موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
در اندیشه‌نامۀ پایداری منتشر شد:

رنگ‌آمیزی فضای شعر انقلاب l گفتگویی با علی‌محمد مؤدب

01 دی 1401 10:00 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
رنگ‌آمیزی فضای شعر انقلاب l گفتگویی با علی‌محمد مؤدب
شهرستان ادب: آنچه در ادامه می‌خوانید متن مصاحبۀ علی‌محمّد مؤدّب در گفتگو با فاطمه سنگری برای «فصل‌نامۀ اطّلاع‌رسانی و اطّلاع‌شناسی اندیشکدۀ ادبیات پایداری» است. محور این گفتگو مدیریت فرهنگی کشور و شناخت بیشتر از مؤسّسۀ شهرستان ادب و فعّالیت‌های آن است.

انتخاب موضوع شعر انقلاب اسلامی به عنوان پروندۀ ویژه این شماره، فرصتی فراهم آورد تا به سراغ مؤسسۀ فرهنگی هنری «شهرستان ادب» برویم که یکی از پایگاه‌های مهم تولید متن و تربیت استعدادهای جوان شعر کشور در حوزۀ ادبیات متعهد است. این مؤسسه در سال ۱۳۸۹ به همت گروهی از شاعران و داستان‌نویسان نخبه کشور تأسیس شد. راه‌اندازی گروه‌های شعر و داستان، انتشار بیش از 200 عنوان کتاب در حوزۀ شعر و داستان (که بیشترین جوایز را در جشنواره‌های معتبر ملی کسب کرده‌اند)، کسب عنوان ناشر نمونه سال ۱۳۹۳، تدوین شناخت‌نامه‌های شاعران، برگزاری جلسات منظم شعرخوانی و نقد آثار، کارگاه داستان، نشست‌های تخصصی ادبی، فراخوان‌های شعر و ... از جمله فعالیت‌های مؤثر این مؤسسه در این سال‌ها بوده است. برگزاری دورۀ تخصصی شعر جوان «آفتابگردان‌ها» و تأسیس اولین «مدرسه رمان» از مهم‌ترین فعالیت‌های ادبی سال‌های اخیر این مجموعه در فضای شعر و داستان کشور بوده است. آنچه در ادامه می‌آید گفت‌وگویی با علی‌محمد مؤدب، مدیرعامل این مؤسسه و شاعر نام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آشنای روزگار ما است. این مصاحبه در 24 اسفند 1400 صورت گرفته و به گزارشی از کارنامه این مجموعه پس از یک دهه فعالیت و نیز بررسی وضعیت موجود شعر انقلاب اسلامی پرداخته است.

■ پیش از آغاز طرح پرسش‌ها، از این‌که در تراکم سنگین کارهای پایان سال فرصت این گفت‌وگو را فراهم کردید، سپاسگزارم. اولین سؤال، در مورد طرح اولیۀ شکل‌گیری و زمان شروع به کار مؤسسه است. این‌که چرا به فکر تأسیس چنین مجموعه‌ای افتادید و هستۀ اولیۀ آن را چه کسانی تشکیل می‌دادند؟
□ عرض سلام و خیر مقدم. بنده در سال‌های 1383 و 1384 در حوزۀ هنری، مسئولیت آفرینش‌های ادبی تهران را بر عهده داشتم و با بخشی از دوستانی که در حال حاضر در همین مجموعه هستند، فعالیت ادبی داشتیم و چون همگی جوان بودیم و تحصیلات دانشگاهی داشتیم، خیلی تلاش کردیم کار متمایزی کنیم. این تجربه‌های ما، منجر به شناخت و تحلیل خوبی از فضای فعالیت‌های ادبی کشور شده بود. خلاصۀ این تحلیل این بود که بیشترین توان فعالیت‌های ادبی کشور صرف فرایندهای کشف استعداد می‌شود اما بعد این استعدادها به حوادث واقعه رها می‌شوند و طبیعتاً برخی می‌توانند رشد کنند و برخی نمی‌توانند تثبیت شوند. آن‌جا به این آسیب‌شناسی رسیدیم. در دل همان کارها، ایدۀ تشکیل شهرستان ادب در ذهن من کم‌کم شکل‌ گرفت. در یکی از دیدارهای شاعران با مقام معظم رهبری، گزارشی از وضعیت شعر نوشته بودم. در آن گزارش، چند جمله‌ای به برخی مشکلات اشاره کرده بودم که ایشان، در حاشیۀ مطلب من نوشته بودند که بگویید طرحی بدهند. من سال 1384 طرحی برای کار ادبی ارائه کردم. این طرح پس از گذر از پیچ‌و‌خم‌های بروکراسی، در سال 1389 وارد مرحلۀ اجرا شد و عزیزانی به کمک آمدند که از همان سال تا به امروز با ما هستند.

