موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
پرونده‌پرترۀ «مجید قیصری»

تحلیل تخصصی با سیر عرضی در آثار مجید قیصری | یادداشتی از محمد قارونی

03 تیر 1398 16:02 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 5 رای
تحلیل تخصصی با سیر عرضی در آثار مجید قیصری |  یادداشتی از محمد قارونی

شهرستان ادب: پرونده‌پرترۀ مجید قیصری را با یادداشت تازه‌ای از محمد قارونی به‌روز می‌کنیم. قارونی در این یادداشت نگاهی کلی به مجموعه‌آثار قیصری داشته است:

1ـ مقدمه

«مجید قیصری» از داستان‌نویس‌های مطرح دهۀ 80 و 90 ایران است. مخاطب کتاب‌خوان این‌سال‌ها او را بیشتر به نوشتن داستان‌های کوتاه، حول محور جنگ تحمیلی با رویکردی متفاوت از نویسندگان قبل و هم‌دوره‌اش می‌شناسد؛ رویکردی که می‌توان به‌صورت خلاصه آن را انسان‌گرایانه، صلح‌طلب و خارج از قواعد مرسوم توصیف جنگ معرفی کرد. حال‌آن‌که وسعت کار قیصری در این محدوده، منحصر نمی‌شود و مخصوصاً در سال‌های اخیر، مضامین متنوع‌تر چه در قالب داستان کوتاه و چه رمان را در برمی‌گیرد.

نگارندۀ این پژوهش، باتوجه به شناختی که از جهان داستانی نویسنده دارد، سعی می‌کند ویژگی‌های تخصصی و تکرارشدۀ داستان‌نویسی مجید قیصری را با ارائۀ مصداق‌های متنوع از آثارش مورد تحلیل قرار دهد. به امید آن‌که در پایان، شمایلی جامع و متمرکز از نویسنده‌ای که توانسته در کارش تعادلی را بین سلایق مخاطبین خاص و عام ایجاد کند، حاصل شود.

 

2ـ معرفی

«مجید قیصری» در یلدای سال 1345 از خانواده‌ای اصالتاً اصفهانی در محلۀ نارمک تهران به‌دنیا آمده است. او از همان ابتدای جوانی رهسپار جبهه‌های جنگ در جنوب و غرب کشور شد و تا انتهای جنگ، دفاع از خاک وطنش را به دل‌مشغولی‌های دیگر ترجیح داد. پس از بازگشت، دانشگاه و رشتۀ روان‌شناسی را تجربه نمود، اما او را اغنا نکرد و آرامش خود را در نوشتن یافت. سرانجام، این دلدادگی در سال 1374 به انتشار اولین اثر داستانی او با نام «صلح» منتج شد که خود آغاز راهی پرفراز و کم‌نشیب بود. قیصری تا این لحظه و در حدود 24سال فعالیت مستمر، 15 اثر داستانی را در قالب‌های بلند و کوتاه منتشر کرده است و اثر جدید او با نام «گور سفید» در نمایشگاه کتاب امسال رونمایی شد. داستان‌های او با مضامینی حول محور مسألۀ جنگ آغاز شد و پس از 8 اثر و مطرح‌شدن قیصری به‌عنوان نویسنده‌ای با دغدغۀ جنگ و پس‌آمدهای آن، به تجربۀ‌ داستان‌نویسی حول مضامین دیگری چون دینی و آیینی، اسطوره‌ای و اجتماعی بسط داده شد. باتوجه به این‌که در مجله‌های ادبی مکتوب و مجازی، ارائۀ ناقص و بعضاً دارای اشکالی از آثار او و موفقیت‌های آن منتشر شده است، با هماهنگی نویسنده، فهرست کاملی گردآوری شده که به ترتیب زیر است:

•        صلح؛ 1374؛ نشر حوزۀ هنری.

•        جنگی بود، جنگی نبود؛ 1375؛ نشر صریر.

•        طعم باروت؛ 1377؛ نشر صریر.

•        نفر سوم از سمت چپ؛ 1379؛ نشر کمان.

•        ضیافت به‌صرف گلوله؛ 1380؛ نشر پالیزان.

*        کاندید جایزۀ پکا (مهرگان ادب) در سال ۱۳۸۰

•        باغ تلو؛ 1385؛ نشر علم.

