شهرستان ادب: قطعاً پروندۀ ترانهخوانی ما نمیتواند خالی از نام شاعر بزرگی چون سایه باشد، سرایندۀ بسیاری از ترانههایی که در خاطر ما ماندگار شدهاند. خانم صابرهسادات موسوی یادداشتی را به شرح برخی از کارهای ماندگار هوشنگ ابتهاج اختصاص دادهاند. با هم میخوانیم:
امیرهوشنگ ابتهاج، متخلص به ه.ا. سایه، از شاعرانی است که ترانهها و غزلهایش سالها در ذهن و بر زبان مردم ایران جاری بوده است. شاعر و تصنیفسرایی که خوانندگان نامدار بسیاری از آثارش را برای مردم جاودانهتر کردهاند. شعرهای مردمی و تأثیرگذار او در زمان خودش از پر طرفدارترین و اثرگذارترین اشعار بوده است. سرودۀ «تو ای پری کجایی، که رخ نمینمایی» یا «ارغوان» از آثار شاخص اوست که سالها آوای محبوب مردم در خلوت و شب نشینیها بوده است.
اقبال مردم و نیاز آنها به شنیدن عاشقانهها و تصنیفها در قالبی آهنگین و با صدایی خوش، خوانندگان را بر آن داشته تا به برگزیدن بهترین و اثرگذارترین اشعار روی آورند. هوشنگ ابتهاج شاعر شعرهای دلکش بسیاری است که لطافت و احساسات عمیقشان، آنها را مناسب آوازخوانی و آهنگسازی کرده است. سایه سالهای پیش از پیروزی انقلاب، در دهۀ 50 بنیانگذار برنامۀ رادیویی «گلچین هفته» بود. شاید به همین دلیل به ذائقۀ موسیقایی مردم اشراف بیشتری داشته است. او بر موسیقی و ویژگیهای آن تسلط داشته و بر اساس آن تصنیفهای خود را میسروده است. تصنیفها، غزلها و حتی اشعار نیمایی او با صدای خوانندگان برجستۀ ایرانی نظیر محمدرضا شجریان، شهرام ناظری و حسین قوامی اجرا شده است.
«تو ای پری کجایی...»
معروفترین سرودۀ عاشقانۀ او که محبوبیت قابل توجهی در بین مردم کسب کرده است، سرودۀ «تو ای پری کجایی» یا همان ترانۀ «سرگشته» است. این شعر، شرح سوز و گذار عاشقی است که محبوبی آسمانی و پریروی را جستجو میکند. او همهجا به دنبال نشانی از معشوقش میگردد و تمنای راهیابی به بهشت پنهان او را دارد. شاید دلیل اصلی اقبال مردم به این شعر، عاطفۀ قوی و موسیقی هماهنگی باشد که برای انتقال این عاطفه انتخاب شده است. تنوع موسیقایی که در بندهای مختلف شعر وجود دارد، موجب میشود مخاطب با فراز و فرودهای شعر بیشتر همراه شود؛ چرا که موسیقیهای یکنواخت، ذهن را خسته و گوش را از شنیدن باز میدارند. عبارت «تو ای پری کجایی؟ که رخ نمینمایی/ از آن بهشت پنهان، دری نمیگشایی» بند تکرارشوندۀ این ترانه است. برخی از بندها کوتاهتر هستند، اما نظم موسیقایی آنها همچنان گوشنواز و هماهنگ است.
در این شعر صدای محبوب و آواز نی او شاعر را دچار حیرت و شگفتی میکند. او درواقع شیفتۀ این صدای آسمانی میشود و با شنیدن این نوا به دنبال صاحب آن میگردد و البته موفق نمیشود تمثال و پیکر معشوق خویش را بیابد. او با شنیدن، شیفته میشود و به دنبال این شیفتگی تمنایی در او پدید میآید که مایۀ حرکت و جستجو میشود. این نوای دلکش میتواند نمادی برای ارتباط الهی انسانها با محبوب و خالق باشد. ارتباطی که گمشدۀ انسانهاست و اینچنین شاعر را به دنبال خود میکشاند. ارتباطی که وجه جسمانی و زیبایی ظاهر در آن وجود ندارد، بلکه کلام معجزهآسا و نوایی اثرگذار موجب آن شده است. شاعر در این شعر در جستجوی محبوب خویش از عناصر طبیعی سراغ او را میگیرد و نشانی محبوب را در گل، ماه، ستاره و... جستجو میکند. استفاده از این نمادهای طبیعی ما را بیشتر به این تصور نزدیک میکند که معشوق الهی و آسمانی است و از دسترس زمینیان بهدور:
«شبی که آواز نی تو شنیدم/ چو آهوی تشنه پی تو دویدم/ دوان دوان تا لب چشمه رسیدم/ نشانهای از نی و نغمه ندیدم/ تو ای پری کجایی؟ که رخ نمینمایی/ از آن بهشت پنهان، دری نمیگشایی/ من همهجا، پی تو گشتهام/ از مه و مهر، نشان گرفتهام/ بوی تو را، ز گل شنیدهام/ دامن گل، از آن گرفتهام».
