به مناسبت زادروز شاعر
صاعقهای ناگهان l مرور جهان شعری محمدسعید میرزایی
24 آذر 1401
09:00 |
0 نظر
|
امتیاز:
با 0 رای
شهرستان ادب: به مناسبت زادروز محمّدسعید میرزایی، شاعر نوآور معاصر، محمّدرضا حسینزاده بازرگانی نگاهی داشته به کارنامۀ شعری این شاعر کرمانشاهی. اشعار این یادداشت از کتاب «غزل هزارۀ دیگر»، چاپ نشر شهرستان ادب که گزیدۀ غزلیات میرزایی است، انتخاب شدهاند. این نوشتار از مجموعهیادداشتهای قفسۀ شعر و داستان (ویژۀ نشر شهرستان ادب) در اختیار مخاطبان قرار میگیرد.
بررسی فرمی و محتوایی تاریخ ادبیات فارسی به ما نشان میدهد که قالب غزل به دلیل انعطافپذیری بالای خود، چنان گِل سفالگری است در دستان شاعر چیرهدست که با آن ظرف دلخواه خود را میسازد و این ظرف را از جهانبینی خویش چنان لبریز میکند که انحصارش به نام همان شاعر میخورد، به گونهای که اگر غزل شاعران بزرگ را بدون نام سراینده به مخاطب جدّی شعر عرضه کنیم، به راحتی میتواند حدس بزند که آن غزل میتواند اثر طبع کدام شاعر باشد.
به همین دلیل، اکثر شاعران مشهور فارسی، وقتی به قالب غزل رسیدهاند، سعی کردهاند دستی به سر و رویش بکشند و آن را بنا به ذوق خود پیرایش کنند. از قافیهسازیهای مولوی و کارهای فرمی حافظ گرفته تا تصانیف دورۀ قاجار و غزلهای اجتماعی امروز.
این قالب رازآلود که آیینهوار، تصویر زمانۀ شاعر خود را در ابیاتش منعکس میکند، بعد از انقلاب اسلامی و پایان جنگ تحمیلی، دستخوش تغییرات جدّی و جدیدی شد که هنوز هم ادامه دارد و هر بار شاهد نوآوری تازهای در قالب غزل هستیم. البتّه پر واضح است که همۀ این نوآوریها دلنشین و جریانساز نیستند و از این میان، تنها چند شاعر توانستهاند با استفاده از ظرفیت غزل، دریچۀ جدیدی در غزلسرایی معاصر باز کنند. بیتردید یکی از آن شاعران، محمّدسعید میرزایی است.
اگر از اطّلاعات شناسنامهای محمّدسعید میرزایی بگذریم که کرمانشاهی است و متولّد ۲۴ آذر ۱۳۵۵ و مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی دارد، باید معترف شویم که در ابتدای فعالیت جدّی ادبی خود، یعنی دهۀ هفتاد که هنوز نامی از غزل پستمدرن و نو و فرانو و حجم و فرم نبود، توانست با تمام فراز و فرودهایی که در زندگی ادبی خود داشت، جریان تازهای در غزل معاصر راه بیندازد، به طوری که نمیتوان غزل سه دهۀ اخیر را بدون بردن نام محمّدسعید میرزایی، مورد بررسی قرار داد.
امّا آنچه سبب شد غزل میرزایی، غزلی پیشرو باشد، ریشۀ عمیقش در ادبیات کهن بود. به عبارتی دیگر، بیگانه نبودنش با ادبیات کهن سبب شد که با بهرهبرداری درست از آن و ترکیبش با نبوغ و خلّاقیت خود، غزلی زمانگریز یا به تعبیر نامی که برای کتاب گزیدۀ غزلش انتخاب شده، «غزل هزارۀ دیگر» بسراید.
این پرسش مطرح میشود که غزل وی دارای چه خصوصیاتی بود که باعث شد او را شاعری شاخص در این زمینه بدانند؟ بیتردید اگر بخواهیم تمام ویژگیهای اشعارش را شماره کنیم، از حوصلۀ این یادداشت خارج است. بنابراین میکوشیم در این نوشتار، بیشتر به آن ویژگیهایی بپردازیم که اولّاً در نوع خودش بدیع هستند و شاهدمثال پیشتازی شاعر، و ثانیاً به حدّ مطلوبی از کمال رسیده باشند و صرفاً زاییدۀ طبعآزمایی شاعر نباشند.
