شهرستان ادب: ستون داستان سایت شهرستان ادب را با یادداشتی بر رمان «تشریف» اثر «علیاصغر عزتی پاک»، به قلم «آزاده جهاناحمدی» بهروز میکنیم:
اعتقاد به ظهور منجی و مصلحی جهانی، ایدهای فراگیر و همگانی است. به جز کسانی که به تاریخ نگاه بدبینانه و منفی دارند، پیروان مکاتب و ادیان مختلف، ایدۀ نجات بشر در آخرالزمان توسط منجی را به معنای عام آن باور دارند. تفاوتی که در این باره وجود دارد، مربوط به ویژگیهای شخصی و شخصیتی مصلح جهانی است. آنچه تحت عنوان آخرالزمان به معنای ظهور منجی شناخته میشود، زیرمجموعهها و شاخههای فرعی متعددی دارد و در کل، موضوعی پیچیده و دارای ساحات گوناگون است که در ادیان ابراهیمی قابلیت بررسی تطبیقی را هم داراست. یکی از موارد مشترک در الهیات مسیحی و اسلامی در باب ظهور منجی، حضور فعال مردم به معنای جامعهشناسانۀ آن در فرایند احیای فردی و اجتماعی شرایط است. در الهیات مسیحی (پروتستانی) قرائت یواخیم فیورهای با عنوان «پساهزارهگرایی» به قرائتی شیعیِ ظهور نزدیک است.
«هزارهگرایی» از کلمۀ لاتین Mille گرفته شده و به معنای هزار است؛ یعنی هزار سالی که پس از آمدن مسیح یا قبل از آن خواهد بود، آنگونه که در «مکاشفۀ یوحنا» آمده است. این عدد به هزارۀ خوشبختی برای مسیحیان اشاره دارد؛ اما تفسیر این هزار سال و قرار گرفتن آن در مجموعه بستر تاریخ بشری محل اختلاف بوده است. در راستای اعتقاد به هزارهگرایی، تا کنون دو تفسیر دربارۀ این موضوع در الهیات مسیحی مطرح شده است؛ به عبارت دیگر، بنیادگرایانِ هزارهگرا به دو جریان تقسیم شدهاند: جریان پیش از هزاره و جریان پس از هزاره.
در جریان پیش از هزاره که با نظریهپردازی سِنت آگوستین شناخته میشود، رجعت مسیح را پیش از برپایی سلطنت الهی یا همان هزاره میدانند. اندیشۀ پیش از هزارهگرایی، جهانی را باور دارد که هر روز به قهقهرا میرود؛ مگر آنکه مشیت الهی بر آن تعلق گیرد که با مداخلۀ ناگهانی و معجزهآسا، رجعت مسیح محقق گردد. در این صورت، هر تلاشی از جمله تلاش مؤمنان برای اصلاح جامعه در نهایت، عبث و بیهوده است.
آگوستین، هزاره را برون زمان ـ مکان میپندارد. او شرط نیل به جامعۀ کمالیافته را که در دنیای دیگر و آخرت محقق خواهد شد، عبور از دوران فتنه و رنج و بلا میداند که نتیجۀ آن پالودگی از آلایشها از خلال همین ابتلاهاست که نجات و بازخرید گناه اولیه رخ میدهد و مؤمنان وارد سلطنت شکوهمند هزاره مسیح میشوند. برپایی این سلطنت، غافلگیرانه است و هنگامی فرا خواهد رسید که فساد به وجه افراطش برسد. نگاه آگوستین به تاریخ بدبینانه است. به باور او، هرچه از سرچشمۀ تاریخ دورتر شویم آب گلآلودتر میشود؛ لذا با نگاهی نوستالژیک، ناکجاآبادی را در عقب تاریخ و قبل از هبوط جستوجو میکند. مؤمنان باید خویش را برگزیدۀ خدا دانسته و رجای واثق و امید وافر داشته باشند که سلطنت هزاره را در عالم ملکوت به ارث خواهند برد. اما اتفاق بسیار مهمی که در الهیات مسیحی رخ داد، پیچ تندی بود که راهب متألهی به نام «یواخیم فیورهای» در تبیین آگوستینی از هزارهگرایی ایجاد کرد و این پیچ تند، انتقال هزارۀ شکوهمند سلطنت مسیح از ماورای تاریخ به اصل زندگی کنونی بشر بوده و دقیقاً از همین نقطه است که میتوان اندیشۀ پس از هزارهگرایی را مورد بررسی قرار داد.