«ای عشق همه بهانه از توست»
از شعرهای عاشقانۀ دیگر ابتهاج که در دل مردم راه یافت و به محبوبیت رسید و با اجراهای متعددی ماندگار شد، غزلی است با مطلع «ای عشق همه بهانه از توست/ من خامشم این ترانه از توست» این شعر با آواز علیرضا افتخاری، بیژن بیژنی، هایده و... اجرا شده است. محبوبی که ابتهاج در این شعر معرفی میکند و از غم او میسراید، معشوقی ارزشمند و دستنیافتنی است. او محبوبی جاودانه است که مهرش آتشی بر جان پاکبازان انداخته است. او که در مقابل مستی چشمهایش حتی جام میاثری ندارد:
«ای آتش جان پاکبازان/ در خرمن من زبانه از توست/ من میگذرم خموش و گمنام/ آوازۀ جاودانه از توست/ میرا چه اثر به پیش چشمت/ کاین مستی شادمانه از توست».
«بنشین به یادم شبی»
«بنشین به یادم شبی» از تصنیفهای زیبا و بهجتآور ابتهاج است که با صدای محمدرضا شجریان و با آهنگسازی محمدرضا لطفی اجرا شده است. این تصنیف در دستگاه بیات ترک و در آلبومی با نام «به یاد عارف قزوینی» ارائه شده است. ابتهاج به منظور غنی کردن موسیقی در این تصنیف از دستاویزهای مختلفی بهره برده است. معمولاً ردیفها در این سروده از عبارتهای دو کلمهای انتخاب شدهاند:
«بنشین به یادم شبی، تر کن از این می لبی، که یاد یاران خوش است/ یاد آور این خسته را، کاین مرغ پربسته را، یاد بهاران خوش است».
گاهی نیز شاعر از قافیههای میانی و کلمات همآهنگ استفاده کرده است که این سبب هماهنگی مصراعها میشود: «داد ای داد، عارف با داغ دل زاد ...».
«در این سرای بی کسی ...»
شاعری مثل ابتهاج که زندگی اجتماعی و فعالیتهای مدنی او از زیست شاعرانهاش دور نیست، تنها به شعر عاشقانه اکتفا نکرده است. او در فضای مضامین اجتماعی نیز قدم زده است. همین امر سبب شده برخی از ماندگارترین آثار او در ذهن مردم، اشعار اجتماعی او باشد. شعرهای اجتماعی سایه گاهی مرز اندکی با اشعار عاشقانهاش دارد. او درواقع از شاخصههای شعر عاشقانه مثل دوری و فراق استفاده میکند، بیآنکه اندوهش شخصی و تنها محدود به نگرانی از دست دادن محبوبش باشد. او درد ناآگاهی اجتماع را به شعر خود میآورد و از این که هیچکس نیست تا در تاریکی شب چراغ بیفروزد و در این دیار پر ستم صلای آشنا به رهگذر بزند، شکوه میکند:
«در این سرای بیکسی، کسی به در نمیزند/ به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند/ یکی ز شبگرفتگان چراغ بر نمیکند/ کسی به کوچهسار شب در سحر نمیزند/ دل خراب من دگر خرابتر نمیشود/ که خنجر غمت از این خرابتر نمیزند/ گذرگهی است پر ستم که اندر او به غیر غم/ یکی صلای آشنا به رهگذر نمیزند».
این غزل را خوانندگان بسیاری به صورت تصنیف و دکلمه کردهاند که محمدرضا شجریان از نامدارترین آنهاست.