■ مشکلاتی که در مسیر فعالیت‌های ادبی خود به آن رسیدید چه بود؟ به اختصار اشاره کردید اما واقعاً چه مشکلاتی بر فضای فرهنگی و ادبی ما حاکم بود و یا هست که سبب شد ایده ایجاد مؤسسه‌ای برای رفع موانع و آسیب‌ها و یا تحقق اهداف آرمانی شما شکل بگیرد؟
□ در آن زمان من به یک مؤسسه یا پدیده‌ای فکر می‌کردم که بتواند بعد از کشف استعداد، آن را به جامعۀ ادبی معرفی کند و سپس آن استعداد، تثبیت و تبدیل به یک ستاره، قله یا چهرۀ ادبی شود. این استعداد تبدیل به یک آدم حرفه‌ای و توانمند در حوزه ادبیات شود که بتواند نیازها و مأموریت‌های تمدنی را برای ما انجام بدهد. در حقیقت ما نیازمند مؤلفان توانمندی هستیم که بتوانند در حوزۀ نیازهای جامعۀ ما کار کنند اما وقتی عمدۀ برنامه‌ریزی‌های ما در سطح مرحلۀ کشف استعداد و مسابقه و جشنواره است و بعد از آن یک برخورد مشتت و بدون برنامه‌ داریم، این توانایی‌ها حفظ نمی‌شوند. از دیگر مشکلات این است ‌که وجود مؤلف برای ما حرمت ندارد و بسیار توجه ما، به اثر است تا به شخصی که آن اثر را تولید کرده است. هر چند بعد از یک دهه فعالیت مؤسسه، گمان می‌کنم بخشی از این اخلاق کاری، یعنی نوع تعاملی که ما با مؤلف داریم، به بسیاری از مؤسسات دیگر سرایت کرده است. البته متأسفانه رویکرد مدیریت فرهنگی ما هم‌چنان این است که به دنبال تولید اثر هستند. توجه به آثار نیز با فرایندهایی که معمولاً مدیران ما طراحی می‌کنند، تنها محدود به چند روش ساده مثلاً برگزاری جشنواره است. این در حالی است که ما نیاز به کار دربارۀ فلان موضوع، انسان، واقعه‌ یا مفهومی داریم که مورد غفلت واقع شده است. اما مدلی که داریم، معمولاً مدل جشنواره‌ای، آن هم بدون خلاقیت در اجرا است. جشنواره‌‌هایی که همه شبیه هم هستند و نتیجه‌اش در بهترین صورت آدم‌هایی می‌شوند که می‌توانند جایزۀ آن جشنواره‌ها را بگیرند و تبدیل به یک پدیده ادبی نمی‌شوند. عمدۀ این آثار هم متأسفانه در جامعۀ ادبی، در جامعه مصرف‌کنندۀ فرهنگی و در جامعۀ مولد فرهنگی خیلی تأثیر ندارند؛ یعنی اثری تولید نمی‌شود که اتفاقی تلقی شود تا بتواند به صورت دومینویی در سینما، موسیقی و جاهای دیگر تأثیر‌گذار باشد، چون روش‌های محدودی مانند جشنواره، برگزاری شب شعر و چند مدل این نوعی هست. مدیران ما هم از گذشته همین را بلد بودند و همین را انجام دادند. کسی برای داشت یک مؤلف و رساندن او به قله‌ای که توانمند شود، ایده‌ای ندارد. با توجه به این مدل‌های جمهوری، چهار سالگی حکومت‌ها و دست به دست شدن مناصب، نگاه‌ها زودگذر و کوتاه‌مدت است و عموماً می‌آیند برای این که 4 یا نهایت 8 سال خودشان را حفظ کنند و اصولاً مدیران ما ایده و طرحی برای کارهای طولانی‌تر نداشتند.
این آسیب‌شناسی و مشکلات دیگری که در دورۀ مدیریت ادبیات حوزۀ هنری تهران به آن رسیدم، مقدمه‌ای برای شکل‌گیری پدیده‌ای به اسم شهرستان ادب شد. البته شهرستان ادبی که من اوّل در ذهنم تصور می‌کردم شهرکی برای مؤلفان، شاعران، نویسندگان، منتقدان برجسته بود و به این فکر می‌کردم که برای داشتن ادبیات بالنده در کشور، باید زیرساخت‌های آن هم ایجاد شود. شهرک کوچکی که بتواند مؤلفانی را که به تراز بالایی می‌رسند، آن‌جا اقامت بدهد و در مسیر اعتلای فرهنگی کار کنند و هم‌نشینی‌هایشان باعث رشد تک‌تک آن‌ها شود. اگر فرض کنیم چنین شهرکی وجود داشته باشد، مثل یک دانشکدۀ شبانه‌روزی خواهد بود که از برکات این هم‌نشینی‌ها، مجموعه خلاقی شکل می‌گیرد که می‌تواند در این زمانه‌ای که ما تحت هجوم هستی‌شناسی‌ها و جهان‌های خیالی وارداتی هستیم، تولید ادبیات را به عهده بگیرد. البته بخشی از ادبیات و صور خیال وارداتی، به صورت ادبیات است و بخشی‌ از آن فرآوری شده است. مثلاً در سینما، موسیقی و حتی در محصولات صنعتی، مبتنی بر ادبیات و نوعی نگرش به هستی و انسان تولید شده‌اند. ما در معرض هجوم شدید هستیم و من دریغ می‌خوردم که چرا ما برای مهم‌ترین گلوگاه تمدنی، یعنی کانونی که تولید ادبیات را بر عهده دارد، ایده‌ای نداریم؟ چرا به صورت رویکردهای طراحی‌شده و ساختاری به هنرمندان رسیدگی نمی‌شود؟ در سایر حوزه‌ها مثلاً بانک‌ها، برای رشد و ترقی یک کارمند ساده، طراحی‌هایی دارند تا بتواند کار خودش را درست انجام دهد و در خدمت بانک باشد یا وقتی یک نظامی وارد سازمانی می‌شود، ایده‌هایی برای حفظ او وجود دارد تا در کار خودش متمرکز باشد چون ما برای حفظ یک سرزمین به نظامی‌گری نیاز داریم. برای همه این‌ها زیرساخت وجود دارد. در نظامی‌گری، بانک یا بسیاری دیگر از سیستم‌هایی که شاید خیلی هم نیاز به انسان خلاق ندارد، این همه برای حفظ و رشد نیروی انسانی فکر شده است. ما وقتی حداقل‌ها را در نظر نمی‌گیریم، بخش زیادی از آدم‌ها از فرایند رشد ادبی جا می‌مانند. انقلاب اسلامی، انقلاب مستضعفان است. مستضعفان، از کلیدواژه‌های مهم امام و انقلاب اسلامی ‌است، لذا باید ادبیات مستضعفین حمایت شود تا این ادبیات، بتواند در ساختارهای جمهوری اسلامی تأثیر بگذارد. به هر حال انقلاب اسلامی، جمهوری مستضعفان است اما برای رسیدن به آن‌چه می‌خواهد، هیچ ایده‌ای نیست. حتی در مقاطع مختلفی ادبیات به مرور به سمت طبقۀ اشراف می‌رود؛ یعنی کار و فعالیت ادبی، یک فعالیت اشرافی است و استعدادهای کشف‌شده در طبقات مستضعف، گرفتار فرایندهای دشوار زندگی می‌شوند و از مطالعه، متن‌خوانی و نوشتن و نوشتن و زندگی خلاق دور می‌شوند. حرف‌هایی از این دست که آدم‌های حوزۀ محتوا باید در بازار آزاد رشد کنند، واقعاً حرف مفت است. چون ادبیات ما در طول تاریخ با حمایت حاکمیت‌ها شکل گرفته و همیشه حاکمیت‌ها، مهم‌ترین پشتوانۀ‌ آثار ادبی ما بوده‌اند. از فردوسی بگیرید تا نظامی و سعدی که اصلاً اسمش و یا به قول امروزی‌ها برندش منتسب به اتابک مظفرالدین ابوبکر بن سعد بن زنگی است در حالی‌که نام خودش مصلح‌الدین است. تاریخ تمدن ما این‌گونه است و نمی‌شود حفظ نخبگان را به فرایندهای بازار سپرد. بازار مختصات خودش را دارد. بخشی از بازار، حوزه‌های زرد است که اگر استعداد ادبی در این بازی بیفتد، ما خیلی چیزها را از دست می‌دهیم. به هر حال این سخن خطاست که فرهنگ، ادبیات، هنر را به منطق بازار آزاد در جامعه بسپرید. این در حالی است که کانون‌های قدرت لیبرالی در تمام دنیا برای ادبیات، فرهنگ و سینما و کانون‌های تولید معنا به انحای مختلف طراحی و هزینه می‌کنند. حتی بورس‌های ویژه برای حمایت نویسندگان و هنرمندان جوامع دیگر می‌گذارند. خدمات می‌دهند که تأثیر بگذارند. چرا با منطق بازار آزاد، کار را رها نمی‌کنند؟ مشخص است که تمام رسانه‌های جهانی چه برخوردی با کانون هنر می‌کنند. قدرت‌های جهانی کاملاً برای کتاب‌ها ایده دارند. وقتی یک کتاب خاص هم‌زمان در فروشگاه‌های فرودگاه‌های ایران، کره جنوبی، پاناما دیده می‌شود، نشان‌دهندۀ آن است که یک سازمان مقتدری پشت سر این ادبیات وجود دارد، هرچند به ظاهر، منطق بازار آزاد را به آن‌ها منتسب می‌دانیم، اما آن‌ها ایده دارند و کار می‌کنند. مثلاً خاطرات خانم اوباما را می‌توانی هم در فرودگاه بغداد با ترجمۀ عربی بخری، هم در فرودگاه تهران با ترجمۀ فارسی و هم در کرۀ جنوبی با ترجمۀ کره‌ای!
ما باید به نخبگان طراز اول ادبی، به چشم یک سرمایۀ ویژۀ انسانی نگاه ‌کنیم نه این‌که فقط وقتی قله می‌شوند به آن‌ها توجه ‌کنیم. ما برای داشتن یک معلّم ادبیات در ساختار آموزش و پرورش چه‌قدر هزینه می‌کنیم؟ آن نیروی انسانی که می‌تواند ادبیات تولید کند چقدر ارزش دارد؟ آدمی خلاق و آفرینشگر، نه این‌که صرفاً ادبیات را منتقل کند یا آموزش بدهد یا بازگویی کند. کسی‌که می‌تواند ادبیات ایجاد کند، می‌تواند ادبیات گذشتۀ ما را روزآمد کند. ما بیشتر بازخوانی و شرح و تفسیر و حاشیه‌نویسی را در ادبیات می‌بینیم. در نظام اداری و آموزشی ما شاعر هیچ ارزشی ندارد. طبق نظام آموزشی فعلی ما، جناب حافظ اگر وارد دانشگاه تهران شود، اجازه ندارد در هیچ کلاسی تدریس کند. اخوان ثالث برای تدریس در دانشگاه تهران مشکل داشت. اخوان ثالث بودن در نظام تحصیلی ما، هیچ رتبه و مرتبه و ارزشی نیست. در نظام آموزش عالی ما، هیچ طراحی‌ای برای نویسنده یا شاعر خوب بودن وجود ندارد. این‌که چه‌طور ما نویسنده یا شاعر خلاق تربیت کنیم مسئله نظام آموزشی ما نیست. وقتی کسی هم با زحمت خودش به جایگاهی می‌رسد، نظام آموزش عالی ما، هیچ سازوکاری برای فهم این پدیده ندارد. تنها چیزی که در سال‌های اخیر در وزارت فرهنگ ایجاد شده این است که نشان هنری می‌دهند، ولی خود نظام آموزش عالی ما هنوز پدیدۀ ادب خلاق و شعر به عنوان مهم‌ترین ثروت معنوی ملت ما را اساساً درک نکرده است. پرسش این‌جاست که آیا تحصیل‌کرده‌های فلان رشتۀ مهندسی در ساخت هویت انسان ایرانی بیشتر مشارکت دارند یا شاعر خلاق امروز؟ شاعر در ساختار نظام آموزش عالی جایگاهی ندارد و ما معرفت، آموزش و حوزۀ خلاق را از بازی بیرون گذاشته‌ایم. شاید برای بعضی از هنرها مثل تئاتر، سینما -که غرب طراحی‌هایی دارد- کارهایی کرده‌ایم ولی برای مهم‌ترین هنرمان که ادبیات است، هیچ طراحی‌ای در نظام آموزش عالی نداریم. در کشور ما که کشور شعر و ادبیات است، واقعاً برخورد سیستم آموزشی با شعر و ادبیات، از مدرسه تا دانشگاه، برخورد شایسته‌ای نیست. این پدیده اصلاً فهم نشده و برای آن طراحی‌ای در ساختارهای اداری وجود ندارد. معمولاً هم نگاه کنترل‌گر به فضای ادبیات وجود دارد که به دنبال تمشیت آن است، نه این‌که ادبیات را ایجاد و تولید کند. این در‌ حالی است که ادبیات سایر کشورها و فرهنگ‌ها با متون‌ و محصولاتشان بر جامعۀ ما اثر می‌گذارند و انسان ایرانی اندک‌اندک در حال تبدیل شدن به موجود پست‌مدرنی است که اسیر این کشمکش‌ها است. به عبارتی انسان ایرانی، به معنای منفی، دارد تبدیل به انسانی چهل‌تکه می‌شود؛ چهل‌تکه‌ای نامتوازن، چسب‌خورده و سرهم‌بندی‌شده، نه آن‌که خاتون هنرمندی آن را دوخته باشد؛ چنان‌که سنت ایرانی چنین بوده است. نتیجۀ‌ این بحران، موج مهاجرت جوانان و نخبگان و میل به فرار از این زبان و از این خانه است. این روزها، بحث آموزش زبان انگلیسی و دوزبانی کودکان، در اوج است که مهم‌ترین ریشۀ آن، ضعیف شدن ما در حوزۀ کلمات و احترام نگذاشتن ما به کلمات است. این‌که نگهبانانی نداریم که برای کلمات بجنگند. آدم‌هایی نیستند که از جهان خیالی و آرمانی ما، از رؤیاهای ما، دفاع کنند. نظام‌هایی مثل نظام آموزش‌ و پرورش، نظام آموزش عالی، نظام رسانه‌ای و سازمان‌های بزرگ رسانه‌ای که باید برای این کار کنند، این مسائل را رها کرده‌اند و یا اصلاً خود را درگیر این بازی نکرده‌اند. برخورد سازمان‌های فرهنگی-هنری و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با ادبیات هم یک برخورد حداقلی و بودجه‌ای است و نه حتی برنامه‌ای. در حالی که در حاکمیت، قصۀ شناخت پدیده و سیاست‌گذاری پیش از برنامه و بودجه است. قصه این است که نمی‌شود نیروی انسانی را به صورت فرمایشی، دستوری و بلافاصله تربیت کرد ولی می‌توان حوزۀ ادبیات را شناخت و آن را تبدیل به اسناد کرد و سپس اسناد را تبدیل به سیاست کرد و سیاست‌ها را با کیاست و تدبیر و شناخت منابع انسانی به برنامه تبدیل کرد و برای آن برنامه، بودجه معین کرد تا کار بشود. ولی سوگ‌مندانه می‌بینیم که دقیقاً عکس است. یعنی عددی که در لایحۀ بودجه تصویب شده، برنامه‌ها را مشخص می‌کند. در این مدل عملکرد، نخبگان ما تلف می‌شوند.