*        برندۀ جایزۀ مهرگان ادب

•        گوسالۀ سرگردان؛ 1386؛ نشر افق.

*        برگزیدۀ ششمین دورۀ جایزۀ ادبی اصفهان

*        برندۀ جایزۀ شهید حبیب غنی‌پور

*        برندۀ لوح تقدیر از جایزۀ ادبی روزی‌روزگاری

*        جایزۀ نهمین دورۀ نویسندگان و منتقدان مطبوعات

•        سه‌دختر گل‌فروش؛ 1386؛ نشر سورۀ مهر (15 اثر این مجموعه شامل 4 کتاب اول نویسنده است).

*        اثر برگزیدۀ چهارمین دورۀ جایزۀ قلم زرین

*        برندۀ جایزۀ ادبی اصفهان

*        برندۀ جایزۀ شهید حبیب غنی‌پور

•        سه‌کاهن؛ 1388؛ نشر علمی‌فرهنگی.

*        برندۀ جایزۀ رمان برتر اوراسیای روسیه در سال 2018

•        دیگر اسمت را عوض نکن؛ 1389؛ نشر چشمه.

*        کاندید دهمین دورۀ جایزۀ ادبی هوشنگ گلشیری

•        زیرخاکی؛ 1390؛ نشر افق.

•        طناب‌کشی؛ 1391؛ نشر چشمه.

•        شمّاس شامی؛ 1391؛ نشر افق.

*        برندۀ جایزۀ شهید حبیب غنی‌پور

*        کاندید جایزۀ کتاب سال 1388 (انصراف داد)

•        نگهبان تاریکی؛ 1393؛ نشر افق.

*        اثر شایستۀ‌ تقدیر در هشتمین دورۀ جایزۀ جلال آل‌احمد

•        جشن همگانی؛ 1395؛ نشر افق.

 

3ـ تحلیل

در این پژوهش، تحلیل درنظر گرفته‌شده برای بررسی ویژگی‌های داستان‌نویسی مجید قیصری، یک‌سیر عرضی بر کلیت آثار است. بدین معنا که به‌جای تحلیل یک‌به‌یک آثار و برشماری ویژگی‌های هراثر به‌طور جداگانه که ممکن است به تکرار بینجامد، ویژگی‌های ثابت و پُررنگ در همۀ آثار بیان‌ شده و ضمن آن مثال‌های متنوعی جهت درک بهتر مخاطب ارائه می‌گردد.

 

3ـ1ـ توصیف‌های خلاقانه در عین سادگی

زبان داستان‌های قیصری، ساده و روان است و جمله‌ها وزنه‌ای بر ذهن مخاطب نیستند. کمااین‌که در عین روایت سلیس داستان، توصیف‌های خلاقانه‌ای به‌کار رفته است که مفاهیم در یک‌فرآیند لطیف، خواننده را به اندیشیدن وا‌می‌دارد؛ توصیف‌هایی که به‌جهت انسجام و نه از سر تفاخر به‌کار رفته‌اند.

ـ سرش را در دستم گرفتم؛ میخواستم معنی مردن را بیشتر حس کنم.
«بار، سه‌دختر گل‌فروش»

ـ من هروقت میرفتم طرف قبرستان، صدای استخوانهای خردشدۀ مردهها را میشنیدم.
«بوم غلتون، سه‌دختر گل‌فروش»

ـ پسرک از خوشحالی روی گونیها آب میپاشید. انگار ماهی تازه از آب ‌گرفته باشد، میخواست نمیرد؛ هول شده بود.
«صلح، سه‌دختر گل‌فروش»

 

3ـ2ـ آشنایی‌زدایی

از مهم‌ترین ویژگی‌های داستان‌های قیصری، روایت و شخصیت‌سازی غیرمرسوم بدون جانب‌داری، شعارزدگی و تقدیس است. ویژگی که او را در میان نویسندگان آثار با مضمون جنگ، منحصربه‌فرد کرده است.

