شهرستان ادب: پروندهپرترۀ مجید قیصری را با یادداشتی از خانم پری رضوی بهروز میکنیم. پری رضوی در این یادداشت به نقد و بررسی مجموعهداستان «جشن همگانی» اثر نویسندۀ خوب کشورمان، مجید قیصری، پرداخته است.
مجموعهداستان «جشن همگانی» تألیف «مجید قیصری» از انتشارات افق دارای شانزدهداستان کوتاه با موضوعهای متفاوت و رویکردهای نو است که در صدوچهلونه صفحه به چاپ رسیده است. کتاب یک حُسن اساسی دارد که لذت آن را برای خوانش خواننده یا حداقل برای من مضاعف میکند. برخی داستانها واقعاً کوتاه و در یک نشست قابل خواندن هستند. از آنجایی که قبل از این هم با آثار ایشان آشنایی مختصری داشتهام، در یک کلام بگویم قیصری بدون جانبداری خاصی دغدغۀ اسطورهها و متون دینی و تاریخ را دارد. هرچند که نداشتن ایدئولوژی خود نیز نوعی ایدئولوژی است، ولی قیصری بیشتر سعی میکند واقعه را نشان بدهد، نه این که تحمیل کند؛ چرا که حداقل در آثار قبلیاش نیز این حس را دریافت کردهایم. او دغدغۀ اسطورهها را دارد، بهخاطر همین برخی از داستانهایش موازی با اسطورهها و برخی همسان با متون دینی میشود.
برای خواندن برخی آثار قیصری باید یکسری اطلاعات جامع داشته باشیم، وگرنه فهم بعضی از داستانهای ایشان غیرممکن است. او بهخوبی میتواند متون کهن و یا اسطورهها را با بهروزرسانی به خورد خواننده بدهد. مراجعه به مرجع برای درک آثار ایشان از ملازمات است. نمونۀ بارز آن «سفرنامۀ عیلامی» هاست؛ کلمهای که شنیدنش برای خیلیها آشناست و صورتش ناآشناست. به همین دلیل خواننده شک میکند. لذا برای فهم بیشتر باید مراجعه کند به سفرنامهها و معنای عیلامی، اینجاست که در پی خواندن تاریخ عیلام و نحوۀ تبدیلشدن آن به ایلام، وقتی درک میکنی و قدمبهقدم به آگاهی میرسی، بهنوعی موجبات خشنودی تو فراهم میشود. افسانه یا روایت مرگ بهرام گور یکی از اسطورههای شاخص ایرانی، پیش چشمت باز میشود. نویسنده چقدر خوب و ماهرانه توانسته آن داستان را با داستان امروزی همسان کند. البته سلایق فرق میکند، شاید دیدگاه برخی در این مورد متفاوت بوده و این شیوه را پسند نکند.
یکی از شاخصههای اصلی کتاب، وجود تنوع دیدگاه است. در داستان «آب مطلق، آب مضاف» قیصری از راوی غیرهمجنس استفاده میکند که از نظر منِ زن، راوی داستان زیاد موفق نبوده و نوع واگویه و نگاه، مردانه است ولی زمینۀ داستان جزء دغدغههای اجتماعی است که مطرحکردنش خالی از لطف نیست. نویسنده بدون جانبداری این مسئله را مطرح کرده و قضاوت را به عهدۀ خواننده گذاشته است.
اگر بخواهیم داستانهای جشن همگانی را دستهبندی کنیم، یکسری مرتبط یا موازی با اسطورهها و یکسری برگرفته از متون دینی و تعدادی مستقل و موضوعهای روز است. برخی طعنه به آیین و رسومات و برخی شوخی با داستانهای تاریخی است که حالت طنز گرفته است. بهعنوان مثال داستانهای «موسای دیگر» و «قلعۀ گلی» برگرفته از متون دینی است. در «سحرباطل» و «سفرنامۀ عیلامی» یک طنز تاریخی و طعنه زدن به تاریخ و نشاندادن تکرار تاریخ است. «سنگ اقبال»، «هرشب یکی از این گله گم میشود» و «بلور» اعتقادات خاص به متافیزیک و موجودهای فرا انسانی است.
