به مناسبت میلاد حضرت محمد مصطفی (ص) و زادروز جامی
اقتباس | شکوائیه جامی به محضر پیامبر اسلام
23 آبان 1398
19:35 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 6 رای
شهرستان ادب: پیش از این در پرونده «عاشقان حضرت محمد در کوچه ادبیات»، قصیدهای از جامی در ستایش پیامبر منتشر کرده بودیم. امروز اما زادروز این شاعر با سالروز میلاد با سعادت پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی مصادف شده است. از همین جهت، خوب است که سراغ شعر دیگری از جامی با موضوع پیامبر اسلام برویم. شعری که برگزیدیم یک مثنوی زیباست از هفت اورنگ جامی که شاعر در آن شکایت تلخیها و تباهیهای روزگار را به آستان نبوی میبرد. او در عنوان این ابیات خود نوشته است: «نعت چهارم در اقتباس نور و التماس حضور آن حضرت صلی الله علیه و سلم».
ای به سراپردهی یثرب به خواب
خیز که شد مشرق و مغرب خراب
رفته ز دستیم برون کن ز برد
دستی و بنمای یکی دستبرد
توبه ده از سرکشی ایام را
باز خر از ناخوشی اسلام را
مهد مسیح از فلک آور به زیر
رایت مهدی به فلک زن دلیر
کاله دجال بنه بر خرش
رو به بیابان عدم ده سرش
افسر ملک از سر دونان بکش
دامن دولت ز زبونان بکش
باز پسان را فکن از پیشگاه
داد ستم کش ز ستم کیش خواه
خامه مفتی که چو انگشت آز
شد ز پی لقمه ربایی دراز
دست سیاست بکش و بشکنش
همچو نی اندر بن ناخن زنش
واعظ پر گو که به پستیست بند
پایه خود کرده ز منبر بلند
چون نه بزرگ است ز شرعش سخن
منبر او بر سر او خرد کن
صومعه را قاعده تازه نه
رخت خرابات به دروازه نه
بدعتیان را ره سنت نمای
عزلتیان را در عزت گشای
خرقه تزویر به صد پاره کن
جان مزور ز تن آواره کن
شعله فکن خرمن ابلیس را
مهره شکن سبحه تلبیس را
گنج تو در خاک نهان دیر ماند
نور تو غایب ز جهان دیر ماند
پرتو روی تو که هست آفتاب
بود ازو کشور دین نور یاب
برق فراقت چو جهانسوز شد
مشعل یارانت شب افروز شد
مشعلشان چرخ چو بی نور کرد
صبح هدی را شب دیجور کرد
ظلمت بدعت همه عالم گرفت
بلکه جهان جامه ماتم گرفت
کاش فتد ز اوج عروجت رجوع
باز کند نور جمالت طلوع
دیده عالم به تو روشن شود
گلخن گیتی ز تو گلشن شود
دولتیان از تو علم برکشند
ظلمتیان رو به عدم در کشند
جامی از آنجا که هوادار توست
روی تو نادیده گرفتار توست
گر لب جانبخش تو فرمان دهد
بر قدمت سر نهد و جان دهد
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.