یادداشت حمیدرضا شکارسری بر کتاب «غزل هزاره دیگر» محمدسعید میرزایی
27 فروردین 1395
03:16 |
0 نظر
|
امتیاز:
3.75 با 4 رای
شهرستان ادب به نقل از جام جم: به تازگی یادداشت کوتاهی از حمیدرضا شکارسری شاعر و منتقد سرشناس بر کتاب «غزل هزاره دیگر» - برگیرنده گزیده غزلیات شاعر نوگرا محمدسعیدمیرزایی- در روزنامه جام جم منتشر شده است. آن یادداشت چنین است:
غزلی برای همین امروز
برخی هنوز به شیوه قدما غزل مینویسند. با همان فضا و زبان و بیان و مضامین. برخی اما به شیوههای نوین غزل رو میآورند. فضایی معاصر و زبان و بیانی امروزین و مضامینی بکر و نامنتظره. اما غزل فردا دیگر چه صیغهای است؟ اگر هر شعر را پاسخی به نیازهای فرهنگی روزگار بدانیم، از کجا میدانیم نیازهای روزگار پس از این کدام است؟ چه میدانیم کدام گفتمان سیاسی و اجتماعی بر جامعه ایران و جهان حاکم خواهد شد؟ اصلا مخاطب آن روزگار میفهمد ما چه میگوییم؟ آیا با اصطلاحات و تکیهکلامها و کلمات کلیدی روزگار ما هنوز هم آشنایی دارد؟
«71 غزل از دیروز و فردا» مندرج بر جلد کتاب «غزل هزاره دیگر» نه شگفت زده که فقط متعجبم کرد. آیا اساسا محمدسعید میرزایی نیازی به این تظاهرات دارد تا مخاطب را به خواندن غزل هایش ترغیب و تطمیع کند؟
این گزیده از غزلهای میرزایی را محمدحسین نعمتی و مبین اردستانی انتخاب کردهاند.
***
محمدسعید میرزایی را میتوان فارغ از درگیریهای رایج شاعران غالبا جوان غزلسرا، بیتردید یکی از شاعران مبدع غزل نو دانست. غزلی که با اعتنایی انتقادی، به بوطیقای غزل سنتی فارسی رو آورده و شیوههایی تازه را در خود پذیرا شده است. ماحصل این رویکرد انتقادی، غزلی است که به قطعه شعر نزدیکتر شده است تا به ابیاتی پراکنده که در فضایی واحد گرد هم آمدهاند. در این قطعه شعر، روابط ابیات به گونهای است که منتقد ساختارگرا را مجاب میکند با اثری مدرن در قالبی سنتی روبهرو شده است. ساختاری که با شگردهایی تجربه شده سامان مییابد. شگردهایی گاه سنتی که در موقعیت اکنون وجهی به روز یافته است روایت پذیری، تعلیق و گسست روایی، موقوف المعانی، تکرارها و تکیهکلامها، تغییر قالب، شکست قالب و... (که میرزایی در استفاده از این دو مورد اخیر با وسواس و حتی سخت گیرانه عمل میکند.)
در این ساختار منسجم حتی ترکیبسازیها از دایره بسته واژگانی غزل سنتی فراتر میرود و معانی ضمنی کلمات که خوانشی عارفانه را خواهناخواه بر متن تحمیل میکرد، غایب میشود تا متن برای تاویلهایی نو زمینهسازی کند.
انسان منبسط شده، سرنیزه ستاره، سه نقطه پوچ، قایقی شناور از آیینه، حوالی متن، کلمات شناور، میقهوه خانه، حبابهای سوال، میوههای مهآلود و ترکیباتی از این دست اگر چه یادآور شگردهای سبک هندیاند، اما با بهرهمندی از دایره واژگانینو حس و حال و خوانشی کاملا امروزی را امکانپذیر میسازند و راه را بر خوانشهای غالبا عارفانه سنتی میبندند.
عینیگرایی و جزءنگری کاملا آشکار در این غزلها به علاوه رهایی از دایره تنگ صور خیال آشنا در تاریخ سنت غزل فارسی، از میرزایی شاعری با چهرهای کاملا نوجو و مدرن به نمایش میگذارد که اعوجاجات هر ازگاهی او به سمت مدیحهسرایی و مرثیهسراییهای مذهبی و سیاسی خوشبختانه نتوانسته آن چهره را مخدوش سازد .
شب است، پنجرهای میکشم، نبند آن را
که صبح، بشنوی از آن صدای باران را
اتاق من پر گنجشک میشود، کافی ست
کنار هم بکشم، ریزه ریزه نان را
آنقدر که گمان میکنی در بعضی از غزلهای او ، شعر سپیدی با وزن عروضی کاملا طبیعی میخوانی.
ژانر شعرهای این مجموعه در طیف گستردهای قرار گرفتهاند که شاید خصلت ذاتی اینگونه گزینشهاست. از اشعار عاشقانه بگیرید تا اشعار مذهبی و از اشعار مربوط به جنگ و دفاع مقدس بگیرید تا اشعار فرمیک که محتوای خاصی را منتقل نمیکند و تماما صرف فضاسازی و تصویرسازی میشوند:
مردی میان آتش و دود ایستاده بود
آن سوی شیشههای کبود ایستاده بود
تو ایستاده بودی و در چشمهای تو
دریایی از سکوت عمود ایستاده بود
در چارراه گمشده، مردی کنار تو
در ساعتی که زنده نبود ایستاده بود
که همین خلأ محتواهای فرامتنی، خارج از روایت شعر نیز از ویژگیهای خاص غزل نو است که میرزایی به خوبی از پس آفرینش آن برمیآید. کاری که صدای اعتراض غزل پردازان سنتی و منتقدان محتواگرا را در میآورد.
***
شاعران را میتوان به دو گروه عمده تقسیم کرد: شاعرانی که در زمان ما زندگی میکنند، اما شعری درگذشته مینویسند و دیگر شاعرانی که به معنی واقعی کلمه معاصر ما هستند یعنی نهتنها در زمان ما زندگی میکنند، بلکه شعر زنده امروز را هم مینویسند. شاعران گروه دوم هم دو دستهاند: شاعرانی که جرات نوآوری دارند و شاعرانی که چه قوی و چه ضعیف تنها از جریانات شعری روزگار خود تبعیت میکنند. محمدسعید میرزایی را میتوان از شاعران مبدع و نوآور دانست.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.