شهرستان ادب: برای همۀ ما پیش آمده است که آهنگی را میشنویم و وقتی به متن ترانۀ آن دقت میکنیم، متعجب میشویم از سستی لفظ و معنای آن. خانم الهه عزیزیفرد این موضوع را دستمایۀ تازهترین یادداشت خود قرار داده است و به آسیبشناسی ترانههای امروز پرداخته است. شما را به خواندن تازهترین مطلب پروندۀ ترانهخوانی دعوت میکنیم:
بهطور عام، ما مردمانی هستیم که علاقۀ ویژهای به کلام داریم و التفاتمان به موسیقی بیکلام در سایۀ انس با ترانه است. بنابراین نقش کلام در شکلگیری موسیقی دلخواه مخاطبانش، نقشی اساسی دارد. تأسفبار است که در میان ترانهسرایان نسل جوان، افرادی فاقد سواد روی کار آمدهاند که این هنر را به صنعت و تجارتی پولساز بدل کردهاند. از سویی التقاط این ترانههای مبتذل و دمدستی، با فضای الکترونیکی موسیقی، ارزش هنری اثر را از بین برده است. در دهۀ نود، شاهد ظهور ترانهسرایانی هستیم که بهرغم پیشینۀ درخشان این ژانر، آن را زیر سؤال بردهاند. در این دهه با ترانههای سطحی و بیاساس مواجه بودهایم که انتقاد بزرگانی نظیر محمدعلی بهمنی را در پی داشتهاند و از ضعف معنایی و ادبی این آثار بسیار گلایه کردهاند. این ترانهها اغلب فاقد شاعرانگی در لفظ و محتوا هستند و نکتۀ شگفتانگیزی در فحوای آنها و پیام و تفکر صحیح عاطفی و اجتماعی در آفرینش مضامینشان وجود ندارد. از سویی ترانههای غیرمجاز و بهاصطلاح زیرزمینی، با محتوای مبتذل و به دور از اخلاق نیز به دنیای موسیقی راه یافته و متأسفانه در بین جوانان طرفداران زیادی پیدا کرده است. در این مجال، قصد داریم به بیان آسیبهای لفظی و معنایی واردشده بر ترانۀ دهۀ اخیر بپردازیم.
آسیبهای لفظی ترانههای امروز:
ویژگیهای زبانی هرمتن ادبی، مجموعۀ زیباییهایی است که با لحاظکردن آرایههای لفظی و انتخاب واژگان و... از ظاهر سخن دریافت میشود و آنگاه که این تناسبات نادیده گرفته شود، کلام، بار شاعرانگی خود را از دست خواهد داد. در ادامه، آسیبهای لفظی ترانههای دهۀ اخیر را با ذکر شاهدمثال توضیح میدهیم.
١ـ ایراد وزنی و هجایی
وزن در اشعار سنتی، وجود هماهنگی در طول مصرعهای یکشعر و نظم موجود در چینش هجاهای آن است. در اشعار سپید هم که وزن عروضی بهشیوۀ قدما وجود ندارد، شعر دارای آهنگ موزون و تاحدی قافیه است، هرچند در این شکل، جای قافیهها مشخص و حسابشده نیست. هجا واحدی از سلسله صداهای گفتاری است که کلمهها را تشکیل میدهد و بایستی با آهنگ یا وزن شعر هماهنگ باشد تا صوتی ریتمیک از آن به دست آید. در مثالهای زیر از چندترانۀ سبک و پیش پا افتادۀ امروزی این نظم برهم خورده است.
ماه منی همراه منی دلبر دلخواه منی
شعر ترم تاجسرم مهر تو را چند بخرم
دیر برو زود بیا راهی اگر بود بیا
فکر توام هرنفس دور تو میگردم و بس
این ترانه بهظاهر در بحر رجز مثمن مطوی (مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن) سروده شده است، اما در عبارتهای «همراه منی» و «چند بخرم» هجای اضافی وجود دارد که به هنگام خواندهشدن مصرع، این ناهماهنگی بهشدت احساس میشود. همچنین در عبارت «هرنفس» در مصرع چهارم کمبود هجا وجود دارد و مکثی ناموزون به آن راه یافته است.