■ پس مشخصاً شما در شهرستان ادب به دنبال حفظ و صیانت از داشته‌های ادبی و استعدادهای بروزیافته هستید؟
□ هدف در تشکیل این مؤسسه این بود که این رؤیای بزرگی که برای این کشور در ذهن داشتیم، محقق شود. سعی کردیم فعالیت‌های مجموعه به این سمت برود که جوانان مستعدی که در فرایندهای مختلف شناخته شده‌اند را با آموزش، حفظ و مراقبت کنیم تا کار را به صورت فنی و حرفه‌ای یاد بگیرند، قلق‌های تعامل با بازار حرفه‌ای را بیاموزند. هدف این بود که ما ده سال بعد از بین این استعدادها، چهره‌هایی داشته باشیم که صرفاً یک بارقه و درخشش گذرا نباشند. آدم‌هایی باشند که بشود به آن‌ها تکیه کرد و کار سپرد. افرادی که جامعه به طور طبیعی به آن‌ها رجوع کند. ما الآن آدم‌هایی در شعر و داستان داریم که با شهرستان ادب همراه شدند و امروز چهره‌هایی هستند که جامعۀ ادبی ما به آن‌ها ارجاع می‌دهد و تبدیل به اسناد و تکیه‌گاه‌ و منابع جدی انسانی شده‌اند. البته نسبت به رؤیایی که من برای این سرزمین داشتم و دارم، بسیار ناچیز است؛ چون دشواری اجرای یک ایده، بسیار بیش از آن چیزی است که در خیال ما می‌آید. اجرای یک ایده می‌تواند به دلیل وجود روش‌های کهنه و ناکارآمد با مشکل رو‌به‌رو شود. مثلاً من با یکی از مدیران ارشد یکی از ثروتمندترین کانون‌های فرهنگی ایران دربارۀ مدل پرورش استعداد گفت‌وگو می‌کردم و این‌که ما به دنبال تربیت شاعر و نویسندگانی هستیم که تبدیل به استوانه‌هایی برای ادبیات آینده کشور شوند، اما او بعد از 4 ساعت جلسه، به من گفت که شما یک برنامه مشاعره برای ما ترتیب بده! این است مقاومت ذهنی مدیری که درکی از پدیده ندارد. اکنون بعد از یک دورۀ ده ساله، خدا را شکرگزارم که با بضاعت بسیار ناچیز ما، به لطف خدا و همت دوستان همدل، این ایده اجرایی شد.