اوّلین ویژگی که ویژگی بارز غزلهای محمّدسعید میرزایی شمرده میشود، اتّحاد ابیات است، یعنی برخلاف غزل کهن که ارتباط عرضی ابیات در آن پررنگتر و قویتر از ارتباط طولی است، در غزل میرزایی، ارتباط طولی حرف اوّل را میزند که مسئولیت اصلی این پیوند را روایت به دوش میکشد امّا نه یک روایت ساده، بلکه یک روایت تصویری. او در غزلهایش جهانی را که میبیند نقّاشی میکند یا بهتر بگوییم: کارگردانی میکند. غزل او، به اصطلاح اهل سینما، استوریبورد داستانی است که میخواهد روایت کند. به طور مثال، به این چهار بیت که ابیات پایانی یکی از غزلهای میرزایی است، دقّت کنید که چگونه مانند یک فیلم، ذهن مخاطب را از یک پلان به پلان دیگر میبرد و نهایتاً زاویهدید را عوض میکند:
«نگاه کردم و دیدم که جام هستی من
به دست مرتعش پیر کامیابی بود
گرفت شیشهام و ریشه زد گل تَرکی
کدام شیشه؟ که نازکتر از حبابی بود
نماند رنگ من و هر چه بود خالی شد
که نقش نیستی و هستیام سرابی بود
کسی که شیشۀ می را شکست، من بودم
دکان و میکده هم خانۀ خرابی بود»
نگاه سینمایی و روایت تصویری در اشعار میرزایی، جایگاه ویژهای دارد. نمونهای دیگر از این مشخّصه را در ابیات زیر میتوان به وضوح مشاهده کرد:
«گشوده شد در و یک جفت کفش راه افتاد
و چتر باز رها شد میان باد آرام
به برق صاعقهای ناگهان لباس سیاه
ز خود تهی شد و روی زمین فتاد آرام»
خصوصیت دیگری که برای شعرهای او میتوان نام برد، این است که به عنوان شاعر ابایی ندارد از واژگان امروزی در غزل خود استفاده کند. البتّه این کار را بسیار بیتکلّف انجام میدهد. برای مثال، میتوان در این مورد علاوه بر غزل معروف «اتوبوس» به ابیات زیر هم اشاره کرد:
«به فالگیری خرچنگها طلسم شدند
به زیر رفته و کفبین شدند ماهیها
حباببافیِ کنسروهای خالی را
پُر از هیاهوی تحسین شدند ماهیها»
البتّه باید پذیرفت که او صرفاً برای پیشتاز بودن و امروزی بودن از این کلمات استفاده نمیکند، بلکه با به کار بردن این واژهها که غالباً خشن و دور از لطافت شعر است، قصد دارد فلسفۀ زیست انسان معاصر را نشانه بگیرد. در نظر وی، استفاده از این کلمات، بهترین راه بیان این فلسفه است. مانند دو بیت زیر که به دنیازدگی پوچ انسان امروز میتازد:
«در فکر یک مکعّب تاریک و کوچک است
انسان بیطبیعت، بیخانه، بیزمین
انسان عینک و چمدان و کتاب و کفش
بی دست و پا و چشم و دهان، بی جهان و دین»
از دیگر ویژگیهای غزل محمّدسعید میرزایی که بعد از او توسّط شاعران فرم و پستمدرن و فرانو بسیار مورد استفاده قرار گرفت، آشناییزدایی در ترکیبسازی و جملهسازی است. مثلاً در بیت زیر با آوردن مفعول برای فعل لازم چهارچوب متعارف جمله را شکسته است:
«چشمان من تویی ولی امشب مرا نخواب
پاهای من تویی ولی از پیش من نرو»
نوع دیگری از آشنازدایی او، بازی با زمان است، تا این حد که گاهی در نگاه اوّل شاید کمی درک درست مفهوم شعر دشوار به نظر آید:
«تو زیباتر شدی از آنچه خواهی بود هم حتّی
که تا دیروزهایم عاشق تو بودم از فردا
همین دیروز باید منتظر باشی که برگردم
که بنویسی برای من جواب نامههایم را»
امّا یک خصیصۀ دیگر که در اشعار او بسیار به چشم میخورد و شاید کمتر از خصوصیات قبلی بتوان آن را به عنوان نوآوری به حساب آورد، استفاده از یک جمله به عنوان رکنی از جملۀ دیگر است. این کار گرچه به ندرت در اشعار شاعران قبل از او به چشم میخورد امّا استفاده کردن او با شیوهای تازه از این ویژگی باعث شد که شاعران بعد از او نیز این به این نکته توجّه ویژه داشته باشند و از آن به طور مکرّر استفاده کنند:
«تا نشنوم «نمیشود»ش را به بهت، کاش
نشنیده بود «دوستتان دارم» مرا»
اینها نمونههایی چند از ویژگیهای غزلسرایی محمّدسعید میرزایی بود که او را به چهرهای شاخص در شاعران دهۀ هفتاد بدل کرده است. بدیهی است که هر چه با وسواس بیشتری به آثار او نگاه کنیم، میتوان نوآوریها و مثالهای بیشتری ذکر کرد ولی در مجموع میتوان گفت با توجّه به ساختاری که میرزایی برای غزل خود ساخته و با در نظر گرفتن فضای ادبی سالهای اوج فعّالیتش، باید اذعان داشت که اطلاق لقب پیشرو به محمّدسعید میرزایی دور از انصاف نیست، چرا که پیش از آنهایی که امروز به عنوان پیشروی غزل معاصر شناخته میشوند کارهایی در سرایش غزل کرد که شاعران بعد از خود را وامدار نوآوریهای خویش ساخت.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.