دلبرا جان جان جان جان
مطربا وای وای وای وای
های من هی هی هی هی
هوی من های های های های
در این ترانه هجاها بهخاطر پرکردن وزن تکرار شدهاند و معنی مشخصی از آنها استخراج نمیشود.
٢ـ قافیۀ نادرست
«قافیه یا پساوند، کلمههای آخر هرمصراع (بسته به هرقالب شعری) است که حرف اصلی پایانی آنها یکی باشد و آن حرف را در اصطلاح، روی میگویند». (همایی، ١٣٨٨: ٠۵) برای مثال کلمههای دل، محمل، مشکل و گل میتوانند در یکشعر همقافیه شوند و حرف روی آنها «ل» است. در ادب فارسی از دیرباز قوانین مشخصی برای قافیهسازی تعریف شده است که شاعران موظف به رعایت آن بوده و هستند، اما متأسفانه امروزه در ترانههای مورد بحث، اغلب با قافیههای نادرست مواجه هستیم که از این قوانین پیروی نکردهاند.
برس به زندگیت به فکر من نباش
ازم که پرسیدن بگو دوسم نداشت
در این ترانه، «نباش» و «نداشت» باهم قافیه شدهاند. باوجود اینکه حرف روی یکسانی ندارند و براساس اصول قافیهسازی ایراد محسوب میشوند.
٣ـ التقاط زبان معیار و زبان محاوره
زبان معیار، زبانی است که در جامعه بهعنوان الگوی زبان غالب به کار گرفته میشود. زبانی که در مدارس تدریس شده و در مطبوعات و سخنرانیها ارائه میشود و فراتر از لهجههای محلی و منطقهای است. محاوره نیز صورت گفتاری زبان معیار است که ساختهای زبانی آن براساس اصل سهولت تکلم، سادهتر است. هرشعر یا ترانه بایستی سیر زبانی مشخصی را طی کند. مثلاً به زبان سادۀ محاوره یا به زبان معیار سروده شده باشد تا مخاطب در خواندن آن دچار دوگانگی نشود و بتواند با آن ارتباط برقرار کند، اما در ترانههای امروز گاه با التقاط این دونوع زبان در یکترانۀ واحد مواجه هستیم.
امان از درد بیرحم جدایی
هنوزم تو همین دور و ورایی
با خواندن مصرع اول این بیت چنین برداشت میشود که با زبان معیار و ادبی بهشیوۀ شعرگویی قدما روبهرو هستیم، اما در مصرع دوم این انتظار به یکباره سرکوب میشود:
عمر مرا گرفت گیسوی کافرش
وقتی جوون بودم مردم به خاطرش
این بیت نیز حال و روز بیت پیشین را دارد:
گر جان به جان من کنی جان و جهان من تویی
سیر نمیشوم ز تو تاب و توان من تویی
نظری به حال ما کن تا روم به سمت کویت
دیوانهتر از دلم نیست تا شود اسیر رویت
شوخیه مگه بذاری بری نمونی
تو یار منی، نشون به اون نشونی
شوخیه مگه دلو بزنی به دریا
عاشقی کنی پرسه نزنی تو شبها
تا مصرع چهارم این ترانه با زبان کلاسیک مواجه هستیم، اما در مصرع پنجم، آوردن جملۀ محاورۀ «شوخیه مگه» این سیر زبانی را مختل کرده است. رفتوآمد بین این دو سیر خطی زبان تا پایان ترانه ادامه پیدا کرده است.
۴ـ بهکارگیری واژهها و افعال سخیف
هرفردی که دست به قلم میشود، در وهلۀ اول موظف است در چهارچوبهای ادبی پیش برود، اما در موسیقی زیرزمینی و موسیقیهای غیرمجاز فارسیزبان، گاه با واژگانی به دور از نزاکت و چهارچوبهای اخلاقی برخورد میکنیم. خوشبختانه در موسیقیهای دارای مجوز، این کلمهها اجازۀ ورود به ترانه و انتشار پیدا نمیکنند، اما در برخی از این آثار نیز کلمههای سست و بیپایه که محتواهای بیاساسی همچون عشقهای پیش پا افتاده و سطحی دارند، به چشم میخورد. در ادامه به ذکر مثالهایی میپردازیم که کلمهها و عبارتهای اینچنینی در آنها به کار رفته است:
جون چه شیک بههم زده فکر تو این آرامشُ
آخ چه شیکه، واسه موندنت پیشم آماده شو
دل من رفته برات نگیر ازم آمارشو
علیرغم اینکه آوردن صفت «شیک» برای «برهمزدن آرامش» تأملبرانگیز است، شبهجملۀ «جون» و فعل بیاصالت «آمار گرفتن» در ترانۀ ذکر شده، سخیف و بیبنیاد است.