■ اشاره فرمودید که از مهم‌ترین اهداف مؤسسه، حفظ استعدادها پس از کشف و شناسایی است. کمی دربارۀ شیوۀ شما در حفظ و تثبیت و تشویق استعدادهای شناخته شده توضیح بفرمایید و این‌که در این مسیر ده‌ سالۀ‌‌ طی‌شده، این هدف تا چه اندازه محقق شده و دستاوردهای آن چه بوده است؟ در عین حال به ارتباط و نقش این موضوع در شکل‌گیری انتشارت شهرستان ادب هم اشاره بفرمایید.
□ در ابتدا ما مطالعاتی دربارۀ ویژگی‌های شخصیتی استعدادهای ادبی انجام دادیم و برای آموزش آن‌ها طراحی‌هایی کردیم و طبق آن، دوره‌های آموزشی را شکل دادیم. یک دورۀ طولانی‌مدت است که طی آن اردوهای مختلفی برگزار می‌شود. در این دوره‌ها مجموعه‌ای از دروس ارائه می‌شود. هم‌چنین همراهی‌هایی از طریق اساتید مشاور و راهنما انجام می‌گیرد تا استعدادهای شناخته‌شده طی فرایندی بتوانند خودشان را بسازند و جلو بیایند. پس از آن نیز، مراقبت‌ها و پایش‌ها در حد بضاعت مجموعۀ کوچک‌مان ادامه می‌یابد؛ مثلاً ما در دفتر شعرمان، سه، چهار نفر کارشناس داریم و همین الآن در چندین دورۀ شعری که داشته‌ایم، بیش از هزار و چند صد نفر با ما ارتباط گرفته‌اند که طبعاً با توجه به نیروی انسانی و بضاعت مجموعه، نمی‌توانیم با همۀ آن‌ها مدام تعامل کنیم. البته ما سعی می‌کنیم با آن‌ها همراهی کنیم؛ مثلاً اگر کتابی بخواهد در یک نشر عادی چاپ شود، پس از داوری ممکن است چاپ شود و ممکن است که چاپ نشود اما ما فرایندهایی را طراحی کرده‌ایم که کتاب توسط کارشناسان ارزیابی می‌شود و دو یا سه بار بین کارشناسان و خالق اثر، رفت و برگشت پیدا می‌کند که در واقع نوعی آموزش نویسنده نیز هست و در نهایت اثر چاپ می‌شود. چنین فرایندهایی را در حوزۀ نشر معمول کشور دیده نمی‌شود. در حالی‌که همین فرایندهای آموزشی است که یک شاعر یا نویسنده را شاخص‌تر می‌کند.
تلاش و هدف ‌ما در حفظ استعدادها پس از کشف بود و در همین فرایند، نیازمند تولید هم شدیم. برای همین نشر ما شکل گرفت. خود تولید، جزئی از فرایند تربیت نیروی انسانی است. اصولاً شدنی نیست که بدون تولید، نیروی انسانی بتواند خودش را رشد بدهد و جز این نگاه‌ به نیروی انسانی نگاه دقیقی نیست. نیروی انسانی که مشق نکند، کار نکند و کار جدی نکند، در واقع به صورت جدی رونمایی نشده و هنوز وارد بازی نشده است. به هر حال وجود انتشارات، مکمل و بخشی از فرایند حفظ و تربیت استعدادها است.

