موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به مناسبت عید سعید غدیر

گواه عجز ما l هفت شعر برای امیرالمؤمنین(ع)

15 تیر 1402 18:00 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
گواه عجز ما l هفت شعر برای امیرالمؤمنین(ع)
شهرستان ادب: عید غدیر، یکی از بزرگ‌ترین اعیاد شیعیان است که شاعران، به عنوان اهالی کلمه، بارها در مقام و منقبت آن، و ممدوح حقیقی این واقعه، امیرالمؤمنین علی(ع)، دست به قلم برده‌اند. به مناسبت این عید فرخنده، هفت شعر از هفت شاعر که تقدیم به این امام همام شده است، تقدیم نگاه شما می‌شود.

1
محمّدعلی مجاهدی
چشمه‌ها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر
باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر
فصل باران بود و رویش، فصل سبز زیستن
خنده گل می‌کرد بر لب‌های صحرا در غدیر
بود پیدا در زلال جاری تکبیرها
نقطۀ پایان عمر تشنگی‌ها در غدیر
جبرئیل آمد که «بلِّغ یا محمّد! ز آن که نیست
این تجلّی را مجال جلوه الاّ در غدیر»
رفت بالا از جهاز اشتران و خطبه خواند
خطبه‌ای شورآفرین و شورافزا در غدیر
تا که بردارد پیمبر پرده از رازی بزرگ
کرد بیرون ز آستین دست خدا را در غدیر
عرشیان در اشتیاق خاکیان می‌سوختند
تا علی با دست احمد رفت بالا در غدیر
«گفت هر کس را منم مولا، علی مولای اوست»
کرد گل، گل‌نغمۀ احمد چه زیبا در غدیر
دست رد بر سینه اغیار می‌زد آشکار
«عاد من عاداه»ِ او افکند غوغا در غدیر
گاه بیعت بود و بدعت پابه‌پای فتنه‌ها
خیمه می‌زد در کنار آرزوها در غدیر
خشم‌های شعله‌ور، پژواک کین جاهلی
خطّ سیر خود جدا کرد آشکارا در غدیر
یاد دارید ای قیامت‌قامتان، مولا علی
از قیام خود قیامت کرد بر پا در غدیر
کهکشان در کهکشان، اشراق بود و روشنی
از طلوع آفتاب عالم‌آرا در غدیر
طور بود و نور بود و کشف و اشراق و شهود
شد بهشت آرزوها آشکارا در غدیر
«لَن تَرانی» گو، ترانی‌گوی شد تا جلوه کرد
با تماشایی‌ترین تصویر، مولا در غدیر



2
مرتضی امیری اسفندقه
صدای کیست چنین دلپذیر می‌آید؟
کدام چشمه به این گرمسیر می‌آید؟
صدای کیست که این‌گونه روشن و گیراست؟
که بود و کیست که از این مسیر می‌آید؟
چه گفته است مگر جبرئیل با احمد؟
صدای کاتب و کلک دبیر می‌آید
خبر به روشنی روز در فضا پیچید
خبر دهید: کسی دستگیر می‌آید
کسی بزرگ‌تر از آسمان و هر چه در اوست
به دستگیری طفل صغیر می‌آید
علی به جای محمّد به انتخاب خدا
خبر دهید: بشیری نذیر می‌آید
کسی به سختی سوهان، به سختی صخره
کسی به نرمی موج حریر می‌آید
کسی که مثل کسی نیست، مثل او تنهاست
کسی شبیه خودش، بی‌نظیر می‌آید
خبر دهید که: دریا به چشمه خواهد ریخت
خبر دهید به یاران: غدیر می‌آید
به سالکان طریق شرافت و شمشیر
خبر دهید که از راه، پیر می‌آید
خبر دهید به یاران:‌ دوباره از بیشه
صدای زندۀ یک شرزه شیر می‌آید
خُم غدیر به دوش از کرانه‌ها، مردی
به آبیاری خاک کویر می‌آید
کسی دوباره به پای یتیم می‌سوزد
کسی دوباره سراغ فقیر می‌آید
کسی حماسه‌تر از این حماسه‌های سبک
کسی که مرگ به چشمش حقیر می‌آید
غدیر آمد و من خواب دیده‌ام دیشب
کسی سراغ من گوشه‌گیر می‌آید
کسی به کلبۀ شاعر، به کلبۀ درویش
به دیده‌بوسی عید غدیر می‌آید
شبیه چشمه کسی جاری و تپنده، کسی
شبیه آینه روشن‌ضمیر می‌آید
علی همیشه بزرگ است در تمام فصول
امیر عشق همیشه امیر می‌آید
به سربلندی او هر که معترف نشود
به هر کجا که رَوَد سربه‌زیر می‌آید
شبیه آیۀ قرآن نمی‌توان آورد
کجا شبیه به این مرد گیر می‌آید؟
مگر ندیده‌ای آن اتّفاق روشن را؟
به این محلّه خبرها چه دیر می‌آید!
بیا که منکر مولا اگرچه آزاد است
به عرصه‌گاه قیامت، اسیر می‌آید
بیا که منکر مولا اگرچه پخته ولی
هنوز از دهنش بوی شیر می‌آید
علی همیشه بزرگ است در تمام فصول
امیرِ عشق همیشه امیر می‌آید