گفتی قلبم با کسی نی، که به بازی بگیری منو
چیو میخواستی ببینی، من شکستم به طور کافی
تلفظ فعل «نیست» در زبان معیار بهصورت «نیست» و در زبان محاوره بهصورت «نیس» است. میتوان در مواردی تلفظ «نی» را تلفظ کوچهبازاری فعل «نیست» در نظر گرفت، اما این ترانه، ترانهای اجتماعی نیست و بهکارگیری چنین تلفظ لمپنانهای در ترانهای که حکایت از یکشکست عشقی دارد، وجه خوشایندی ندارد.
دل و دل دادم و قلبمو
این دل سادمو
تا نکشی پاتو پس
رد ندی رد کنی قلبمو
آخه این دیوونه با همهچی
با تو هست
«رد دادن» فعلی ساختگی و امروزی است که در معنای «از خودبیخود شدن» یا «دیوانهشدن» به کار میرود و بهکاربردن این افعال غیراصیل در ترانههای روز بسیار ناشایست است. اینگونه واژهها علاوهبر آنکه بنیان ترانۀ امروز را متزلزل میسازند، در بین مخاطبان این نوع موسیقیها که اغلب نوجوانان و جوانان هستند، وجهۀ پسندیده پیدا میکنند و موجب اشاعۀ زبان سخیف در جامعه میگردند.
5ـ خالیبودن از صنایع و آرایههای ادبی
یکنوشته، زمانی ادبی خواهد بود که نویسنده «مقصود خود را به بهترینوجه بفهماند و در روح شنونده مؤثر باشد، چندان که موجب انقباض یا انبساط او گردد و خاطر او را برانگیزد، تا حالتی را که منظور اوست از غم و شادی و مهر و کین و رحم و عطوفت و انتقام و کینهجویی و خشم و عتاب و عفو و اغماض و امثال آن معانی، در وی ایجاد کند». (همان، 1388: 04)
این عواطف با بهکاربردن آرایهها و صناعتهای مربوط، وجهۀ ادبی پیدا میکنند. در ترانههای مورد نظر ما این ویژگی برجسته نادیده گرفته شده است.
به حرفایی که میزنم فکر کن
به احساسی که بود و نابود شد
به عشقی که با هم شروع کردیم و
به یه دوستی ساده محدود شد
میدونم نمیخوای بمونی ولی
به دردای این عاشقت فکر کن
به روزای بعد از منت فکر کن
به حرفای بیمنطقت فکر کن
خالیبودن متن از زیباییهای ادبی چون تشبیه و استعاره و دیگر آرایههای لفظی و معنوی این ترانه را به نوشتهای عادی تبدیل کرده است. بااینحال از سوی دیگر در برخی ترانهها نیز شاهد استفادههای زننده و سبک از آرایهها هستیم. مانند مثال زیر:
دور از تو بانو! واسه من سخته واسه تو عادی
از بس که مغروری خوردم به صخره مثل مازراتی
که تشبیه فرد به مازراتی با وجهشبه «بهصخرهخوردن» تشبیه مضحکی را پدید آورده است.
آسیبهای محتوایی ترانههای روز
زیباییهای محتوایی هراثر ادبی بر ساخت مضامین شعر تأثیر میگذارد. علاوهبر شیوۀ بهرهگیری از صنایع معنوی، مواردی در فنون بلاغت وجود دارد که عدم رعایت آن به شعریت نوشته آسیب میزند. در ادامه آسیبهای محتوایی ترانههای امروز را ذکر میکنیم.
1ـ عدم وجود خلاقیت و مفاهیم بکر
شاعران موفق در هرجامعهای بنابر نیاز روز جامعۀ خویش سخن میگویند. ترانه، با درنظرگرفتن ماهیت و رسالت آن، که معمولاً برای شنیدهشدن در بطن جامعه سروده شده است و مخاطب آن عموم جامعه است باید دربرگیرندۀ پیام و اندیشهای ویژه باشد. ترانههای امروز فاقد مضمون و پیام هستند و گویی در آنها حرفی برای گفتن وجود ندارد. در این ترانهها حتی مفهوم برجستهای از عشق نیز وجود ندارد. تنها اتفاق این ترانهها تقلید نادرست ترانهسرایان با هدف هویتبخشی به کار خویش است.