■ معیارها و ملاک‌های شما برای پذیرش اثر بویژه در حوزۀ شعر چیست؟
□ کسانی‌که در دوره‌های ما شرکت کرده‌اند، آثارشان را ارسال می‌کنند و آثار با همان ملاک‌های علمی شعر ارزیابی، داوری و نقد می‌شود. اشکالات به آن‌ها گفته می‌شود و پس از اصلاح کار را برمی‌گردانند. به عبارتی جدای از فرایند آموزشی که برای آموزش در حوزۀ شعر و در حوزۀ مباحث فرهنگی و فکری و این نوع مسائل داریم، در تولید سعی می‌کنیم آن‌ها را به تولید خوب برسانیم. واقعاً کسی‌که یک کتاب خوب منتشر می‌کند، نیمی از راه حرفه‌ای شدن را رفته است و شناخت او از خودش کامل شکل می‌گیرد و خودش را به جامعۀ ادبی معرفی می‌کند. کتابی که مثلاً با 50 غلط به چاپ می‌رسد، چشم کسی را نمی‌گیرد اما کتابی که قبل از چاپ به نویسنده گفته شده که آن را اصلاح کند و برگردد، هم نویسنده رشد کرده و هم ما را با یک آدم جدی‌تر مواجه می کند که دیگر خودش اجازۀ ارائه کار ضعیف را به خودش نمی‌دهد. در این فرایند نویسنده با خودش سخت‌گیر می‌شود و به هر حال رشد می‌کند.