ـ البته آن‌وقت نمی‌دانستیم خانۀ کی پا گذاشته‌ایم. بعدها فهمیدیم. همین‌طوری اتفاقی وارد خانه شده بودیم. چیزهایی برای خودمان جمع کرده بودیم که ببریم از آن‌جا. نمی‌دانم یونس بود یا قاسم، که چشمش افتاده بود به عکس‌ها. چندتایی می‌شدند. قاتی مجله‌های زن روز و روزنامه‌های زرد شده بودند.
«ایستگاه هفت، زیرخاکی»

ـ مجروح آن‌قدر سنگین بود که چندبار سعی کردم تا به طریقی از دستش خلاص شوم.
«بار، سه‌دختر گل‌فروش»

 

3ـ3ـ حادثه و تعلیق

شخصیت‌های داستان‌ها و خاصه مربوط به جنگ، تقریباً یک‌نواخت و از لحاظ درونی، کم‌افت‌و‌خیز هستند و به‌گمان نویسندۀ این مقاله ازجمله ضعف‌های کار قیصری به‌حساب می‌آیند، اما در مقابل، این حادثه است كه بار عاطفي قصه را به‌دوش مي‌كشد و نویسنده، جريان اصلي روايت را با تعلیق مناسب نقل مي‌كند.

ـ تلویزیون یعنی «او». یعنی حضور همیشگی «او». حضوری که اگر نخواهی ببینی‌اش، نتوانی. با تکرارِ حرف‌ها و رفتارش، «او» را همچون بتی کوچک در ذهن ما جا داده بودند. کاش می‌توانستم به «او» شلیک کنم. این را حالا می‌فهمم که «او» نیست.
«طناب‌کشی»

 

3ـ4ـ گره‌افکنی

در ادامۀ بحث تعلیق، سلیقۀ نویسنده در قراردادن چندین‌گره در تعدادی از داستان‌هایش است که هرکدام بخشی از ذهن خواننده را به خود اختصاص می‌دهد و در امتداد داستان، دریچه‌های تازه‌ای به روی او می‌گشاید. از این نمونه، در داستان «نور کافی؛ گوسالۀ سرگردان»، رزمنده در طول دوران بعد از اسارت ﻭﻗﺘﻰ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﭘﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺟﺒﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﻣﻰ‌ﻛﻨﺪ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻰ‌ﺷﻮﺩ گم‌شدۀ سال‌های اخیرش؛ ﺻﺪﺍﻯ ﺳﻮﺕ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﻧﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮﺻﺒﺢ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ‌ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﭼﻨﺪ‌ﮔﺮﻩ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ:

ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﻭﻝ، حول احساس رزمنده است ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ ﺑﺎﺯگشته ﻭ همه‌چیز ﺭﺍ ﻃﻮﺭ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻣﻰ‌ﺑﻴﻨﺪ.

ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﻭﻡ، ﮔﺮﻩ ﻓﻴﻠﻢ‌ﺳﺎﺯﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﺭ ﻛﺎﻓﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻓﻴﻠﻢ ﺩﺭﮔﻴﺮ ﺍﺳﺖ.

ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺳﻮﻡ، ﻣﻰ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻋﺸﻖ پنهان‌ بین ﺍﺳﻴﺮ ﻭ ﭼﻮﭘﺎﻧﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺻﺪﺍﻯ ﺍﻭ ﻋﺎﺩﺕ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

و ﻫﺮﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﻪ‌ﮔﺮﻩ ﻣﻰ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﺤﻮﺭ ﺍﺻﻠﻰ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﮔﺮﺩﺩ.

 

3ـ5ـ بیان غیرمستقیم ایدئولوژی

غالباً، قیصری در داستان‌هایش دچار شعارزدگی و مستقیم‌گویی نشده است و خط فکری نویسنده در وحدت با فرم، پیوستگی دارد. شریان‌های باریکی که هم هست و هم نیست، درگیر می‌کند اما تحمیل نه!

ـ پسرک با قایقش راه افتاده بود در شط و میرفت و تورش روی آب، میان ما و سربازانی که آن ‌طرف پای‌کوبی میکردند، خط میکشید... .
«صلح»

 

3ـ6ـ ایجاز

از خصایص قلم قیصری، کوتاه‌گویی است. به‌طوری‌که با حداقل واژگان، توصیف‌هایی پرمعنا ایجاد می‌کند و روایت را پیش می‌برد. ویژگی‌ای که به‌عنوان «ایجاز مقبول» تعریف ‌شده است.

ـ حلیمه میداند که تنها شده. باید خود فکری به حال این بچه کند. دیر بجنبد همه‌چیز از دست میرود. درون خیمه چه می‌گذرد؟ این مردان به شوهرش چه میگویند؟ کاش میدانست از جان آن‌ها چه میخواهند. حرفش را به کی بزند؟ مهر این بچه چیز دیگری است. هیچ‌وقت چنین علاقه‌ای در وجودش نبود. حتی نسبت به فرزندان خودش. حتی زمانی که حارث برای خواستگاری‌اش آمده بود، این شور و شیدایی را نداشت. این را نمی‌توانست به کسی بگوید، حتی حارث... .
«سه کاهن»

اما باید گفت در برخی از آثار، این نوع ایجاز به‌ثمر ننشسته و سبب ابهام شده و «ایجاز مخل یا مردود» را شاهد هستیم که بیشتر مشمول آثار ابتدایی قیصری می‌شود.

ـ رفتم طرف انباری. ولی نرفتم تو. سردم بود. بوی نفت پیچیده بود همه‌جا. بوی نفت که خورد به دماغم حالم را به‌هم زد. حال خرابی داشتم. باقی کارها را نفهمیدم که چطور انجام دادم. فقط یادم می‌آید که یک‌لحظه به خودم گفتم این بهترین فرصت برای خلاص‌شدن از دست این‌‌هاست. و بدو رفتم طرف آشپزخانه و با قوطی کبریت برگشتم.
«باغ تلو»

 

3ـ7ـ نثر نوشتاری‌ـ‌گفتاری در دیالوگ‌ها

در کنار خصایص مثبت یادشده، آن‌چه می‌تواند ازجمله ضعف‌های قلم قیصری نام برده شود، اختلاط نثر نوشتار و محاوره است؛ آن‌جا که خواننده در تقابل با زبان روایی داستان، دچار سرگردانی می‌گردد.

ـ پس کیان؟ مگر غیر از لشکر ما کس دیگری این‌جا نیرو داره؟

ـ یک‌بار گفتم مگه این‌جا کلانتریه یا بیمارستان که هرکی گم‌شده داره میاره پیش من؟

ـ خلاصه هرچه که به درد یک‌شبیخون می‌خوره... .
«گوسالۀ سرگردان»

 

3ـ8ـ گذشته

یکی از دغدغه‌های اصلی نویسنده، پرداختن به آدم‌هایی است که در گذشتۀ خود گیر کرده‌اند. شخصیت‌هایی که درگیر مسائل روز خود نیستند و درگیر یک باورند که ریشه در گذشتۀ آن‌ها دارد. درمجموع می‌توان گفت مسائل اجتماعی روز از نگاه ژورنالیستی، دغدغۀ نویسنده نیست.

ـ فکر کن سرهنگ. فکر کن. کجا سرگرد را دیده‌ای؟ چه نسبتی ممکن است با تو داشته باشد؟ این مرد ـ‌بهزاد فرحان‌ـ فقط چند‌هفتۀ ابتدای جنگ را در ایران بوده. باقی این ده‌سال را در عراق اسیر بوده. اگر آشنایی یا رفاقتی با هم داشته‌اید، مربوط به پیش از شروع جنگ است یا این اواخر، که از اسارت برگشته. فکر کن سرهنگ. فکر کن. تا برادر سرگرد برگردد فکر کن. تو هم مثل او، تلفنی به خانه بزن. آبی به صورتت بزن. این‌جا نشسته‌ای کنار این گُرگُر آتش که چه؟
«ضیافت به‌صرف گلوله»

 

3ـ9ـ زنان

محوریت اکثر داستان‌های قیصری به‌ویژه داستان‌های کوتاه حول مردان است، اما زنان منفعل نیستند و نقش مؤثر و غالباً مثبتی را ایفا می‌کنند. او بدون اين‌كه به كليشه‌هاي فمينيستي ادبيات زنانه نزديك شود، دردمندي جامعۀ زنان را فهميده است. در رمان موفق سه‌کاهن، شخصیت اصلی داستان، «حلیمه» ‌دایۀ پیامبر است و داستان حول پشتیبانی و حمایت او پیش می‌رود. مصادیق متنوع دیگر از نقش زن در برخی از داستان‌های نویسنده به این صورت است:

طناب‌کشی (صبور و رازدار)، دختر زر؛ جشن همگانی (حق‌طلب)، چیزی که بوده و دیگر نیست؛ سه‌دختر گل‌فروش (ایثارگر)، هرشب یکی از این گله کم می‌شود (نگاهبانی) و غیره.

