شهرستان ادب: در تازهترین مطلب از پروندهپرترۀ علیاصغر عزتیپاک به کتابشناسی این نویسنده خواهیم پرداخت :
علیاصغر عزتی پاک، متولد ۱۳۵۳ کبودرآهنگ کوهین همدان، تحصیلکرده حوزه علمیه قم است. وی کار ادبی را با نگارش داستان در مجلات آغاز کرد. به عنوان مثال «چشمهای آبی» در شماره ۵۸مجله ادبیات داستانی، در سال ۱۳۸۰ منتشر شد. «بر فراز تپه» در شماره ۳۴ ماهنامه نافه، در ۱۳۸۱ انتشار یافت. «ماهی در کاسه آش» در شماره ۴۱ ماهنامه نافه در مهر ۱۳۸۲ منتشر شد. و «میمانم پشت در» در شماره ۶۹ ماهنامه عصر پنجشنبه، در آبان همان سال انتشار پیدا کرد. در کارنامه ادبی وی، هم آثار متعددی برای گروه سنی نوجوان نوشته شدهاند و هم بزرگسال.
«میمانم پشت در» اولین کتاب این نویسنده است که در سال 1385 به عنوان کتاب سال حوزه هنری معرفی شد. این مجموعه داستان توسط انتشارات هزاره ققنوس منتشر شده است.
«زود برمیگردم» دومین کتاب این نویسنده است که جایزهی دوسالانهی ادبیات کودک و نوجوان ایران و همچنین جایزهی کتاب سال سلام را به خود اختصاص داد. این داستان بلند توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال 1386 منتشر شد.
«باغ کیانوش» رمانی است که توسط انتشارات کانون پروروش فکری کودکان و نوجوانان در سال 89 منتشر شد. داستانی درباره جنگ است که در میدان نبرد اتفاق نمیافتد؛ قهرمانان آن آدمهایی هستند که جنگ سرزده به خانه و کاشانهشان سرک کشیده است. خط داستانی این رمان در زمان جنگ تحمیلی ایران و عراق در روستایی از توابع شهر همدان اتفاق میافتد. حمزه و عباس تصمیم میگیرند در روز جشن ازدواج پسر کیانوش به باغ او دستبرد بزنند. این ماجرا با سقوط یک هواپیمای بمب افکن عراقی در نزدیکی باغ همزمان میشود. سقوط هواپیما و ورود خلبان آن به باغ کیانوش ماجراهای جالبی میآفریند.
رمان «آواز بلند» تصویری از جریان داشتن زندگی در کشاکش جنگ ارائه میدهد. عزتی پاک وضعیت شهرها در دوران جنگ را به تصویر کشیده است. در این رمان خواننده پیوسته از بمباران شهرها و مناطق مسکونی میخواند. داستان از زاویۀ دید اول شخص و از زبان حبیب (خواهرزادۀ هادی) در حال و هوای خاص روزهای پرالتهاب جنگ شکل میگیرد و نویسنده مو به مو جزئیات ماجرا را به ما نشان میدهد. توصیف آدمها در موقعیتهای مختلف و نحوۀ بر خوردهایشان با یکدیگر در این کتاب جلوۀ معناداری از زندگی را به تصویر میکشد.
کتاب «موج فرشته» مجموعهای از شش داستان از زندگی معصومین (ع) است. هریک از داستانهای این مجموعه به حضور اسوههای دینی در زندگی نوجوانان همروزگار خود و گاه نوجوانان همروزگار ما میپردازد. راویان این داستانها نوجوانانی هستند که این حضور را درک کردهاند و در سایهی آن، سالها با سرافرازی زیستهاند. این کتاب را هم شهرستان ادب در سال 93 منتشر کرده است.
کتاب «نفس بلند» داستانی سرراست و خواندنی از بچههای یک محل را روایت میکند که میخواهند برای جشن نیمهشعبان کارهایی بکنند، اما یک نفر ناشناس وارد کارهای آنان میشود و برنامههای آنها را به هم میزند. این رمان توسط انتشارات جمکران در سال 95 منتشر شده است.