بنیادگرایان پس از هزاره یا پساهزاره معتقدند هزار سال فرا خواهد رسید که در آن سلامت معنوی حکومت خواهد کرد و دایرۀ شر و فساد در این دوره تنگ خواهد شد و مسیح بر دل اکثریت انسانها از جمله یهودیان، سلطنت معنوی خواهد کرد. در پایان هزار سال، شیطان ظهور خواهد کرد و شر و ارتداد ایجاد میکند و عرصه را تنگ خواهد نمود. سپس مسیح با شکوه و عظمت میآید و همۀ مردگان را زنده میکند. در آن روز جنگ آرماگدون رخ میدهد، مسیح و یارانش پیروز گشته و سلطنت باشکوه او آغاز خواهد گردید.
در مقابلِ پیش از هزارهگرایی، پساهزارهگرایی یواخیم، بازگشت مسیح را به بعد از تلاش مؤمنان برای استقرار سلطنت الهی موکول میکند و لذا از آنان دعوت میکند که از زاویۀ انزوا خارج شده و برای ایجاد مدینۀ فاضلۀ مسیحیایی بکوشند و برای اتمام کاری که مسیح با بر صلیب رفتنش آن را ناتمام گذاشت جهاد کنند.
در جریان مابعد هزاره ـ که همان پساهزارهگرایی میباشد ـ سلطنت مسیح به دنبال زمانی است که انسان نقش مثبتی را در آمادهسازی برای بازگشت حضرت مسیح(ع) ایفا میکند. این انسان است که باید متخلق به اخلاق مسیحیت شود تا موجبات بازگشت دوبارۀ حضرت مسیح(ع) فراهم گردد. این همان نقش فعالی است که در این جریان برای انسان در آخرالزمان تعریف شده؛ انسانی که میتواند اسباب ظهور منجی آخرالزمان را فراهم سازد. از این رو کاملاً واضح است که در این جریان، مدینۀ فاضلۀ مسیحیایی در همین دنیا تشکیل خواهد شد. برخلاف تبیین آگوستین و پیش از هزاره که سلطنت باشکوه مسیح را در جهان دیگر محقق میپندارد، یواخیم و همفکرانش هزارۀ خوشبختی را پاداشی برای مسیحی حقیقی شدن و ماندن میدانند.
از این سو، در الهیات اسلامی (شیعی) هماره به صیرورت انسان در همۀ تاریخ، نظر و نگاه جدی شده است. از این منظر، جامعۀ انسانی در کلی یکپارچه و معنادار به سمت اصلاح و مقصدی کاملاً الهی به پیش میرود. هرچند این حرکت تا مقطعی در ناخودآگاه جمعی است، اما از جایی به بعد با ایجاد طلب همگانی در نوع بشر، این حرکت به خودآگاه جمعی میآید.
«تشریف»، آخرین اثر داستانی علی اصغر عزتی پاک ، رمانی چندلایه با شخصیتهای متعدد در فضایی کاملاً ایدئولوژیک و با رنگ و بویی ملی و دینی، در هفده فصلِ بیعنوان نوشته شده است. نویسنده در این رمان در پی تصویر و بازتعریف اتصال میان انقلاب اسلامی ایران در سال 57 و پدیدۀ ظهور آخرین امام شیعه است؛ اتصال و پیوندی که بیش از آنکه انضمامی باشد، به شکل ارگانیک برقرار است. انقلاب اسلامی که به رَهبری مرجعیت شیعه علیه سیستم پادشاهی و در باطن سکولار ایران رخ داد، با تکیه بر اصول بنیادینی چون شهادت، عاشورا و امید به ظهورِ منجی شکل گرفت؛ انقلابی که در پیِ یک شدنِ عظیم و الهی بود[o1] با اتصال به افقی به گسترۀ هستی. انقلاب ایران از دسته انقلابهای اجتماعی محسوب میشود که با تغییر بنیادین در ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی همراه است و از همین روست که با انقلابهای سیاسی جهان، تفاوت اساسی در اثرگذاری و ماندگاری دارند.
در این رمان، حرکت انقلابی مردم ایران در شهر همدان در آستانۀ سال 57 به موازات آمادگی برای درک و تشرف به ساحت قدسی امام و رَهبر معصوم (حضرت ولیعصر(عج)) در الهیات شیعی به تصویر کشیده شده است. شهریار در شب عروسی با اعتراف همسرش مبنی بر گزارشی که منجر به اخراج مصطفی ـ دوست شهریار ـ شده است، یک سیر آفاقی و انفسی توأمان را آغاز میکند؛ در جستوجوی مصطفی؛ در جستوجوی خودی که نمیشناسدش. در همین سیر او کتک میخورد، موهایش میسوزد، گرسنگی و بیخوابی و سرما را متحمل میشود، میبیند و میشنود و میپرسد. این سیر و حرکت درونی و بیرونی (آفاقی و انفسی) مختص شهریار نیست. تمام دیگرانی که سیاهیلشکر این داستان بودند و همۀ دیگرانی که شخصیتهای دیگر این قصه هستند، مصطفی و دیگرانِ این رمان، همه رو به آینده در حال حرکتند. و در نهایت در پایان این سه روز، در میانۀ انقلابی درونی و بیرونی گرهها گشوده میشوند.
