شهرستان ادب: چهارم آبان سالگرد درگذشت طاهره صفارزاده، بانوی شعر انقلاب، است و به این مناسبت پروندهپرترۀ وی در سایت شهرستان ادب گشوده شده است. تازهترین مطلب این پرونده، یادداشتی است از رؤیا رسولی که نگاه سیاسی و همواره بهروز طاهره صفارزاده را مورد بررسی قرار داده است. او در این یادداشت اشعار صفارزاده را پاسخ روشنی به اقدامات رئیس جمهور وقت آمریکا، ترامپ، میداند. این یادداشت را با یکدیگر میخوانیم:
طاهره صفارزاده از پیشگامان و سردمداران شعر انقلاب اسلامی، و از مبارزان استعمار و سلطه و ظلم جهانی بودهاست. به گفتۀ خودش، شعر او نگاهی منحصر بهفرد و پیشرو دارد؛ او از شعرش بهخاطر این ویژگی با عنوان «طنین» یاد کردهاست. همین ویژگی شعرش باعث شده که دفتر اشعار صفارزاده در این روزها، پاسخگوی سلطۀ جهانی بهخصوص آمریکای مستکبر باشد. از ویژگیهای اساسی شعر صفارزاده، ضدّ استعماری بودن آن است. شعر او را میتوان پاسخی کوبنده به اظهارات و یاوهسراییهای این روزهای ترامپ هم دانست؛ زیرا او در اشعارش در جبهۀ جهانی با تفکّر استعماری و امپریالیستی و نیروهای غارتگر به ستیز بر میخیزد. نمونۀ این امر، شعر زیر است که میتوان آن را کنایهای دانست به سخنان و رفتار این روزهای ترامپ:
ادریس نیستی / تو ابوجهلی / چون موج بی هویّت و بی شکل / فقط هیاهو داری / تو آن خزندۀ خواری / که میخزی لرزان/ به سوی لانهای و آذوقهای/ از شهرت نان / آذوقهای که با تو خزیدهاست/ از پایبوس صلهبخشان...
همچنین شعری را که خطاب به سردمداران نظام پهلوی سروده و آنها را بهعنوان مستعمراتِ نفس دانسته، میتوان جواب کویندهای دانست برای استعمارگران و یاوهگویان امروزی:
ما روبروی جعبههای حماقت نشستهایم / میبینیم / مستعمرات نفس/ چون که دهان باز میکنند / دهانشان همچون دهان استعمار / حریص و یاوه و کثیف است
استعمار و نظام سلطه برای طاهره صفارزاده نه یک رویکرد، بلکه یک شخصیت فرهنگی پلید است که با آن به مبارزه بر میخیزد. شعر او امروزه میتواند بزرگترین سلطهگر جهانی را وصف کند:
چشمانش / ازرق رنگ است/ به چشم گربه میماند/ در ناسپاسی/ او گربهای است/ که هر چه گوشت به او میدهند/ باز هم/ پرندگان خانۀ من/ از کمین حیلۀ او / خائف و نگران هستند
او از مبارزۀ مستقل خود سخن میگوید:
و من با نهاد ستم میجنگم / میدانم تا همیشه / جنگ و شهادتم ادامه دارد / و شکل بودن من / شکل روح من / همچون شیار سر انگشتان / مرز شباهتی ندارد
راه و روش صفارزاده برای مبارزه با استعمارگری، راه اسلام و تفکر دینی است. در تفکّر دینی، غصب و تجاوز به مال دیگران عملی ناپسند و حرام است و در مقابل، دفاع از مال، مشروع، و یاری مظلوم، جهاد محسوب میشود.
صفارزاده اسلام را دین دفاع از جان و مال و سرنوشت و مبارزه با استعمار میداند. او اصل توحید را بهعنوان یک فکر آزادیبخش جهانی از قدرتهای استعمارگر میشناسد. در دفتر «روشنگران راه» با اصطلاحات قرآنی که به فلسفه و شعر ایرانی راه یافتهاست به مبارزه سلطهگران بر میخیزد:
مرغان حق / سلطهگران این یاغیان/ به غصب، لانههای شما را گرفتهاند / و زندگانیتان / آوارهای در حصار شقاوتهاست/ جناب استعمار / همواره / ابزارهای شما/ مأموران حقکشی و آزار / پیدا و پنهان / در سراسر تاریخ / خودکامگی میان همین مردم بودند...