سرودههای انقلابی
از مشهورترین آثار سایه میتوان به شعر «سپیده» یا «ایران، ای سرای امید» اشاره کرد. محمدرضا لطفی تصنیفی براساس این شعر ساخته که توسط محمدرضا شجریان اجرا شده است. او این تصنیف را در شب پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رادیو برد و آن را پخش کرد. این تصنیف در دستگاه ماهور ساخته شده و در آلبومی به نام «سپیده» قابل دسترسی است. محمد معتمدی و شهرام ناظری نیز بعدها از این اثر اجراهای دیگری داشتهاند. در تمام این اجراها آهنگسازی بر عهدۀ محمدرضا لطفی بوده است. محتوای این شعر اتحاد، امید و شادی برای پیروزی انقلاب اسلامی است که با اجرای پرشور خوانندگان نامدار در مخاطبان شور و اشتیاق زیادی ایجاد کرده است:
«ایران ای سرای امید، بر بامت سپیده دمید/ بنگر کزین ره پر خون، خورشیدی خجسته رسید/ اگرچه دلها پر خون است، شکوه شادی افزون است/ سپیدۀ ما گلگون است/ وای گلگون است/ که دست دشمن در خون است».
در همین مضامین شعر دیگری از سایه با مطلع «ای عاشقان ای عاشقان پیمانهها پر خون کنید/ وز خون دل چون لالهها رخسارهها گلگون کنید» شهرت خوبی یافت. نمادهایی که در این تصنیف وجود دارد بهخوبی به حماسۀ پیروزی انقلاب، قیام امام خمینی رحمه الله و سرنگونی شاه اشاره دارد. خورشید نماد ظهور حقیقت و پیروزی انقلاب است، در مقابلِ شب ،که نماد حکومت پهلوی است، قد علم کرده است:
«آمد یکی آتشسوار/ بیرون جهید از این حصار/ تا بر دمد خورشید نو، شب را ز خود بیرون کنید/ زین تاج و تخت سرنگون، تا کی رود سیلاب خون؟/ این تخت را ویران کنید، این تاج را وارون کنید».
این تصنیف نیز با اجراهای متفاوتی عرضه شده است. تعدادی از پرآوازهترین آنها با آهنگسازی محمدرضا لطفی و اجرای زویا ثابت در دستگاه شور، آهنگسازی کیهان کلهر با صدای محمدرضا شجریان و آهنگسازی حمید متبسم و آواز سالار عقیلی ساخته شده است.
«ارغوان»
ابتهاج در سرودن اشعار نیمایی نیز آوازه دارد. در آن سالها که پیدایش شعر نیمایی قدمت چندانی نداشت و شاعران از واکنش مردم و میزان مقبولیت آن در میان مردم اطمینان نداشتند، او به سرودن شعر نیمایی اهتمام ورزید. ابتهاج در خاطراتش تعریف میکند که سال 1346 در شعرخوانی خود بر آرامگاه حافظ توجه و استقبال بینظیر مردم را از آن خود میکند که به گفتۀ خود پیش از آن نمیتوانست این میزان استقبال از شعر نیمایی را در میان مخاطبان باور کند.
سایه شعری معروف با عنوان «ارغوان» در قالب نیمایی سروده است که مضامین اجتماعی و اعتراضی آن مورد توجه عموم مردم قرار گرفته. او این شعر را در سالهایی که در زندان بوده، خطاب به درخت ارغوانی که در حیاط خانۀ خود داشته، سروده است. تأثیر این شعر بر مخاطبان تا آنجا بوده است که وقتی در سال 1387 منزل شخصی او را به ثبت سازمان میراث فرهنگی میرسانند، نام «خانۀ ارغوان» را برای آن انتخاب میکنند. این شعر به صورت دکلمه و با صدای خود سایه منتشر شده است. علاوه بر آن علیرضا قربانی نیز آن را به صورت تصنیف اجرا کرده است. در این سروده، او نگاهی انتقادی به جهتگیری های موجود در جامعه دارد و از دوری خویش از آسمان و طبیعت شکوه میکند. دوری او از روز آفتابی و آسمان آبی، نماد گرفتار شدنش در فضایی خفقانآور است.
«ارغوان،
شاخۀ همخون جداماندۀ من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابیست هوا؟
یا گرفتهاست هنوز؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو برمیکشم از سینه نفس
نفسم را برمیگرداند ...».
درمجموع از جمله شاخصههای اشعار یاد شده که در محبوبیت آنها دخیل بوده است، میتوان به دقت شاعر به هماهنگی شعر و موسیقی، آهنگسازی و اجرای خوب، سرودن عاشقانههای فرازمینی و توجه شاعر به مضامین متنوع و واکنش نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی اشاره کرد.