■ در حال حاضر، مهم‌ترین فعالیت‌های مؤسسه چیست؟ البته با توجه به پروندۀ ویژه این شمارۀ نشریه، تکیه‌گاه این پرسش بر محورهای اصلی فعالیت مؤسسه در حوزۀ شعر است.
□ مهم‌ترین کار ما در حوزۀ شعر، دورۀ «آفتابگردان‌ها» و برگزاری دوره‌های آموزشی شعر جوان است. ما هر سال 100 تا 150 نفر از شاعران جوان را پذیرا هستیم و حدود یک الی یک سال و نیم به آموزش آن‌ها مشغول هستیم. پس از آن هم افراد شاخص دوره‌ها را همراهی می‌کنیم تا به تولید کتاب برسند. مهم‌ترین کار بخش شعر همین است. کارهای دیگری هم در حاشیه ایجاد می‌شود. کتاب‌هایی که تولید می‌شوند باید نقد شوند. مثلاً جلسات «ماه‌شعر» ما جلساتی است که نقد کتاب خود بچه‌هاست. جلسات نقد این آثار به دو منظور برگزار می‌شود: هم برای ترویج کتاب، هم برگزاری نقد در جمع همین بچه‌ها و ایجاد ظرفیت آموزشی. فعالیت‌هایی از این دست و یا مثلاً برگزاری نشست‌های تخصصی شعر، جلسات هفتگی نقد و خوانش شعر هم در کنار آموزش‌ها جریان دارد. مهم‌ترین کار ما همین است که تلاش می‌کنیم که هر سال بتوانیم به تعدادی از استعدادهای شاخص، در مسیر حرفه‌ای شدن و تثبیت کمک کنیم و به عنوان یک چهرۀ ادبی، کار آن‌ها را پیش ببریم.

