موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به قلم «محمدصالح سلطانی»

رمان ایران | دربارۀ «ایرانشهر» اثر «محمدحسن شهسواری»

21 آبان 1399 19:54 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
رمان ایران | دربارۀ «ایرانشهر» اثر «محمدحسن شهسواری»

شهرستان ادب: ستون داستان سایت شهرستان ادب را با یادداشتی از «محمدصالح سلطانی» بر «ایرانشهر» اثر تازۀ «محمدحسن شهسواری» به‌روز می‌کنیم:

محمدحسن شهسواری در عالم ادبیات، به معنای کلمه استاد است. این را هم مخاطبانی که رمان‌هایش را خوانده‌اند تایید می‌کنند، هم هنرجویانی که کلاس‌های رمان‌نویسی او را تجربه کرده‌اند. مطالعات آکادمیک و دقت نظر عمیق او در مباحث تکنیکی، باعث شده هیچ‌کس نتواند به فُرم رمان‌های او ایراد بگیرد. توانایی بالای او در خلق موقعیت‌های دراماتیک و داستان‌پردازی‌های خلاقانه، تمام کتاب‌های او را دلپذیر کرده. از داستان سیاسی «پاگرد» گرفته تا رمان تاریخی «وقتی دلی». همه‌ی آثار شهسواری خواندنی‌اند و شنیدن این خبر که چنین نویسنده‌ای قصد کرده یک رمان مفصل درباره‌ی دفاع مقدس بنویسد، حتماً برای هر مخاطبی کنجکاوی‌برانگیز است.

 

تکنیک در اوج

جلدِ اول «ایران‌شهر» در زمستان97 منتشر شد و جلدهای دوم و سوم رمان، به تازگی با یک طراحی جدید وارد بازار نشر شده.  ایران‌شهر، استخوان‌بندیِ درستی دارد. تسلط تکنیکی نویسنده از سطربه‌سطر کتاب پیداست و  ما با یک رمانِ سروشکل‌دار طرفیم؛ سرزنده و خوش‌ریتم‌. صحبت کردن از تکنیک درباره‌ی رُمانِ نویسنده‌ای که خودش تکنیک را به نویسندگانِ آینده درس می‌دهد البته چندان محلی از اعراب ندارد. شهسواری در این رمان آن‌قدر خوب سفره‌ی قصه‌اش را پهن کرده و با ظرافت شخصیت‌هایش را کنار هم گذاشته که مخاطب نمی‌تواند از این‌همه ماجرای دقیق و پرجزئیات، لذت نبرد. رفت‌وآمدهای موجزِ شخصیت‌های فرعی هم، فصل‌های مختلف کتاب را از روزمرگی نجات داده. فقط کافی است موقعِ خواندنِ کتاب، به کاراکتر «مازیار» با آن اختصار و ایجازِ جذابش دقت کنید، یا نام سرباز غلامحسین قاسمی را به خاطر بسپارید تا ببینید شهسواری چطور با خرده‌داستان‌های خواندنی، شورِ رمانش را حفظ می‌کند. 

 

یک خرمشهر 80 میلیونی

ما داریم درباره‌ی رمانی صحبت می‌کنیم که اینجایی است. جهان و جغرافیایش را می‌شناسیم. پایتخت ایرانشهرِ شهسواری «خرمشهر» است. شهری که قدیمی‌ها عاشقانه دوستش دارند و نسل جدید، قبل از تولد با آن خاطره دارد. نویسنده‌ی کتاب، با درایت این شهرِ خواستنی را تبدیل کرده به مینیاتوری از ایران، و عقربه‌ی زمان را برده روی شهریور۱۳۵۹. زمان درست، مکان درست و جهان درست برای نوشتنِ یک رمانِ ایرانی. یک رمانِ خوبِ ایرانی. رمانی که گوشت و خونش از خاک همین‌جاست. آدم‌هایش با همه‌ی تفاوت‌هایشان، برای ما آشنایند. همه‌ی ما یک خانواده شبیه خانواده‌ی حاجی بدخشانِ کتاب می‌شناسیم، دختران باشکوهی شبیه زهرا و کریما و شهره را دیده‌ایم و یقین داریم امثال شیخ حسیب در این مملکت فراوان‌اند. ما با کتابی مواجهیم که به معنای دقیق کلمه شخصیت‌پردازی می‌کند. ماجراهای کتاب از چندروز مانده به آغاز جنگ تحمیلی آغاز می‌شود و نویسنده با رفت‌وبرگشت روی محور زمان، ذره‌ذره شخصیت‌های اصلی کتابش را به ما معرفی می‌کند. آرامش نویسنده در معرفی شخصیت‌ها وقتی کنارِ صحنه‌پردازی‌های دقیق و گفتگوهای فکرشده قرار بگیرد، نتیجه رمانی می‌شود که آدم‌هایش در سرِ مخاطب جان می‌گیرند و زندگی می‌کنند. رمانی که تمام شخصیت‌هایش، قهرمان اند. قهرمان‌هایی ایستاده در غبارِ خرمشهر.

