باید برگزارکنندة جشنواره این جسارت را داشته باشد که قشنگ اول و دوم و سوم روشن بشود. حتی اگر در یک دورهای کارها ضعیف باشد باز هم میتوان نفرات اول تا سوم را مشخص کرد. من اینجوری که پشت سر هم نفر اول مشخص نشود را واقعاً رویة درستی نمیدانم؛ مخصوصاً در ادبیات داستانی که انگار خوششان نمیآید یا حیفشان نمیآید این مبلغ ده میلیون تومان یا بیست میلیون تومان تعلق بگیرد به یک نویسندهای که کارش فقط نوشتن داستان است. انگار داستاننویسی را یک کار حرفهای نمیدانند که حیفشان میآید جایزه را به داستاننویس بدهند. حتی اگر نفر اول دورهای از نفر اول دورة قبل هم ضعیفتر باشد باید نفر اول را اعلام کنند. خب همه هم درک میکنند که خب در این دوره این اثر از دیگر آثار بهتر بوده، جدا از اینکه شاید از برگزیدة دورة قبل ضعیفتر باشد. انشاءالله این رویه هم اصلاح بشود. در مورد «دخیل هفتم» هم لطف میکنید برایمان توضیح دهید؟ رودگر: اولاً این را خدمتتان عرض کنم من این کار را دو سال پیش یعنی اسفند دو سال پیش تحویل انتشارات دادیم و انتشارات تحویل ارشاد داده و از آن زمان تا حالا 5 بار اصلاحیه خورده است این کار اما هنوز نتوانسته مجوز بگیرد! در طول این مدت دو ساله که ما کار را برای اولین بار به ارشاد ارائه دادیم توانسته 2 تا جایزه را بگیرد؛ یکی جایزة ادبیات داستانی دانشجویی رضوی سبزوار که آنجا مقام اول رمان آن جشنواره را گرفت و یکی هم که جایزة داستان انقلاب است و من از این سیستم دارم تعجب میکنم که به راحتی این کار جایزه میگیرد ولی مجوز نمیگیرد. اصلاً عنوان مصاحبه را هم همین بگذارید: « این چه سیستمی است که جایزه میدهد ولی مجوز نمیدهد!». جالب است آنها که جایزه میدهند ممکن است همانهایی باشند که مجوز میدهند! عجیب است که اینها توی جایزه دادن مشکلی ندارند. پس معلوم است که کار مشکلی ندارد و درگیر کاغذبازی و بروکراسیهای عجیب و غریبی شده که این وسط تنها کسی که ضرر میکند نویسنده است. الآن کار من دو سال است که دیده نشده و بایکوت شده است. خب ممکن است بعضی نویسندگان دلسرد بشوند نسبت به نوشتن. البته من هیچوقت دلسرد نشدهام نسبت به کاری که انجام میدهم ولی خب ممکن است یک اتفاقهای دیگری بیفتد. خب ضرر این را چه کسی باید متقبل بشود؟ آیا ارشادی که اصلاحیه میدهد و یک بار نسخة اصلاحشدة ما را نخوانده، میتواند ضرری که به من وارد شده را جبران کند؟ بگذارید بهتر بگویم؛ برای این کار از ارشاد 5 بار اصلاحیه آمده و من هر 5 بار آن را اصلاح کردهام اما جالب اینجاست که هر 5 بار که من اصلاحیهها را انجام دادهام ارشاد این اصلاحیهها را نخوانده و همان نسخة دو سال پیش را دوباره فرستاده! واقعاً این اتفاق افتاده است؟! رودگر: عجیب است، رفتند همان نسخهای که اسفند سال 91 به آنها تحویل دادیم خواندند و مجدداً اصلاحیه صادر کردند و من هر 5 بار رمان را اصلاح کردهام اما دوباره همان اتفاق قبلی افتاده است. این وسط من دارم ضرر میکنم اما آقایان ارشاد هیچ توجهی ندارند. من برای این رمان خیلی زحمت کشیدم. سه سال وقتم را گذاشتم اما متأسفانه در این تسلسل باطل گرفتار آمده و هیچکس تعهدی به حل این قضیه ندارد. واقعا مسئله ناراحتکننده و عجیبی است. جناب رودگر، خوشحال میشویم در مورد موضوع کار هم مختصراً توضیحی داشته باشید. رودگر: موضوع رمان در ارتباط با انقلاب و ساواک و وقایع قبل از انقلاب مثل مبارزات است و در فصلهایی گریزی زده میشود به دفاع مقدس. در واقع، هم مربوط به انقلاب میشود و هم دفاع مقدس اما دارای تم عاشقانه است؛ یعنی هم انقلاب، هم دفاع مقدس با تمی عاشقانه. به این صورت که یک شخصیت امروزی، یک جوان امروزی، در برابر یک شخصیت دیروزیِ انقلابی و جبهه و جنگ و زندان ساواک رفته قرار میگیرد. برای آن دو تا درگیریهایی ایجاد میشود و درگیریهایشان از جنس رقابتهای عاشقانه است که من دیگر بیش از این باز نمیکنم قصه را. در مورد انگیزة نوشتن این رمان هم باید عرض کنم که میخواستم بپرسم چرا آدمهای امروزی و نسل جوان بعضی وقتها نمیتوانند تحمل بکنند بعضی چیزهایی که از تجربیات نسل گذشته حاصل شده، مثلاً نمیتوانند آنهایی که در مبارزات و جبهه و جنگ بودهاند را تحمل کنند. چرا همه چیز برای نسل جوان ما کلیشهای شده؟ من خواستم کسی که تجربیات عاشقانة امروزی دارد، با کسی که تجربة عاشقانة دیروزی از جنس مبارزه و جبهه و جنگ داشته را در تقابل با هم قرار بدهم و این وسط یک برداشتهایی را هم از لحاظ فلسفی و عرفانی بکنم که این تجربیات عاشقانه چهقدر میتواند در جهانبینی انسانها مؤثر باشد. از لحاظ فرمی چهقدر با کار قبلی یعنی رمان دیلمزاد نسبت دارد؟ رودگر: خب خیلی متفاوت است. البته از جهت درونمایه به کار قبلیام نزدیک است. چون کار قبلی هم فلسفی و عرفانی بود و این هم همانطور است. از لحاظ درونمایه، موضوعی که میتوانم اسم ببرم همین دید فلسفی و عرفانی است اما میشود موضوعات دیگر را هم از آن استخراج کرد. ولی از لحاظ ساختار و فرم خیلی متفاوت است. هم روایت متفاوتی دارد، هم زاویة دیدها خیلی متفاوت است نسبت به دیلمزاد و هم زبان داستان خیلی متفاوت است. در آن داستان راوی یک نوجوان بود ولی در دخیل هفتم راوی یک کاملهمرد چهلساله است که تفاوتهای آشکاری با راوی داستان دیلمزاد دارد. ممنون که با ما گفتوگو کردید.
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز