موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از علی جوان‌نژاد

در آن سوی پنجره l مروری بر مختصات آثار فروغ فرخزاد

08 دی 1401 11:00 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 3 با 2 رای
در آن سوی پنجره l مروری بر مختصات آثار فروغ فرخزاد
شهرستان ادب: به مناسبت زادروز فروغ فرّخزاد، شخصیت نام‌آشنای معاصر، یادداشتی می‌خوانیم از علی جوان‌نژاد که در آن به ابعاد گونه‌گون این بانوی شاعر پرداخته است.

در سال‌های غریب دبیرستان، معلّم ادبیاتی داشتیم که با شعر نیمایی رابطۀ بدی داشت. وقتی درسمان به شعر «سلمان هراتی» رسید، کتاب را با حالتی نمایشی در یک دست گرفت، عینکش را نوک دماغش گذاشت و با لحن مسخره‌ای، شعر سلمان را روخوانی کرد. شعر که تمام شد گفت: «شعر نو اصلاً شعر نیست، خزعبلاتی است که می‌شود در یک روز صدها سطرش را نوشت.» بعد با همان لحن تمسخرآمیز خواند:
«دست‌هایم را در باغچه می‌کارم
سبز خواهم شد
می‌دانم، می‌دانم، می‌دانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهری‌ام
تخم خواهند گذاشت»
معلّممان گفت: «این شعر فروغ گفتنش کاری دارد؟ عینکش را بالا داد، دستانش را گشود و انگار داشته باشد نمایش اجرا کند، ادامه داد:
«کوه بلند است
کف دست مو ندارد»
معلّممان در تمسخر فروغ و شعر نو غرق شده بود امّا من در شعر فروغ گیر افتاده بودم. «کاشتن دست» تصویر خارق‌العاده‌ای است که به ذهن هر کس نمی‌رسد. تازه فروغ گفته است بعد از کاشتن دستانش، خودش سبز خواهد شد. تأکید کرده است که از دستانش سبز می‌شود و این تنها یک تصویر غریب نیست، بلکه توضیح شفّاف‌تر یک شرایط واقعی است.
شعر فروغ و واگویۀ مسخرۀ معلّممان هنوز که هنوز است، برایم معیاری است برای تشخیص شعر از چیزی که شعر نیست. تقابل این دو بیش از آنکه تمسخر فروغ باشد، ملاکی است برای تشخیص شعریت.
اوّلین کار من بعد از آن جلسه، خریدن دیوان اشعار فروغ بود و خواندن همۀ کارهایش. از آنجا که در خانه اجازۀ خواندن کتاب‌های غیردرسی را نداشتم، صبح‌ها از خانه تا مدرسه در سرویس فروغ می‌خواندم و خیلی زود متوجّه شدم ما دو تا فروغ فرّخزاد داریم: فروغی که چهارپاره می‌سراید، از زندگی زناشویی و زنانگی غر می‌زند؛ و فروغی که مصراع‌های متوازن شعر کلاسیک را تماماً کنار گذاشته و چون پرنده‌ای آزادانه پرواز می‌کند، شاعری که در استفاده از کلمات حدّی نمی‌شناسد. چرخ خیّاطی، خمپاره و مسلسل آن‌قدر در شعر او طبیعی است، که در کلام روزمرّه‌اش. فروغ دوم، فروغ بی‌نقاب و روزمرّه‌ای است که در روزمرّگی، معنا و هویتش را از دست نداده است.
فروغ اوّل «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» را منتشر کرده است و در زمان انتشار اوّلین کتابش، در آستانۀ هجده سالگی است؛ فروغی که تازه در بند ازدواجی گرفتار آمده که راه فراری از آن نمی‌بیند. فروغ اوّل زنی است که ازدواج رؤیای عاشقی را از او دزدیده است و از اسارت رنج می‌کشد.
امّا فروغ دوم، تنها دو کتاب دارد: «تولّدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد». فروغ دوم در انتشار آثارش وسواس دارد، آن‌قدر که دومین اثرش، که مهم‌ترین کتاب اوست، تنها پس از مرگ ناگاهش به دست شعردوستان می‌رسد؛ فروغی که نه تنها از بند ازدواجی اشتباه گریخته است که چارچوب‌های ذهنش را هم در هم شکسته. فروغی که جهانش نه به وسعت اتاق زناشویی، که به وسعت تاریخ است و خیالش تا فرود انسان بر روی ماه پیش می‌رود. آنچه در ادبیات اهمّیت دارد، فروغ دوم است. فروغی که ادبیات به ستایشش دهان گشود، فروغ پس از تولّدی دیگر است.
امّا اهمّیت شعر فروغ دوم در چیست؟
این سؤال از دشوارترین سؤالات ادبیات معاصر است. شعر فروغ هم‌چون شعر نیما نیست که به مدد تحلیل استعاره و یا تمثیل صرف بشود به عظمتش دست یافت. بر عکس، شعر فروغ چه در فرم و چه در معنا، ساده‌نمایی گول‌زننده‌ای دارد. در ابتدا بهتر است دربارۀ فرم حرف بزنیم و وسعت بحث فرم را موقّتاً به وزن شعر محدود کنیم.
وزن شعر فروغ، وزنی طبیعی و درون‌زاست. برای کسانی که با عروض آشنایی ندارند، وزن شعر مبحث پیچیده‌ای است که ورود به آن را دشوار می‌پندارند. برای کسی که ناآشنا به عروض باشد، رسیدن به وزن شعر مثل شعبده‌بازی است. برای او عجیب است که چه‌طور از «الا یا ایّها لسّاقی» به «مفاعیلن مفاعیلن» می‌شود رسید. برای او، وزن یک قرارداد فاضلانه است که ادبا برای خودنمایی، تردستانه از آن استفاده می‌کنند.
