شهرستان ادب: «ایران، سرزمین اسطوره» عنوان سلسلهجلساتی است که با دبیری مجید قیصری در مؤسسۀ شهرستان ادب برگزار میشود. مشروح نخستین نشست این جلسات را با یکدیگر میخوانیم:
استاد قیصری در ابتدای جلسه با اشاره به این که تحلیل داستان را به آقای خانی خواهد سپرد تا الگوهای استخراجشده را ارائه دهد، به بیان صحبتهای خود دربارۀ داستان «معصوم سوم» اثر هوشنگ گلشیری، روی آورد. قیصری گفت: «معصوم سوم داستانی است که از چهار روایت تشکیل شده است: 1-داستان استاد گچکار و همسرش که داستان اصلی است. 2-داستان راوی و همسرش 3-داستان نظامی و همسرش 4-داستان خسرو و شیرین.»
وی ادامه داد: «داستان گچکار و همسرش الگوی تکرارشوندۀ قصۀ فرهاد است؛ زیرا در هردو داستان نمادهای «کوه» و «تیشه» وجود دارد. فرهاد نماد هنرمندی است که سرانجام با ناکامی در عشق روبرو میشود و از سوی دیگر مرد گچکار آن هنگام که ماه به شب چهاردهم میرسد، به کوه رفته و به دلیلی نامعلوم از کوه پرت میشود. هرچند پیرنگ داستانها متفاوت است، اما نمادهای یکسان الگوی تکرارشوندهای را عرضه کرده است.»
قیصری خاطرنشان کرد که در جلسات آتی از ده داستان ازپیشتعیینشده الگوبرداری خواهد شد و سپس تریبون را به آقای خانی سپرد.
خانی با اشاره به این نکته که به الگوهای مدنظر در این داستان دست نیافته است، سخنش را با پنج مقدمه دربارۀ گلشیری آغاز کرد: «1-گلشیری شاید اولین نویسندۀ ایرانی است که به طرح مسئلۀ امرجنسی پرداخته است. در معصوم سوم نیز این رویکرد وجود دارد. هرچند وی در پرداختن بدان در داستانهای مختلف موضع واحدی ندارد.2-گلشیری فرم داستاننویسی را به بنیاد اساسی داستان تبدیل کرد، تا جایی که در نگاه او داستان چیزی خارج از فرم نیست. 3-گلشیری رمان را از منظر محتوا به سمت آزادی سوق داد، نه سمت جامعه یا طبقۀ خاص. داستان نویسی، در نگرش او تمرین آزادی است. 4-وی در دهۀ هفتاد برای یافتن فرمهای تازه، با گذر از مرز فرم بازگشت به سنت را پی گرفت. 5-گلشیری در زمرۀ نویسندگانی است که به بازآفرینی اسطوره و چیزی فراتر ازآن پرداخته است.»
خانی در ادامۀ صحبتهایش گفت: «در معصوم سوم سه شخصیت راوی، گچکار و همسرش یادآور شخصیتهای خسرو، فرهاد و شیرین است. به گفتۀ او نظامی داستان امرجنسی خسرو و شیرین را ساخته و با وارد کردن فرهاد، بُعد دیگری به داستان داده است. از لحاظ امرجنسی راوی شبیه به خسرو است. همسر استاد گچکار که آفاق نام دارد، یادآور شیرین است. همنام بودن زن گچکار و زن نظامی، نشانگر این است که نظامی شخصیت شیرین را از شخصیت همسرش برداشته است. شخصیت فرهاد و گچکار از لحاظ نماد و سرنوشتی که پیدا میکنند، شبیه به همند. بنابراین شخصیتها در تناظر هستند، هرچند قصه تفاوت دارد.»
خانی معتقد است گلشیری به دنبال بازسازی داستان نظامی نیست، بلکه پیوند داستانها دراین است که در هر دو، سرکشی بیاختیارانۀ جنون و نوعی بیخودی حاصل از افسانۀ ماه و جنون وجود دارد که در هردو داستان طرح شده است.
سپس اظهار داشت: «معصوم سوم پیرنگ مدرنیزه یا مرکزیتگریزی ندارد و متشکل از چهار روایت است. درحقیقت پیرنگ کاملی در این داستان وجود ندارد و داستانهای پراکنده در قالب چهار خط روایی کنار هم چیده شدهاند.»
سپس افزود: «به ادعای بنده، داستان معصوم سوم دربارۀ خود اسطوره است که حالت دوگانه پیدا کرده است؛ شبیه عشق در روایت نظامی. وجهۀ دوگانۀ اسطوره در داستان گلشیری اینگونه است که هم با اسطوره (راوی) فاصله داریم و هم با آن درگیر هستیم (گچکار)، مثل عشق در داستان نظامی که از سویی با خسرو که عشق برای او خیلی اهمیت ندارد مواجه هستیم و از سویی با فرهاد که عشق تمام هستی اوست. بنابراین گلشیری بین اسطوره و عشق ویژگیهای مشترک ایجاد کرده است، مثل مراقبه؛ زیرا هر دو به مراقبت نیازمندند.»
استاد قیصری از خانی خواست یک الگو معرفی کند. خانی پاسخ داد: «نظامی قصۀ قدیمی و دوقطبی خسرو و شیرین را وام گرفته و قطب سوم-فرهاد-را بدان افزوده تا مقصود حقیقی خویش را به مخاطب برساند و گلشیری با اضافه کردن یک عنصر به اسطورۀ قدیمی، داستان را زیرورو کرده است تا بُعد تازهای بدان بیفزاید و خط اصلی داستان اسطوره را تغییر بدهد.» خانی جذابیت کار گلشیری را در این امر دانست.
درنهایت جلسه با تشویق حضار به پایان رسید.
گزارش: الهه عزیزیفرد