3
قربان ولیئی
ای نام تو از صبح ازل زمزمۀ رود
ای زمزم جاری‌شده در مصحف داود
آن روز که در سجده فتادند ملائک
جز نام تو، جز نام تو، الله چه فرمود؟
افشای تو، ای راز الهی، به غدیر است
آغاز درخشیدن تو روز ازل بود
محبوب اناجیلی و سرلوحۀ تورات
قرآنِ به‌حرف‌آمده! ای قاصد و مقصود!
جز بر اثر عشق تو حق را نتوان دید
بی مهر تو ابوابِ تماشا شده مسدود
بی‌مرز چنانی که در اوهام نگنجی
کی طاقت دیدار تو دارد منِ محدود؟
ای عطر تو پیچیده در ابیات خرابم
«از آتش عشق تو دلم سوخته چون عود»
توصیف تو آن‌سان که تویی راه ندارد
از من بپذیر آتش آمیخته با دود



4
محمّدسعید میرزایی
خدا جلال دگر داد، ای امیر، تو را
که داد از خم کوثر، می غدیر، تو را
امیر! دست تو را دست عشق بالا برد
که اهل کوفه نبینند سر‌به‌زیر تو را
جهان به سجده در افتاد و عرشیان خدای
به احترام نشاندند بر سریر تو را
کلید سلطنت و گنج عافیت با توست
که هست در دو جهان مسندی خطیر تو را
ز جور خلق، پیمبر ز پای می‌افتاد
اگر نداشت به هر عرصه دستگیر تو را
پناه پیری و نان‌آور یتیمانی
چگونه دوست ندارد جوان و پیر تو را؟
تو کیستی؟ که تو را عرش، خاک راه امّا
به خوابگاه، یکی بافۀ حصیر تو را
تو کیستی؟ که نمازت دمی شکسته نشد
اگرچه بود به پا، زهرخورده تیر تو را
یقین که تا به ابد پای‌بند مهر تو شد
چگونه بود مگر رَحم بر اسیر تو را؟
ز ابر رحمت تو بادها چه دانستند
که خوانده‌اند همه در تب کویر تو را
به جز تو هیچ ولی در همه جهان نشناخت
کسی که دید در آیینۀ غدیر تو را



5
مهدی جهاندار
علی بجنگ، حسن صلح کن، حسین فدا شو
غدیر معنی‌اش این است: عبد محض خدا شو
هدف خداست، امیر و شهید هر دو بهانه‌ست
اگر به کوفه میسّر نبود، کرب‌وبلا شو
غدیر صحن غریبی‌ست، ای مسافر مشهد!
از این مسیر بیا زائر امام رضا شو
پر از سؤال بیا تا غدیر را بشناسی
ولی به او که رسیدی، بدون چون و چرا شو
علی خداست؟ نه آیینۀ تمام‌نمایش
برای آینه، آیینۀ تمام‌نما شو



6
محمّدمهدی سیّار
ای خوش‌مسیر برکه! قرار مسافران!
آغوش باز کن که رسیده‌ست کاروان
پیغام بازگشت بده هر که رفته را
لختی درنگ کن که بیایند ماندگان
لختی درنگ کن که جهان ایستاده است
بنشین نگاه کن که به رقص آمده زمان
وقتش شده‌ست برکۀ کم‌آبِ دوردست!
کم‌کم رسد تلاطم موجت به بی‌کران
تصویر دست کیست در آیینه‌ات؟ ببین
این دست‌ها رسانده زمین را به آسمان
دیگر هراس خشک شدن در دلت مباد
دستی به بیعت آور و دریا شو و بمان



7
لهیب ذولفقارت بر تن گردن‌کشان مانده‌ست
طنین خطبه‌هایت در گلوگاه زمان مانده‌ست
یداللّهی و گشته دست عقل از وصف تو کوتاه
گواه عجز ما انگشت‌های بر دهان مانده‌ست
«سَلونی» گفتی و با ریشخندی جهل پاسخ داد
تو را که ردّپایت ماورای آسمان مانده‌ست
مزیّن شد اذانم با تمسّک بر ولای تو
شهادت می‌دهم از برکت نامت اذان مانده‌ست
شب تنهایی کوفه چه بر روز دلت آورد؟
که بغضی استخوانی در گلویت هم‌چنان مانده‌ست
یقین دارم که نزدیک است رستاخیز عشّاقت
همانا فصل شورانگیزی از این داستان مانده‌ست

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • گواه عجز ما l هفت شعر برای امیرالمؤمنین(ع)
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.