کتاب «باغهای همیشه بهار» داستان زندگی امام باقر(ع) را روایت میکند. نویسنده مستقیم به سراغ زندگی امام باقر(ع) نمیرود و امام(ع) یکی از شخصیتهای مستقیم و بیواسطه داستان نیست؛ در قرائت این داستان همواره یک فاصله و واسطهای میان خواننده و امام باقر(ع) وجود دارد و این واسطه همان راوی است. داستان در سه فصل نوشته شده و هر فصل به نقل از یک راوی روایت میشود؛ در فصل اول راوی «جابر بن عبدالله انصاری» است که ارتباطش با امام باقر(ع) جالب توجه بوده و در زمان ایشان از دنیا میرود. فصل دوم را «جابر بن یزید جعفی» روایت میکند که از کوفه آمده و 18سال در خدمت امام بوده است و آخرین فصل هم توسط «عبدالله بن عطا» که جستوجوگریاش را از آغاز در داستان میبینیم، روایت میشود؛ او بیشتر روایتگر اواخر عمر و شهادت امام باقر(ع) است.
در کتاب «اجارهنشین خیابان الامین» عزتی پاک ثبت تاریخ شفاهی را تجربه کرده است. این کتاب روایت خاص زندگی شخصیتی به نام «جمال فیضاللهی» است که در ماجرای ویژه، پایش به دمشق و حرم حضرت رقیه (س) باز میشود که نه تنها او، بلکه زندگی بهترین دوستش در ترکیه را هم تغییر میدهد. بعد از آن اتفاق، آقاجمال از مجاورت حرم تکان نمیخورد تا ناآرامیهای سوریه شروع میشود. از شکلگیری اولین هسته اولیه مدافعین حرم حضرت زینب (س) توسط برادران افغانستانی تا ظهور داعش و پیشروی آنها در مناطق کردنشین و سپس تا غرب سوریه، در این کتاب مرور میشود. نویسنده توانسته به خوبی منظر خاص جمال فیض اللهی را به مخاطب عرضه کند، بدون این که در دام شعارها و کلیشههای مرتبط با نبرد سوریه گرفتار بشود.
رمان «تشریف» آخرین اثر منتشر شده از عزتی پاک، داستان مردی به نام شهریار است که در شب عروسیاش متوجه میشود که همسرش در دوران دانشسرا دوست صمیمی او، مصطفی، را به امنیتیها فروخته است. از آنجا که شهریار، مصطفی را بسیار دوست میداشته، تحمل از کف میدهد و حجله را ترک میکند. بدینشکل آوارگی سهروزهی او آغاز میشود. آوارگیای که سرانجامش در دل برف و یخ تپههای اطراف همدان رقم میخورد. این داستان در آذرماه سال ۱۳۵۷ در همدان میگذرد و قصه سرگشتگیها و پیداشدنهاست.
آثار علیاصغر عزتی پاک جوایزی را به خود اختصاص دادهاند که اهم آن عبارتند از:
کتاب سال حوزه هنری ۱۳۸۵ بابت مجموعه داستان «میمانم پشت در»
جایزه دو سالانه ادبیات کودک و نوجوان ایران برای «زود برمیگردیم»
جایزه کتاب سال سلام بابت «زود برمیگردیم»
جایزه کتاب سال دفاع مقدس ۱۳۹۰ برای «باغ کیانوش»
نامزد کتاب سال دفاع مقدس 1393 بابت «آواز بلند»
نامزد بهترین مجموعه داستان مهرگان ادب برای «میمانم پشت در»
نامزد رمان نوجوان در پانزدهمین جشنواره کودک و نوجوان 1391 بابت «باغ کیانوش»
نامزد نوزدهمین جایزه قلم زرین در سال 1400 برای رمان «تشریف»
نامزد بخش «داستان بلند و رمان بزرگسال» دومین دوره جایزه شهید سیدعلی اندرزگو در سال 1400 بابت «تشریف»
برگزیده دوازدهمین دوره جشنواره شعر و داستان انقلاب در سال 1400 برای «تشریف»