■ به نظر می‌رسد که تمرکز کارها و فعالیت‌های شما در تهران هست ولی با توجه به این‌که چه بسیار استعدادها که در شهرستان‌ها هستند و گمنامند و دسترسی به این امکانات کمتر برای آن‌ها فراهم است، برای شناخت و استفاده از ظرفیت استان‌ها و شهرستان‌ها چه کاری کرده‌اید؟
□ ما رابطین استانی داریم. چهره‌های شناخته‌شدۀ ادبیات در استان‌ها که شاعران و استعدادها را به ما معرفی می‌کنند. ما جشنواره‌ها و استعدادهایی که در کشور رونمایی می‌شوند را رصد می‌کنیم. خود بچه‌ها هم از طریق فراخوان‌ها که در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی و رادیو و تلویزیون تبلیغ کرده‌ایم، با ما ارتباط می‌گیرند. ما سعی می‌کنیم در رسانه‌ها آن را ترویج و تبلیغ کنیم تا از هر جای ایران اگر کسی فکر می‌کند می‌تواند عضو این دوره باشد، خودش را در معرض امتحان قرار بدهد. بعد این‌ها می‌آیند و وارد امتحانات ما می‌شوند. پس از گزینش و داوری، تعدادی‌ موفق به ورود در دوره می‌شوند که این افراد از سراسر کشور هستند.

■ پس راه ارتباطی شما این‌ گونه است که افراد می‌آیند شما را پیدا می‌کنند؟ آیا شما در مؤسسه پی‌گیر شناسایی استعدادها نیستید؟
□ به هر دو صورت هست. هم از طریق تبلیغات رسانه‌ای، خبرگزاری‌ها، فضای مجازی و تلویزیون، دوره‌ها و فعالیت‌هایمان را معرفی می‌کنیم و هم از طریق چهره‌ها و افراد شاخصی که در استان‌ها داریم، شاعران مطرح استان‌ها را شناسایی می‌کنیم. آن‌ها هم با ما ارتباط خوبی دارند و شاعرانشان را به ما معرفی می‌کنند؛ مثلاً در شهرستانی انجمن ادبی خوبی دارند و از آن انجمن، افرادی را به ما معرفی می‌کنند. آن افراد را شناسایی می کنیم و در دل دورۀ آموزشی ما قرار می‌گیرند و از این امکانات برخوردار می‌شوند.

■ خروجی این نسلی را که در این ده سال همراهش بودید چگونه می‌بینید؟ و به طور خاص مؤسسه شهرستان ادب در پرورش نسل نو شاعران انقلاب چه سهمی دارد؟
□ داوری به این معنا را دیگران باید داوری کنند. اسامی اعضای دوره‌های ما، از دوره اول تا امروز مشخص است و کاری که ما کردیم از همان دورۀ اول از همۀ شاعران عکس هنری (پرتره) تهیه کردیم. عکس شاعران تا سال‌ها همان عکس‌هایی است که در این فضاها گرفتند. به هر حال این‌ها بچه‌هایی هستند که شناخته شده‌اند و می‌شود رشد آن‌ها را رصد کرد و چیزی نیست که در انحصار من یا مؤسسه باشد. حضور شاعران دورۀ آفتابگردان‌ها در حوزه‌های مختلف، در جوایز ادبی، در مسابقات ادبی و در شعرخوانی‌های مهم کشور مشخص است. به نظر من این دوره‌ها موفقیت خیلی خوبی داشته و رنگ‌آمیزی فضای شعر پیشرو کشور بسیار تحت تأثیر این دوره‌ها است. بسیاری از بچه‌هایی که شاعران جدی و رشیدی شده‌اند و رشد کرده‌اند، همراهان ما در دوره‌های آموزشی بوده‌اند.