گر جان به جان من کنی جان و جهان من تویی
سیر نمی شوم ز تو تاب و توان من تویی
در این قبیل اشعار که در ترانههای دهۀ اخیر بسیار به چشم میخورند، آنچه میبینیم تقلیدی است از واژههای شاعران کلاسیک که بهصورت نامتناسب کنار هم چیده شدهاند و ابتکاری در آن دیده نمیشود.
مثلا ترانۀ پیش رو، خالی از اندیشه و مضمون ممتاز است:
از هرچی ترسید دل من، سرش اومد
گفتم بهتر میشه، اما بدترش اومد
بعد از تو فقط به عکسات دلم رو زد
2ـ ضعف تألیف
ضعف تألیف رعایتنکردن قوانین نحوی کلام و یا حذف یککلمه بدون قرینه از سخن است و به تعبیری «آن است که ترکیب جمله برخلاف قواعد زبان باشد». (همان، 1388: 11)
حالمو ببین
بیا سراغمو بگیر
واسه یه بار جامون عوض!
تو جلو راهمو بگیر
در این ترانه، فعل «بشود» بدون قرینه از جملۀ «جامون عوض» حذف شده است.
این حذف نابههنگام، عدم توانایی ترانهسرا را در استفادۀ درست و بهجا از کلمهها و تطبیق آن با وزن شعر نشان میدهد که برای بههمنخوردن بیش از پیش وزن نادرست شعر، فعل را قیچی کرده است. ضعف تألیف در محور همنشینی کلمهها در ترانههای رپ نیز بسیار است که در آن هیچکلمهای در جای اصلی خود در جمله قرار نمیگیرد.
3ـ تنافر معنوی
تنافر معنوی بیارتباطبودن معنی دوجمله یا عبارت را گویند که در آن «مصرعهای نظم، هرکدام بهتنهایی معنی داشته باشند، اما میان آنها در معنی سازگاری و مناسبت نباشد». (همان، 1388: 17)
در ترانۀ زیر بهدرستی مشخص نیست که جملۀ « قطعاً بارون میاد باید یه جا باشیم» چه ارتباط معنایی با دیگر بخشهای ترانه دارد.
قلباً تو رو میخوام تویی دنیام مث قبلاً
قبلا تو هم میگفتی با منه قلبت، الانا اصلاً
من دلم میخواد بزنیم به جاده بریم لب دریا با پای پیاده
دلم میخواد بارون بشوره غمامو، خیره شی به چشمام بدون اراده
اصلاً نمیفهمم یعنی چی ما دور باشیم، قطعاً بارون میاد باید یه جا باشیم
4ـ سرقت ادبی
عاریتها و اقتباسهای شاعران از آثار همدیگر اتفاق ناخوشایندی است که از دیرباز معمول بوده است. سرقت ادبی انواع مختلفی دارد. گاه ممکن است فردی نوشتهای را که مؤلف آن نامعلوم است به نام خود ثبت کند. گاه امکان دارد فردی دست به سرقت اسناد و مآخذ بزند و برخی اوقات اتفاق میافتد که فردی اثری از مؤلفی دیگر را که نام او مشخص یا مشهور است، بدون ذکر نام، از آن خود کند.
در مثالهای زیر، ترانههایی از «حمید هیراد» خواننده و ترانهسرای دهۀ اخیر، ذکر شده است که اشعاری از دیگر شاعران را بدون ذکر نام آنان در ترانههای خود به کار برده است.
