شهرستان ادب به نقل از خبرگزاری تسنیم: صحن فیروزه کتابی با اشعار غالباً آیینیست. اگر چه از نظر من سرودن شعر آیینی این روزها کار آسانی محسوب نمیشود، اما شاعرانی هستند که سعی دارند خود را در این عرصه هم بیازمایند. برای همۀ ما واقعۀ عاشورا یا دیگر رخدادهای مذهبی و تاریخی بارها و بارها از زبانهای مختلف شرح داده شدهاند و هنر شاعر آنجا نمود پیدا میکند که میتواند چندین فضای متفاوت را در شعر آیینی خود به کار گیرد. بهنوعی هوش و حواس خواننده را از چیزی که ممکن است برایش تازگی ادبی نداشته باشد، گره بزند به چیزی جدیدتر، شاید به چیزی که تابهحال عنوان نشده. مثل خاطرات کودکی، پرداخت تازهای از طبیعت و یا تجربیات شخصی اما متفاوت خویش نسبت به دیگران.
نمونۀ چنین ادغامی را عموماً در چهارپارههای آخر کتاب میشود دید.
وا محمد شنیده شد از رود
کوهها از کمر شکسته شدند
بادها بیقرار و سردرگم
بازگشتند و دستهدسته شدند
(ص65)
یا
باد از جانب خزان آمد
گیسوی شالها پریشان شد
کوچهها دستهدسته سینه زدند
نوبت مویههای باران شد
(ص54)
همچنین در میان غزلها بیتی که نظر مرا بسیار به خودش جلب کرد:
دشت هم در قدمش شعر مقفی شده است
آفتاب از هیجان نور مردف دارد
(ص 50)
این چنین ابیاتی هستند که احتمالاً فضای شعر آیینی را تر و تازه و شیرین میکنند.
جدا از اینها ارادت و احترام شاعر به هر که ظلمی به او شده، ستودنیست. بسیاری از شعرهای کتاب به شهدا از جمله شهید حججی، شهدای منا و شهدای سانچی تقدیم شده است.
من و ساحل، من و دریا، من و درد
شبم تیره، شبم پر غم، شبم سرد
تو که دریادلی، مردی، بزرگی
هنوز امیدوارم، زود برگرد
( ص 73 - به شهدای کشتی سانچی)
شعرهای «صحن فیروزه» نکتۀ مثبتی دارند و آن دور ماندن از مظلومنماییهای مرسوم است. شاعر بدون اینکه بخواهد دل مخاطب را به درد آورد، حرفش را میزند و اتفاقاً تأثیر فراتری را بر او میگذارد. بهنوعی که تا بهحال هزاران بار گفتهاند و شنیدهایم، بعد حماسی قضایا را هم در شعرش میآورد.
تا قدس فقط چند قدم مانده بخوانیم
یک بار دگر یاد امام و شهدا را
(ص 40 - تقدیم به حاج قاسم سلیمانی)
یا امیدواری به فردایی روشن که در اکثر شعرها وجود دارد.
از هر چه غصه دارد و غم میشود رها
هر کس میان صحن حرم راه میرود
باب الجواد راه ورودی به قلب اوست
حاجترواست هر که از این راه میرود
(ص 48 )
و یا باز هم تعبیری روشن و شاعرانه از حرم امام رضا (ع):
نقشی از گلهای آبی روی ایوان میکشد
آسمانها را به آغوش خراسان میکشد
طرحی از فیروزه میریزد به دامان حرم
صحن گوهرشاد را در زیر باران میکشد
(ص32)
یا مثلاً جایی که میخواهد جانبازان صبور شیمیایی را مخاطب احساس و شعر خود قرار دهد، در کنار آن فضای در هر حال اندوهناک و خاکستری، افتخار و صلابت واژۀ «مرد» را همنشین با «درد» میکند، تا در این روایت کوتاهش چیزی از قلم نیفتد.
تو را شبیه غزل یا نه! از غزل بهتر...
تو را که زخم در او غنچه کرد را بکِشد
خطوط چهرۀ یک آشنای زخم و سکوت،
به شعر گفتهام این بار «مرد» را بکِشد
(تقدیم به جانبازان شیمیایی – ص 52)
در میان این اشعار، عاشقانههایی هم هست که متأثر از همان فضای عرفانی کتاب است. از نظر من شعرهایی که در چنین فضایی سروده شدهاند نیز دارای فضایی پرانرژی و جذابند و مهمتر اینکه شاعرانگی شاعر بیشازپیش در چنین اشعاری موج میزند.
هزار خوشۀ پروین گرفتهام در دست
هزار آینه امشب به کار آمده است
(ص22)
یا
تو همانی، آنکه من از هر نظر میخواهمش
بی بروبرگرد و اما و اگر میخواهمش
دور اگر افتادم از او چشم دنیا شور بود
چشمتان روشن که با چشمان تر میخواهمش
(ص11)
این رابطهای که شاعر بین واژههای چشم، روشن، شور و تر برقرار کرده است، واقعاً زیبا و ستودنی است.
یا در غزلی دیگر با ردیف «غزل بخوان»، که بهنوعی سعل و ممتنع مینماید.
تو به هر که دل بسپاری مخیری
من دل به غیر تو نسپارم، غزل بخوان!
(ص38)
یا در غزل زیبای صفحۀ 35 که به همسران شهدای مدافع حرم تقدیم شده است، میخوانیم:
پر میکشی آرام از این کوچه حتی...
حتی نمیخواهی دل گلدان بگیرد
هی بیخبر هی بیخبر میمانم از تو
کی میشود دلشورهام پایان بگیرد؟
مسلماً احساس لطیفی که در سرتاسر این شعر موج میزند، بیش از هر چیز میتواند واگویهای از احساسات همسران مدافعان حرم باشد.
اما در کنار تمامی این نقاط قوت اگر بخواهم یک ایراد کوچک بگیرم، بعضاً تکراری بودن فضاهای شعری خصوصاً در اشعار آیینی است. ابیاتی نظیر:
در روضۀ جانسوز عطش یکسره باید
از خشکی لبهای تو پیغام بگیرند
حالا پسرم زیر عبای پدرت باش
آرام که اهل حرم آرام بگیرند
(ص44)
یا در شعری که به ابراهیم زکزاکی تقدیم شده است:
وقتی که در جان زلالت حب دین باشد
در سینۀ دشمن شرار بغض و کین باشد
(ص23)
که فضای کلی ابیات از پیش برای ما بدیهی است. بله، همین که شاعر جسارت به خرج داده و در چنین فضایی قریحۀ شاعری خود را به کار گرفته است، خود یک برگ برنده محسوب میشود؛ اما با شناختی که از «فاطمه نانیزاد» چه در شعرهای این مجموعه، چه شعرهای دیگرش داریم، توقعمان از او بالا رفته است.
در انتها اگر دوست دارید شعر بهروز انقلابی و همچنین اشعار آیینی را در کنار شعرهای عاشقانه در یک کتاب داشته باشید، دوست دارم شما را به خواندن این کتاب خوب دعوت کنم.