 

3ـ10ـ اسطوره

از مضامین محبوب قیصری، پرداختن نمادین به اسطوره‌های بومی ادبیات فارسی و قرآن است. نمادسازی برای مخاطب خاص درحالی‌که روایت داستان بدون کشف آن‌ها آسیب ندیده و خواننده را دچار ابهام نکند، از ویژگی‌های کار قیصری است. در داستان «آب» مستقیم به داستان سیاوش اشاره دارد و نویسنده، اسطورۀ سیاوش را بازسازی و به‌نوعی آتش‌بس از جانب خودش اعلام می‌کند.

داستان «کاتب» و «آتش» از مجموعۀ «نگهبان تاریکی» که به‌ترتیب به اسطوره‌های یونس (ع) و موسی (ع) اشاره دارند.

ـ پابرهنه، پوتین‌ها حمایل کرده بود گردنش. شاید باورشان نمی‌کردند یکی دستی‌دستی خودش را اسیر می‌کند. چندبار گفته بود خودم درستش می‌کنم، رسم ما این است. نگفته بود کدام رسم. گفته بود ما خون را با خون نمی‌شوییم؛ تاوانش را می‌دهیم... چه‌جور تاوانی!
«آب، نگهبان تاریکی»

 

3ـ 11ـ دین

نویسنده در چندین‌داستان کوتاه در مجموعۀ «جشن همگانی» و دو رمان (سه‌کاهن و شماس شامی) مستقیماً به ادبیات دینی ورود می‌کند. روایتی که از طریق شخصیت‌های غیرمعصوم و شامل نقص، حول محور مقدسات صورت می‌گیرد و ظن تبلیغ و دافعۀ شعار را در مخاطب خود ایجاد نمی‌کند.

ـ وای بر تو و بر دین تو! دین من بهتر از دین شماست؛ زیرا پدر من از نوادگان داوود بوده و بین من و او، پدران بسیاری فاصله هستند و نصرانی‌ها مرا بزرگ می‌شمارند و خاک پای مرا برای تبرک برمی‌دارند، ولی شما فرزند دختر پیغمبر خود را می‌کشید، درصورتی‌که بین او و پیغمبر شما یک‌مادر بیشتر فاصله نیست. این چه دینی است که شما دارید؟
«شماس شامی»

 

3ـ12ـ هویت

آن‌چه در داستان‌های دینی و اسطوره‌ای قیصری جریان دارد، صرفاً یک‌موضوع داستانی یا ماجراجویی نیستند، بلکه او به‌دنبال نسبت خود و هویتش در این دنیا است. پیامبر در «سه‌کاهن» و روایت عاشورا در «شمّاس شامی» از این نوع هستند که گویی نویسنده در گوشه‌ای از ماجرا ایستاده؛ می‌نگرد و حقیقت را جستجو می‌کند.

گفت: «ما همگی سرگرم حیلتی هستیم تا اردوگاه احمدبن‌نصر بار دیگر در بخارا علم شود». پرسیدم: «ما یعنی کی؟». گفت: «تمام شاعران و کاتبان و رمالان...». آن‌جا بود که فهمیدم به کجا پرت شده‌ام. گفتم: «پس کاغذ رودکی هنوز به اردوگاه نرسیده!». گفت: «از کدام خط و کاغذ می‌گویی؟». بوی جوی مولیان را برایش خواندم.
«سحر باطل، جشن همگانی»

 

3ـ13ـ فرازبانی، فراوطنی

تا الآن 4 داستان قیصری به زبان‌های خارجی ترجمه ‌شده است؛ سه‌کاهن (روسی و ایتالیایی)، دیگر اسمت را عوض نکن (فرانسوی)، زیرخاکی (عربی)، جشن همگانی (انگلیسی). به‌نظر روایت انسان‌گرایانه‌ ورای تعصب‌های کاذب و نیز نثر بی‌تکلف او سبب ارتباط مخاطب غیربومی با اغلب داستان‌هایش خواهد شد. قابلیتی که حداقل در داستان‌های «شمّاس شامی» و «طناب‌کشی» نیز دیده می‌شود.