با توجه به راه صفارزاده در این هدف، که اسلامگرایی است، او با مبارزان ملل دیگر نیز همنوایی میکند و فداکاران و شهیدانشان را میسراید و برای آنها مرثیه میگوید. تصویرسازی قوی صفارزاده در زمان خودش، امروزه نیز وعدۀ نابودی ظالمان را در هر جای جهان فریاد میزند. او در کتاب «بیعت با بیداری» نشانههای ظلم و ستم در جامعه و ابزار انزجار از آنها را میسراید و در شعر بازسازان میگوید:
و بازسازان دوباره میسازند/ از کشته/ پشته/ از کله/ مناره/ از خون / دجله / وقتی بنای قامت آزادی / بنای قامت انسان / در اتّصال ظلم و گلوله / شبانهروز / ویران میشود
اشعار او جوابی است به آمریکا که با ایجاد طالبان در افغانستان و داعش در عراق و سوریه، اهداف سلطهجویانه در سر دارد.
در شعر زیر که در اعتراض به جشنهای شاهنشاهی سرودهاست میتوان ثابت کرد که صفارزاده به استعمارگران می-گوید ما تا رسیدن به هدف و برداشتن ظلم و استعمار جهانی ایستادهایم:
ما ایستادهایم/ در رهگذار دود/ در خواری هنر، در ارجمندی جادو/ و مغزهای مضطرب بیمار / اندام مار دوش را / تصویر میکنند/ ما سالهاست منتظر مقصد هستیم
او در شعر خود علّت بحران سیاسی، اقتصادی، فرهنگی جامعه را در استعمار، تبعیض، گسست از مبانی اسلامی و حقّانیت مذهبی میبیند. مبارزۀ صفارزاده نیز دینمحور است؛ همین ویژگی شعر او حال مدافعان حرم را در این دوران شرح میدهد. او در زمان خود، یک شاعر مدافع حرم است و مخاطبان نسلهای آیندهاش را در هر کجای این دنیا برای مبارزه با دشمنان حسین و آل او تشویق میکند؛ گویی در اوضاع و احوال این روزهای جهان حضور دارد:
در این مساحت تاریخی / ما در محاربه هستیم / با هر کسی که با حسین به جنگ است / و در صلحیم / با هرکسی که با حسین به صلح است
با این شعر به آمریکا میفهماند که دشمن از بیداری اسلامی غافل است و نمیداند حسین برای ما و شاعر ما، نماد دین و اسلام است.
طاهره صفارزاده در آمریکا ادامه تحصیل داد، امّا هیچوقت از مکتب فکری، سیاسی غرب نهاد الهام نگرفت. متأسفانه برخی از مردم ما امروز درگیر غربزدگی شدهاند و کدخدایی آمریکا را باور کردهاند. صفارزاده به غربزدگان میتازد و میگوید:
سجده به خاکیان فانی بردیم / سجده به خاکیان خاک شوند/ سجده به سنگ / سجده به سنگ دل / سجده چرا؟؟؟
او با لحنی صریح و بیپروا به فرهنگ غرب، غربزدگی و دور شدن از فرهنگ خودی هجوم میبرد. مخالفت او با غربزدگی به معنی نفی مظاهر مثبت تجدّد نیست، بلکه به معنی مبارزه با قبول داشتن آمریکا بهعنوان کدخدای جهانی است. صفارزاده با بیان عبارت «لاک ناخن من» در شعر زیر نشان میدهد او مخالف تجدّد نیست و شعرش نشان میدهد با توجّه به اسلامگرایی، صفارزاده میان مظاهر دنیایی و مذهب راستین، فاصلهای نمیبیند:
صدای ناب اذان میآید / و من به سوی نمازی عظیم میآیم / وضویم از هوای خیابان است/ و راههای تیرۀ دود/ و قبله های حوادث در زمان / به استجابت من هستند/ و لاک ناخن من / برای گفتن تکبیر / قشر فاصله نیست
او همزمان با اعتراض نسبت به غربزدگی، به آنان که موافق سازش با آمریکا و سلطهگران هستند نیز میتازد و موضع خود را در این راه مشخص میکند و جدایی اندیشۀ خود را از برخی جریانهای سیاسی محافظهکار نشان میدهد:
که راه هم شیوه است و وسیله / هم مقصد است و هدف / و رهسپار هم ضدّ تفرقه میجنگد/ هم ضدّ سازش...
از روحیۀ ضدّ استعاری، عدالتخواهی و ضدّ ظلم صفارزاده شواهد بسیاری در مجموعههای شعری او، مثل «از جلوه-های جهانی»، «دیدار صبح» و «مردان منحنی» دیده میشود. در برخی مجموعههای او مثل «طنین در دلتا» روح ضدّ استعماریاش به وضوح آشکار میشود.
از تمام این گفتهها نتیجه میگیریم که اندیشۀ صفارزاده درگیر با مناسبات جهانی بودهاست و بیخیال و بیتفاوت به راه خود ادامه نمیدادهاست و اندیشۀ او در تبادل با مناسبات سیاسی-اجتماعی شکل گرفتهاست.