یا رب ای دل عشق تو صبر و ثباتم میدهد
عطر تو وقت سحر از غصه نجاتم میدهد
حمید هیراد
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
حافظ
***
یا رب امشب برایم نم باران بنویس
دوـسه شب پرسهزدن توی خیابان بنویس
حمید هیراد
دکتر اینبار برایم نَمِ باران بنویس
دوـسه شب پرسهزدن توی خیابان بنویس
مهتاب یغما
***
میرقصیدم، میچرخیدم
نگاه گیرای تو را میدزدیدم
میچرخیدم، هی میرقصیدم
نفسنفس به دور تو میپیچیدم
حمید هیراد
میرقصیدم، میچرخیدم
هوای گیرای تو را میدزدیدم
میرقصیدی، میچرخیدی
مثل طناب به بغض من میچرخیدی
نفسنفس به بغض تو میپیچیدم
اکبر قنبرزاده
***
من با تو بهشتیشدنم در خطر افتاد
آتش بزن این جان و به دوزخ بکشانم
حمید هیراد
من با تو بهشتیشدنم در خطر افتاد
آتش بزن آغوش و به دوزخ بکشانم
آریا صالحی
***
از عشقت بندبند این دل دیوانه میلرزد
خرابم میکنی هردم خرابی با تو میارزد
حمید هیراد
ز عشقت بندبند این دل دیوانه میلرزد
خرابم میکنی، اما خرابی با تو میارزد
شهرام سببی
***
در مثالهای زیر نیز ترانههایی از دیگر ترانهسرایان میخوانیم که از شعر شهریار و مولانا گرفته شدهاند.
میروم از دلت اما عقب سر نگران
تو بمان و دگران وای به حال دگران
سهیل حسینی
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوي تو ليکن عقب سرنگران
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي
تو بمان و دگران واي به حال دگران
شهریار
***
مرهم جان من تویی، جان جوان من تویی، ورد زبان من تویی، عین عیان تو منم
مهرۀ مار من تویی، چشم خمار من تویی، ایل و تبار من تویی
این ترانه نیز اقتباسی نامتناسب از اشعار مولاناست.
5ـ فضای تاریک و منفی
مقصود از فضای تاریک در شعر، وجود بیزاری و رویگردانی از عشق و معشوق است که در ادبیات کلاسیک ما باعنوان مکتب واسوخت شناخته میشود. وجود نفرین و عدم تعالی در عشق و ابراز نفرت از معشوق بهصورت آشکار بر ایجاد این فضای سیاه در ترانه دامن میزند.
زیاد که باشی زیادی میشی، من بد نبودم تو داری میشی
هیچوقت این احساس بهت نمیساخت، دلم میخواستت دلت نمیساخت
زیادی خوبیکردنم تهش داستانه، واسه تو خوبی و بدی همش یکسانه
بد عادتت کردم خودم، خب حقم داری! خوبی که از حد بگذره ته داستانه
باید بد بشم تا دلت تنگ شه، اما به خودت بیای شدی تنهای تنها
باید بد بشم باهات برم از تو دنیات، نبودی تو اصلاً شبیه حرفات
***
در سالهای اخیر با موج کاذبی از شعر روبهرو بودهایم که نهادن نام ترانه بر آنان اجحاف در حق ترانهسرایان خوب کشورمان است. بهراستی که این ترانهها قابلیت بررسیشدن ندارد.
درست تویی که تونستی منو درست کنی، دیگه هیشکی تو دلم به جز تو نی به جز تو نی
تو قلبمی عشق من شدی خودت بخوای نخوای، عشق من فقط خودت به من میای به من میای
خود ماه انقد ماه نی که تو انقد ماهی، دیگه هیچوقت با هیشکی نمیشه
میمیرم من بیتو توی قلبمی تو، یکی چقدر میتونه زندگی شه
***
نالوطی گذاشتی پا رو چی دنبال چی بودی تو رابطمون با موچین
بیمرام ببین هنوزم این ورام ببین که نشد که از فکر تو درام
بیمعرفت بدون که بدم میاد من ازت
این آثار علیرغم اینکه عنصر شعریت در محتوای آن وجود ندارد، از آهنگ موزون اشعار سپید و آزاد نیز برخوردار نیستند و مشخص است که اساساً با موسیقی متولد نشدهاند و نمیتوان نام ترانه بر آنان نهاد.
در پایان با درنظرگرفتن این مسئله که ترانه به جهت در دسترسبودن، بسیار مورد توجه جوانان است، نهادهای مربوط میباید در اعطای مجوز، دقت لازم را به کار بندند و کارگاههای مربوط به آموزش ترانهسرایی تشکیل شود. امید است که شاهد بازگشت ترانه به روزهای باشکوه دهههای پیشین باشیم.
منبع
همایی، جلالالدین، 1388، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، نشر هما، چاپ بیستوهشتم