شهرستان ادب: در ابتدای جلسه، خانم پری رضوی بهدلیل تشکیل جلسههای تحلیل اسطورهای، از آقای قیصری تشکر کردند و از آقای علی میرمالک خواستند تا توضیحات خود را دربارۀ کلیات کتاب مورد بحث ارائه کنند.
صحبتهای «علی میرمالک» دربارۀ داستان «ماه و مار»
«میرمالک» پس ازعرض سلام خدمت حاضرین، صحبتهای خود را اینچنین آغاز کرد: «ابوتراب خسروی از نویسندگان نسل سوم داستاننویسی است. او در سبک مدرن و سپس پستمدرن به نویسندگی پرداخته و در آثار خویش از متون کهن، متون مقدس و عرفان شرقی استفاده کرده است. خسروی از شاگردان گلشیری بوده و از او تأثیر پذیرفته است. «ماه و مار» در سبک مدرن تألیف شده و نویسندۀ آن بسیار به اسطوره اهمیت داده و مسئلۀ نامیرایی را در آن مطرح کرده است».
میرمالک در بیان ماجرای کتاب گفت: «کتاب، فرم پیچیدهای دارد و مضمون آن دربارۀ یکسرباز هندی به نام جیپار است که بعد از جنگ جهانی اول به ایران آمده است. وی برای تفریح به میکدهای در بالای یککوه رفته و در آنجا عاشق زنی رقاصه به نام صفیه میشود. جیپار در حادثۀ فرار صفیه با سروان باچر، با شلیک گلولهای بهغیرعمد معشوق خود را به قتل میرساند. بعد از آن دچار توهم شده و در شبهای مهتابی، صفیه را به شکل یکمار میبیند که از درخت تاک پایین میآید. سالها بعد جیپار را در حیاط پیدا میکنند درحالیکه مار، گردن او را گزیده است». میرمالک بهکارگیری نمادهای ماه، مار و درخت تاک را برداشتی کاملاً مستقیم از نمادهای اسطورهای تلقی کرد و استفادۀ واضح از این نمادها را ناپسند شمرد.
صحبتهای «فرناز شهیدثالث» دربارۀ شخصیتها و عناصر داستان «ماه و مار»
«شهیدثالث» در تحلیل اسطورهشناسی این کتاب اظهار داشت: «راوی، جیپار هندی، صفیه «رقاص ایرانی» و سروان باچر انگلیسی، شخصیتهای اصلی کتاب و درخت تاک، ماه، مار، میکده و کوه صفه، عناصر اصلی آن را تشکیل میدهند. مهمترین زمینۀ داستان، مسئلۀ جاودانگی است که از اسطورۀ گیلگمش گرفته شده است».
این منتقد به وجوه اشتراک ماه و مار با اسطورۀ گیلگمش اشاره کرد و گفت: «در ماه و مار، زن روسپی اغواگر میمیرد و در قالب مار به زندگی خود ادامه میدهد و در داستان گیلگمش، مار، گیاه جوانی را میخورد. درخت تاک در داستان برابر با گیاه جوانی در اسطوره است. جیپار، هندویی است که مطیع شیوا است و شیوا در اساطیر هندی، خدای نابودگر ولی جاودانه است. شیوا سمبل رقص است؛ یعنی کائنات در رقصی هستند که او ایجاد کرده است. در داستان خسروی نیز «صفیه» رقاص است. دور گردن شیوا مار کبرایی حلقه زده و در داستان خسروی نیز مار از حضوری پررنگ برخوردار است».
شهیدثالث خاطرنشان کرد: «در ظاهر داستان، نشانههای اساطیر هندی بسیار چشمگیر هستند، اما بستر روایت مربوط به بینالنهرین و اسطورۀ گیلگمش است».
صحبتهای «پری رضوی» دربارۀ داستان «ماه و مار»
رضوی در صحبتهای خویش پیرامون کتاب گفت: «آقای خسروی در کتاب خویش از کلمهها و اعداد خاصی بهعنوان نماد استفاده کرده است. مسئلۀ جاودانگی که در این قصه مطرح شده است، در شاهنامه نیز بهصورت چشمگیر وجود دارد. فریدون، جمشید، کیکاووس و اسفندیار، افراد نامیرای شاهنامه هستند که هرکدام بهدلیل ارتکاب گناه، بهنوعی آن را از دست دادهاند. در داستان خضر و اسکندر نیز ماجرای جاودانگی وجود دارد. خسروی، نشانهها را از اسطورۀ هندی و روایت را از اسطورۀ بینالنهرینی گرفته و با تلفیق آن دو داستان جدیدی از نامیرایی را خلق کرده است».
در این بخش، شهیدثالت نگاه تازهای به جاودانگی را مطرح کرد و گفت: «در یکجمعبندی، امروزه میتوان نامیرایی را در علم دنبال کرد که تلاش برای یافتن داروهایی برای بالابردن سن انسان از این نوع است. در فضای هنر نیز این مبحث، مسیری دیگر را پیش گرفته است. در فیلمهایی نظیر چشمه، مردی از زمین، آسمان بر فراز برلین، هری پاتر، هوش مصنوعی و حتی فیلمهای زامبیها، تلاش برای نامیرایی بهشیوهای مدرن مطرح شده است. نتیجهگیری شخصی بنده این است که در هنر و سینمای امروز، انسان از «جستجوی جاودانگی» به سمت «ترس از جاودانگی» و «نامیرایی قوای شر انسانی» سوق پیدا کرده است».
قسمت پایانی جلسه با گفتگو دربارۀ معنای فیزیکی یا مفهومیِ نامیرایی در دنیای امروز و پرسش و پاسخ بین حضار و منتقدان همراه بود.
گزارش: الهه عزیزیفرد