«دختر رز» و «آهنگی برای کشتار» تقریباً در یک سبک و سیاق هستند. این دو داستان، تراژدیترین داستانها در این مجموعه بهحساب میآیند. داستان آهنگی برای کشتار از دیدگاه بنده بسیار عمیق است. در عمق میگوید که هنر جاودانه است. هنرها همه به یک زبان حرف میزنند؛ تو اگر ساز مرا شکستی، من میتوانم با واژهها منظورم را برسانم. این داستان پایان بسیار مبهم و قوی دارد. خواننده را میخکوب میکند تا جایی که بیاراده تا چند ثانیه به چند کلمۀ آخر زل میزند.
و «جشن همگانی» که اسم مجموعه را از آن خود کرده است؛ داستانی روانشناسانه و لایهدار است که میخواهد بگوید برای معرفی یک انسان نمیتوانیم با دیدن یک فیلم چند دقیقهای او را بشناسیم. شروع داستان بسیار عالی و پایان آن به تبعیت از متن داستان ایهام دارد. زندگی همانند فیلم، پشت صحنه و روی صحنه دارد. هنرمندها تنهاترین موجودات هستند، هرچند که در جشن همگانی باشند. این داستان و چند داستان دیگر نیاز به خوانش چندم دارد.
داستان «شیرین» به مشکلات در حین جنگ و بعد از جنگ اشاره میکند که میتواند عوارض آن دامنگیر اطرافیان شخص هم بشود.
«قلعۀ گلی» داستان بومی است. نویسنده با توصیف و فضاسازیهای خوب توانسته برای خوانندهای که قلعه را ندیده است، بهخوبی آن را ملموس کند. در این داستان برخلاف هابیل و قابیل که بهترتیب نماد خیر و شر هستند، هابیل زنده میماند و قابیل کشته میشود. قیصری از این بازیهای ظریف در آثارش زیاد دارد.
داستان «فرار» به موضوع مهاجرت و آسیبشناسی در مورد آن برمیگردد؛ تلنگرزدن به درون جامعه و دلایل پیش پا افتاده که باعث میشود بهسادگی نوعی فرار از خود و خانه و کشور اتفاق بیفتد. کلید اصلی در همین جمله است؛ «کسی که به فکر مهاجرت است، چرا باید به فکر خرید از خانهای باشد که وسایلش را به خاطر مهاجرت به حراج گذاشته است؟». نویسنده با نشاندادن قسمت کوچکی از جامعه در پارک، خیلی ریز و ظریف میگوید که همین نیش و کنایههای کوچک هم باعث میشود یک نفر از خودش و کشورش بکند و برود. بعضی اوقات نباید دنبال دلیل باشیم، اگر خوب به خودمان و اطرافمان نگاه کنیم، بهسادگی میتوانیم ریشۀ برخی آسیبها را دریابیم.
همۀ داستانهای مجموعه دارای عمق و لایه هستند. منتها برخی عمیقترند و به خاطر قدرت کار، تعابیر متفاوتی طلب میکنند و علت این قوت کار را باید در تقدیمهایی که نویسنده به برخی از شخصیتهای هنریـادبی ازجمله فتحالله بی نیاز و بهرام بیضایی نموده، دید که هردو از چهرههای نمونه در ایران و حتی جهان هستند و این همنشینی بهنوعی در نگاه نویسنده مؤثر بوده است.
با زاویهدیدهایی که در این مجموعهداستان داریم، نهتای آنها من راوی است. شاید بدین علت است که مشکل جامعه، مشکل نویسنده است. نویسنده با این زاویهدید، مشکلات اجتماعی را مطرح میکند. شاید هم با حلشدن در موضوع، جسارت من راویشدن را پیدا کرده است. مشکل داستانها اصولاً عمومی بوده و بیشتر با توصیف و فضاسازی و مطرحکردن مسئله اوج میگیرد. شخصیتپردازی در آخرین داستان بیشتر از همه نمود دارد.
طرح جلد کتاب به معنای مجموعه، مرتبط است و اشارهای دارد به فرهنگ و رسوم رسمی کشور که در حال فراموشی است. درهایی که کوبههای مخصوص زن و مرد داشتهاند و شاید حتی رنگ خاکستری جلد کتاب، حس فراموشی فرهنگ گذشته را به ببیننده القا میکند.