■ تعبیر قشنگی به‌کار بردید. اتفاقاً می‌خواستم از این پاسخ شما گریزی به پرسش بعدی بزنم. با توجه به این‌که شما خودتان از شاعران نامدار روزگارید، پیوسته با شاعران و اهالی شعر و محافل شعری در ارتباط هستید و در همین مؤسسه، دفاتر و مجموعه‌شعرهای بسیاری به چاپ رسیده، تصویر شما از شعر انقلاب چیست و (به تعبیر خودتان) رنگ‌آمیزی فضای شعر انقلاب امروز را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ مجموعۀ آثار منتشرشده در این سال‌ها ترجمان چه وضعیت و تصویری است؟
□ سؤال سختی است و حرف زدن دربارۀ‌ آن یک گفت‌وگو و فرصت دیگری می‌طلبد؛ چون سؤال مهم و سختی است. به اجمال این‌که من نسبت به مدیریت فرهنگی، چشم‌انداز روشنی نمی‌بینم. واقعاً این را به صراحت می‌گویم که بعد از دو و نیم دهه کار در حوزۀ ادبیات و بعد از دیدن تحولات مختلفی که در حوزۀ مدیریت فرهنگی اتفاق افتاده است و حالا با پختگی در چهل و پنج سالگی، نسبت به وضعیت مدیریت فرهنگی‌مان ناامید هستم. مدیران ما هنوز مسائل‌مان را نمی‌شناسند. هنوز در عرصۀ مدیریت فرهنگی مشغول مشق و تمرین و خطاییم و رفتارهای مشقی در مدیریت آموزشی و فرهنگی بسیار زیاد است؛ در حالی‌که این‌جا میدان جنگ است و میدان مشق نیست. یک میدان جدی با قواعد خاص خود است. میدانی است که در ساعتی که ما خوابیم، نیروهای مختلفی دارند کار می‌کنند. صور خیال فرزندان ما قبل از این‌که به مدرسه ابتدایی برسند با دیدن هزار ساعت فیلم و انیمیشن‌های خارجی ساخته می‌شود. آن وقت مدرسۀ ابتدایی با 7 سال تأخیر، هیچ ایده‌ای ندارد. من چه‌طور به این سیستم امیدوار باشم؟ اصولاً آدم‌ها با شعارهایی می‌آیند که هیچ نسبتی به واقعیت ندارد. از واقعیت می‌ترسند در حالی‌که واقعیت ترسناک نیست. واقعیت تنها متفاوت است. متأسفانه دولت‌ها تابع رأی‌گیری و رأی‌آوری هستند و برنامه‌های کوتاه‌مدت دارند. نگاهشان استراتژیک نیست. به گمان من ادبیات، هنر و فرهنگ، مخصوصاً ادبیات، جزو حوزه‌های پایه، مادر و تمدن‌ساز هستند که دولت‌ها اصلاً ایده برای آن ندارند. ما وارث قرآن و فرهنگ اصیل ناب اسلامی هستیم. قرآن، آخرین معجزه است اما ما، قرآن دستمان نیست و به آن تکیه نداریم. به متون و منابع خودمان تکیه نداریم. شما حتی به قدر یک جمله نمی‌توانی در نظام آموزشی به من نشان بدهی که در بچه شوقی ایجاد کرده باشد که سراغ سعدی، حافظ یا نظامی برود. نظام آموزش عالی و نظام رسانه‌ای ما هم همین‌طور است. ما در حوزۀ مسائل فرهنگی، ساخت ذهنیت، ساخت آن چیزی که با خواطر، اندیشه‌ها و خیالات مردم سروکار دارد، هیچ سازمان منظمی نداریم که بصیرت بازی در این زمینه بزرگ را داشته باشد. با رویکرد سیاسی و کنترلی وارد این میدان می‌شویم، در حالی‌که این میدان، میدانی نیست که بشود کنترلش کرد. ما در حوزۀ ادارۀ فرهنگ به آدم‌هایی نیازمندیم که با تمام وجودشان مسائل انسان‌شناسی، هستی‌شناسی و زیبایی‌شناسی برایشان مطرح باشد. در این بمباران فرهنگی -که بخشی‌ از آن را در کتاب سفر بمباران روایت کرده‌ام- باید پناهگاه‌هایی برای مردم ایجاد شود کما این‌که در فرهنگ ما، ذکر اهل بیت، پناهگاه است و شاید موفق‌ترین ساختارهای فرهنگی ما که در انقلاب ایجاد شده، هیئت‌هایی هستند که با فرم‌های خاص عصر انقلاب ایجاد شدند. آن‌ها شاید مهم‌ترین کانون‌های حفظ نیروهای فرهنگی هستند که یک توان تولیدی دارند و کارهایی می‌کنند. ولی در حوزه‌های دیگر، بسیار جای نگرانی است و حقیقتاً تنها چیزی که هست، عشقی است که در جوان‌ها و بزرگان ماست و این عشق‌ها شاید معجزه کنند و صحنه را حفظ کنند و رشد بدهند.

■ ان‌شاءالله. هر چند گفت‌وگو به درازا کشید اما به عنوان سؤال آخر، می‌خواستم نمایی از فعالیت‌های انجام‌شده و کارنامۀ انتشارات شهرستان ادب را ارائه بفرمایید. چه تعداد اثر با چه محتوایی در این مدت به چاپ رسیده است؟
□ انتشارات شهرستان ادب از سال 1390 تاکنون موفق به چاپ 260 عنوان کتاب شده است که از این تعداد 110 عنوان در حوزۀ داستان، مجموعه‌داستان و رمان، شامل رمان نوجوان و رمان بزرگسال و تعداد 150 عنوان کتاب شعر و پژوهش ادبی هستند. بسیاری از این آثار برندۀ جوایز ملی شده‌اند و نیز نشر شهرستان ادب دو دوره به عنوان ناشر برگزیده معرفی شده است.

■ بسیار عالی بود. استفاده کردم. مجدداً از شما سپاسگزارم.

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • رنگ‌آمیزی فضای شعر انقلاب l گفتگویی با علی‌محمد مؤدب
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.