 

کلیشه‌ا‌ی بی‌کلیشه

ایرانشهر رُمان ماست. قصه‌ی مقاومت است. دستورالعملِ ایستادگی. نسخه‌ی وحدت در شرایط سخت. روایتی که فرازوفرودهای خرمشهر در نخستین روزهای جنگ را استعاره می‌کند برای امروز و فردا و هرروزِ ما. در این روزها که مقاومت، کلیدواژه‌ی گذر از رنج‌ها و شکست‌دادنِ مشکلات است، رمان شهسواری خوانشی هنرمندانه و روادارانه از مفهوم بلند «مقاومت» را پیش چشم مخاطب می‌آورد. ایرانشهر در دامِ دسته‌بندی‌های مرسومِ ادبیات جنگ نمی‌افتد. نه ایدئولوژی‌اش را توی صورت مخاطب پرت می‌کند و نه شعارهای بی‌مزه‌ی ضد جنگ می‌دهد. نه جنگ را از یک زاویه‌ی تنگِ خاص می‌بیند و نه تقدسِ این دفاع را فراموش می‌کند. ایرانشهر، تلخی «جنگ» را چندپله صریح‌تر از کتاب‌های مشابهش پیش چشم مخاطب می‌آورد اما «دفاع» را با حضور آدم‌ها و تیپ‌ها و طیف‌های فکری مختلف، چنان زیبا به تصویر می‌کشد که هیچ‌کس نمی‌تواند شکوهِ نهفته در حرکات و سکناتِ قهرمانان کتاب را نادیده بگیرد. ایرانشهر بدون افتادن به دام کلیشه‌ها، کلیشه‌ای‌ترین داستان تاریخ معاصر ایران را روایت می‌کند؛ دل‌ربا و شیرین.

 

هدیه‌ی کلمه‌ها به قهرمان‌ها

رمان سترگِ آقای شهسواری، مثل یک فرش دستباف، چشم‌نواز است و ظریف. حاصلِ آمیختگیِ تکنیک و تعهد، چیزی شده که با خیال راحت می‌توانیم آن را «هنر متعهد» بنامیم. دستکم تا اینجا، یعنی انتهای جلد سومِ کتاب که منتشر شده و به بازار آمده، خیالمان از خواندنِ یک رمان خوب راحت است. اینکه در ادامه‌ چه اتفاقی برای ایرانشهر می‌افتد و به چند جلد می‌رسد را هنوز هیچ‌کس نمی‌داند. اما این را خوب می‌دانیم که «ایرانشهر» تا همین‌جا هم یک رمان خط‌شکن است و نشان‌دهنده‌ی ظرفیتِ بزرگی که سال‌های دفاع مقدس برای ادبیات ایران آفریده. ظرفیتی که تنها روایتِ پنج-شش روز از آن، سه جلد رمان می‌شود.

رمان ایرانشهر، روح دارد. روحِ سرزمینی که برای روایتِ حماسه‌هایش کلمه، و برای گفتن از قهرمانانش قصه کم ‌داریم. کاش کارگردانی پیدا شود و کیمیای این رمانِ هنوز ناتمام را در قالب یک سریال 100 قسمتی، نشانِ مردمِ ایران دهد. ایرانشهر، ادای دِینِ کلمه‌هاست به قهرمان‌ها؛ و یک درخششِ خیره‌کننده از ادبیاتِ ایرانی. یا به بیان بهتر: ادبیاتِ متعهدِ ایرانی.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • رمان ایران | دربارۀ «ایرانشهر» اثر «محمدحسن شهسواری»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.