 

4ـ سینما

در سال 1394، مجید قیصری در همکاری با «همایون اسعدیان» کارگردان و نویسندۀ سرشناس سینما، فیلم‌نامۀ فیلم «یک‌روز به‌خصوص» را به نگارش درآوردند. تجربه‌ای که با نگاه مثبت منتقدین و مخاطبین داخلی همراه نشد. فارغ از ضعف‌هایی چون سیر نامناسب تغییر شخصیت، شخصیت‌های مکمل کم‌کارکرد و سکانس‌های زائد، می‌توان از موضوع انسان‌گرایانۀ فیلم در پرداختن به یک‌معضل اجتماعی روز (افشای یک فساد) تقدیر کرد. این فیلم توانست جایزۀ فیلم‌نامه از شانزدهمین دورۀ جشنوارۀ بین‌المللی فیلم پیونگ‌یانگ (کرۀ شمالی) را از آن خود کند که کارنامۀ قابل‌قبولی برای قیصری در اولین تجربه‌اش به‌حساب می‌آید. قیصری در دومین تجربۀ سینمایی خود فیلم‌نامۀ فیلم «برسد به‌دست مالدینی» به کارگردانی مهدی علمی‌نیا را به رشتۀ تحریر درآورد که به‌زودی اکران خواهد شد.

 

5ـ نتیجه‌گیری

بنابر توضیحات گفته‌شده، ایجاز، آشنایی‌زدایی، توصیف خلاقانه، ساده و روان‌نویسی از ویژگی‌های نثر قیصری و جنگ، اسطوره، غور در گذشته و باورهای بومی، اعتقادی در راستای رسیدن به هویت از دغدغه‌های او در داستان‌نویسی است. فارغ از تمامی خصوصیت‌های فرمی و محتوایی ذکرشده، لازم است در پایان به مهم‌ترین چالش قیصری در این سال‌ها، در تقابل با منتقدین آثارش اشاره کرد و آن را بسط داد. در سال‌های فعالیت قیصری در عرصۀ داستان‌نویسی، نقدهای مثبت و منفی زیادی در ارتباط با رویکرد متفاوت او نسبت به جنگ وجود داشته است. نویسندۀ دفاع مقدس، نویسندۀ ضدجنگ، نویسندۀ جنگ در هیبت مدافع و غیره، همگی القابی است که منتقدین ادبی بر او اطلاق کرده‌اند. شاید نگاه سیاسی به داستان‌های قیصری بر این نام‌گذاری‌ها بی‌تأثیر نبوده است. نگاه انسان‌گرای قیصری با پشتوانۀ تجربۀ جنگ، باعث شده که جنگ را فارغ از منفی‌بافی، تعصب و تقدیس، همان‌طور که بوده روایت کند. نگاه او به سرباز دشمن، نه یک شمایل شیطان، بلکه انسانی است که به‌جبر روزگار در مقابل ایستاده است و او آن‌ها را چنان قضاوت می‌کند که در صلح باید قضاوت کرد. از این‌رو به‌نظر نگارندۀ این مقاله، قیصری نویسندۀ صلح است؛ همان‌گونه که قیصر شاعر صلح بود.

شهیدی كه بر خاک می‌خفت
سرانگشت در خون خود می‌زد و می‌نوشت
دو سه حرف بر سنگ:
«به امید پیروزی واقعی
نه در جنگ،
كه بر جنگ!»
«قیصر امین‌پور؛ دستورزبان عشق؛ 1386»

نامه از طرف افسر عراقی: نوشته بودید که آیا کومکی از فرماندهان لازم هست یا نه؟ من فدایی تو باشم، لازم نیست پای فرمانده‌ها به این جریان باز کنید. همین فرمانده‌ها بودند که این جنگ را به راه انداختند، برای ما کافی است. این یک‌حاجت تعلق به شخص من است. کومک شما به من هیچ‌ارتباطی به ارتش عراق ندارد. من یک‌نفر از طرف خودم هستم و لاغیر. فقط التماس می‌کنم با من ارتباط قطع نکن. حبیبی چه خبر؟ حالا کجا بعض ما عدوی بعض دیگر هست؟ بالتأکید صلح است الآن.
«مجید قیصری؛ دیگر اسمت را عوض نکن؛ 1389»


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • تحلیل تخصصی با سیر عرضی در آثار مجید قیصری |  یادداشتی از محمد قارونی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.