«تشریف» در عین اینکه یک کلّ یکپارچه و منسجم و هدفمند است، دارای پردهها و لایههایی مجزا هم هست. در واقع خواننده همراه شهریار در طول داستان یک سیر و حرکت طولی و عرضی در زمان را طی میکند و هر بار به لایهای عمیقتر وارد میشود.
ترسیم این سیر همراه با تصویر توأمان اتفاقات آذر سال 57 و مسئله «منجیگرایی»، تشریف را دارای چهار لایۀ معنایی کرده است:
الف. سیر و سلوک شهریار در بیرون و درون (سیر آفاقی و انفسی)؛
ب. وقایع انقلاب سال 57 (بستر تاریخی حوادث داستان)؛
ج. آداب و تشریفات دعوت نمادین از امام عصر(عج)؛
د. متافیزیک حضور دریدا (که در یادداشتی دیگر به آن پرداختهام).
هرچند این لایههای معنایی با یکدیگر پیوند وثیقی دارند، اما آنچه محور این یادداشت تلقی میگردد لایۀ دیگری (لایۀ پنجم) از تشریف است که نضج کامل نیافته است.
در انتهای فصل 13، رخدادی بینالادیانی وارد روند داستان میشود. زنی مسیحی (ارمنی) با مجسمهای که یا تمثالی از کودکیهای مسیح است و یا فرشتهای در ملکوت خداست، با شهریار و جعفر برخورد میکند. نویسنده با ورود این زنِ غیرمسلمان عملاً افق نگاه الهیات شیعه در بحث ظهور را ترسیم کرده است و آن را از موضوعی ملی و مذهبی به موضوعی فرامرزی گسترش داده است؛ اما نه با گسترشی بسیط و کلی، که اگر بسط مییافت و جزئیات مهمی به آن افزوده میشد، تشریف رمان کاملتری بود.
پسر انسان (برناشا) مفهوم پیچیدۀ نجاتبخش در الهیات مسیحی است. به این آیات عهد جدید درباره پسر انسان توجه کنید:
«رئیس کَهَنه از او سؤال نموده گفت: آیا تو مسیح، پسر خدایی؟ گفت: من هستم و پسر انسان را خواهید دید که بر طرف راست قوّت نشسته و بر ابرهای آسمان می آید» (مَرقُس، باب 14: آیه 62 و 61). و «هر آینه به شما میگویم که بعضی در اینجا حاضرند که تا پسر انسان را نبینند که در ملکوت خویش میآید، ذائقه موت را نخواهند چشید» (متّی، باب 16: آیه 28). «... شما حاضر باشید، زیرا در ساعتی که گمان نبرید پسر انسان میآید» (متیّ، باب 24: آیه 36ـ37).
«جیمز هاکس» در قاموس کتاب مقدس، تصریح دارد که در انجیل و ملحقات آن، کلمه «پسر انسان» بیش از هشتاد بار ذکر شده است که فقط سی مورد آن با حضرت عیسی(ع) قابل تطبیق است و پنجاه مورد دیگر از نجاتدهنده و موعودی سخن میگوید که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد و حضرت عیسی(ع) نیز با او خواهد آمد تا او را یاری نماید.
زنِ ارمنیِ این داستان هرچند در میانۀ جمعیت معترض و منتظر میآید و جزئی از آنها میشود، اما جز گریه و استغاثه به درگاه خدا برای نجات و خواندن فرازهایی از کتاب مقدس هیچ واکنش فعالانۀ دیگری ندارد؛ در صورتی که در ابتدای این متن هم اشاره کردم، قرائت فیورهای از هزارۀ مسیح، قرائتی ایندنیایی است و برای تشکیل این هزارۀ خوشبختی نیاز به حضور فعالانۀ مؤمنین مسیحی را تشریح میکند.
در واقع حضور این زن مسیحی در داستان، در حکم اشارهای گذرا بوده است که میتوانست با تکیه بر قرائت پساهزارۀ فیوره و با توجه به مفهوم «پسر انسان» بسط یابد و با یک نگرش و برداشت تطبیقی، لایۀ پنجم بسیار مهمی به این داستان افزوده شود؛ لایهای که منطبق بر اشتراکات الهیات اسلامی و مسیحی درباره تلاش مؤمنان در برپایی حکومت صالحان به رهبری امام معصوم است.
با تمام این اوصاف، نمیتوان منکر این شد که «تشریف» در تصویر و توصیفِ اتصال ایدئولوژیک انقلاب اسلامی و مؤلفه موعودگراییِ شیعه موفق بوده است.
این اثر را از فروشگاه اینترنتی ادببوک تهیه نمایید.