شهرستان ادب: در ابتدا حاضران جلسه به معرفی کتابهای مطالعه شدۀ خود در هفتۀ اخیر پرداختند و بعد خانم الهه هدایتی در معرفی نویسندۀ شرق بنفشه گفت: «آقای شهریار مندنی پور متولد 1335 در شیراز و از نسل سوم داستاننویسان معاصر ایرانی است. از آثار او میتوان سایههای غار، هشتمین روز زمین، مومیا و عسل، ماه نیمروز و دل دلدادگی را نام برد».
صحبتهای مهدی طاهر دربارۀ تحلیل اسطورهای داستان «شرق بنفشه»
در این بخش، طاهر سخنان خویش را دربارۀ کتاب آغاز کرد و گفت: «این داستان از دید راوی خاصی روایت شده است و ماجرای آن دربارۀ پسری به نام ذبیح است که در یک کتابخانه عاشق دختری به نام ارغوان میشود. کتابهایی رمزگذاریشده در کتابخانه وجود دارند که ذبیح آنها را رمزگشایی کرده و در قالب نامه به ارغوان میدهد. پس از مدتی پدرِ دختر از ارتباط آنان مطلع شده و با ذبیح درگیری پیدا میکند و مسئول کتابخانه، ذبیح را اخراج میکند. در نامهنگاری نهایی، دوعاشق قرار میگذارند تا به وسیلۀ مار، خودکشی کنند. ذبیح و ارغوان در صحنۀ آخر داستان در حافظیه و بر سر قبر مادرِ پسر هستند و در پایانبندی، مشخص نمیشود که خودکشی میکنند یا خیر، اما به سوی مرگ پیش میروند».
طاهر افزود: «نزدیکترین اسطوره به شرق بنفشه، داستان "آدم وحوا" و "لیلی و مجنون" است. ذبیح تمثیل آدم، ارغوان تمثیل حوا، کتابخانه و حافظیه -که مأمن این دو عاشق است- به منزلۀ باغ عدن و بهشت، پدر ارغوان و مسئول کتابخانه تمثیل خدای منعکننده و مجازاتگر، راوی تمثیل شیطان وسوسهگر و کتاب تمثیل میوۀ ممنوعه است». طاهر گامهایی از داستان شرق بنفشه را با ماجراهای آدم وحوا نظیر حضور در بهشت، میثاق خدا با آنان، وسوسه، آلودگی به گناه و هبوط منطبق دانست و دربارۀ پایانبندی گفت: «دیدگاهی که در داستان نسبت به اسطوره تفاوت پیدا کرده، این است که مرگ ذبیح و ارغوان نه به منزلۀ سقوط بلکه در معنای صعود و جاودانگی عشق آن دو است. درواقع این داستان، پایانبندی تازهای به یک ماجرای اسطورهای بخشیده است».
دومین اسطوره، لیلی و مجنون است که با داستان موردبحث وجوه اشتراک قابل توجهی دارد که عبارتند از: «برخورد ابتدایی ذبیح و ارغوان، دلباختن با یک نگاه، رفتار دیوانهوار ذبیح و قیس از بیتوجهی به مردم و طبیعت تا انس گرفتن با حیواناتی چون مار، بیمارشدن دو عاشق، نحوۀ ارتباط برقرارکردن با معشوق، وجود خواستگار اصیل وپولدار در هردو داستان، اختلاف طبقاتی بین عاشق و معشوق، طرد شدن عاشق از طرف طایفۀ معشوق، حضور شخصیتهای پنددهنده و پایانبندی دو داستان که با مرگ عاشق و معشوق و جاودانه شدن عشقشان همراه است».
صحبتهای سپیده جمشیدی دربارۀ نشانههای داستان «شرق بنفشه»
در این بخش خانم سپیده جمشیدی به صحبت پرداختند. جمشیدی دربارۀ نشانههای موجود در کتاب سخن گفت و اظهار داشت: «در نوع روایت آقای مندنیپور نشانهگذاری وجود دارد. مضمون هرکدام از کتابهایی که در داستان رمزگذاری شدهاند، به شیوهای با مضمون داستان اصلی همخوانی دارند. این کتابها عبارتند از: بوف کور، شازده کوچولو، لیلی و مجنون، غزلیات شمس، آنا کارنینا، دن کیشوت، حسن و دل، تولدی دیگر و تذکرهالاولیا. در بوف کور راوی از سوراخ پستوی خانهاش دختری را دیده و عاشقش میشود و زندگی و عاقبتش دچار تغییر میگردد، ذبیح نیز اولین بار ارغوان را از لای برگدانها میبیند و سرنوشتش تغییر میکند. در شازده کوچولو قرار است دختر، مانند ارغوان، اهلی پسر شود و شخصیتش تغییر کند. دربارۀ لیلی و مجنون نیز آقای طاهر به صورت گسترده توضیح دادند. در آناکارنینا اختلاف طبقاتی مطرح است و باز بودن پایان داستان با تذکرهالاولیا همخوانی دارد؛ زیرا طی قرنها مطالبی به این کتاب افزوده شده است. در بقیۀ کتابها نیز این اشتراک مضمون به طریقی وجود دارد».
در ادامه، مهدی طاهر دربارۀ کارکرد اسطوره در کار هنری سخن گفت و تمثیل را کاربردیتر از اسطوره دانست و گفت: «نگاه تمثیلی در کار هنری کارکرد دارد، اما نگاه اسطورهای از این ویژگی برخوردار نیست، زیرا نمیتواند ادبیات را به چالش بکشد».
آقای قیصری در این قسمت از جلسه با تأکید بر مبحث الگوهای تکرارشونده، شروع به صحبت کرد و گفت: «در جلسۀ مقدماتی این تعریف را ارائه دادیم که هرآنچه که قدرت تکرارشوندگی را در زندگی جاری ما داشته باشد و در عقبۀ آن روایتی موجود باشد، همان اسطوره با الگوهای تکرارشوندۀ خویش است و قرار بر این است که خواندن داستان آن الگوها را در ذهن ما تداعی کند، نه این که ما خود پی یافتن آن باشیم».
در بخش پایانی، گفتگو بین آقای قیصری با حاضران بر سر اهمیت کشف الگوهای تکرارشوندۀ اسطوره در ادبیات امروز صورت گرفت و حضار نظرات موافق و مخالف خود را دربارۀ این موضوع بیان کردند.
گزارش: الهه عزیزیفرد