امّا حقیقت این است که وزن در ذات زبان است. نمی‌شود ده دقیقه حرف زد و کلام موزون نگفت امّا این کلام موزون، چون تناسب و نظمی ندارد، در گوش آدم طنینی ندارد. از طرفی آن‌قدر گوش ما با اوزان رایج در کلام روزانه مسموم شده که تمایزشان برای یک نفر ناآشنا -یا حتّی بسیاری از آشنایان به عروض- دشوار است.
هر کلمه وزن و موسیقی مشخّصی دارد که در کنار واژگان دیگر تا حدّ زیادی خنثی می‌شود، درست مثل اصوات طبیعی یا صداهای عادّی روزمرّه. هر صدایی برای خودش می‌تواند یک نُت خوشایند یا ناخوشایند باشد امّا ما وقتی به آن می‌گوییم موسیقی که این نت‌ها با نظمی کنار هم قرار گرفته باشند. این دقیقاً کاری است که شاعر در حوزۀ وزن انجام می‌دهد: اوزان آشقته در زبان را منظّم می‌کند و این نظم در گوش خوشایند و آهنگین به نظر می‌رسد.
در این میان، نکتۀ باریکی وجود دارد: به دلیل تغییراتی که در جمله‌بندی و انتخاب کلمات طیّ سالیان مختلف رخ می‌دهد، وزن‌هایی که در هر دوران در گفتار مردم بیشتر دیده می‌شود، فرق می‌کند. این نکتۀ مهم برای شعرا و ادبیای مشروطه پوشیده بود امّا در دوران معاصر با پیشرفتی که در علم عروض رخ داد، خصوصاً با تحقیق عالمانۀ استاد فرزاد، بر ادبا کشف شد. اگر دیوان شعرای هر دوران را بررسی کنیم، می‌بینیم در هر دوره یک سری از وزن‌ها بیشتر در شعر استفاده شده‌اند. با مقایسۀ دوره‌های تاریخی مختلف مشخّص می‌شود یک وزن پرکاربرد همواره پراستفاده نمی‌ماند، بلکه در دوران‌های بعد، جایش را به اوزان دیگر می‌دهد. با بررسی متون نثر هر دوران، این حقیقت آشکار شد که اوزان پراکنده در نثر هر دوره، ارتباطی تنگاتنگ با وزن پرکاربرد آن دوره دارد. به زبان ساده‌تر، وزن‌های پرکاربرد هر دوره در اصل صورت منظّم اوزان پراکنده‌ای است که در نثر- و احتمالاً در گفتار مردم- آن دوره بیشتر استفاده می‌شده است. این بدان معناست که شعرای کلاسیک، وزن شعرشان را مستقیماً از زبان مردم استخراج می‌کرده‌اند.
هوشمندی فروغ دقیقاً در همین‌جا خودش را نشان می‌هد. وزن اشعار فروغ عموماً اوزان رایج عصر خود اوست، نه اوزان رایج در دوره‌های دیگر. فروغ تنها به جهت استفاده کردن از کلمات امروزی، معاصر نیست، بلکه در انتخاب اوزان هم معاصر است. در انتخاب اوزان هم وابسته به محیط پیرامونی خودش است.
احتمالاً مردمان قرن هفتم همان‌طور می‌گفته‌اند: «از در درآمدی و من از خود به در شدم» که سعدی. سعدی وزن شعرش را از مردم عصرش استخراج کرده است، نه از لا‌به‌لای دیوان‌های خاک‌گرفتۀ شعرای پیشین. همین حرف را می‌شود دربارۀ فروغ زد:
«زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اوّل دی ماه است
من راز فصل‌ها را می‌دانم
و حرف لحظه‌ها را می‌فهمم
نجات‌دهنده در گور خفته است
و خاک، خاک پذیرنده
اشارتی‌ است به آرامش
زمان گذشت و چهار بار نواخت»
فروغ همان‌طور شعر می‌گوید که ما حرف می‌زنیم، با این تفاوت آشکار که کلام فروغ، فصاحت و شاعرانگی زیادی دارد. این شیوۀ انتخاب وزن باعث می‌شود ما موسیقی شعر فروغ را کمتر درک کنیم. می‌فهمیم که موزون است، می‌فهمیم که موسیقی لطیفی دارد امّا این موسیقی را به شفّافیت موسیقی شعرای کلاسیک درک نمی‌کنیم. از طرفی، فروغ نکتۀ دیگری را هم کشف کرده بود.
فروغ در موسیقی شعر- خودآگاه یا ناخودآگاه- دریافته بود که در انتهای هر مصراع، می‌تواند وزن را به تمامی کنار بگذارد. این حرکت آرام از موزون به بی‌وزن، آن‌قدر نرم است که به گوش مخاطب ناخوشایند نمی‌آید. این بحث قدری تخصّصی است و از حوصلۀ این یادداشت بیرون. همین اندازه کافی است که بدانیم فروغ هوش سرشاری برای استخراج موسیقی از گفتار روزمرّۀ مردم داشت، هر چند خود او می‌گفت به فرم توجّه چندانی ندارد و هرگز علم عروض را چنان که باید، نیاموخته است.
گفتیم شعر فروغ در انتخاب وزن معاصر است امّا این معاصر بودن در مضامین و تصاویر او نمود بیشتری دارد. اینکه شاعر از واژگان امروزی استفاده کند، به تنهایی کافی نیست تا او را شاعر معاصر بدانیم. نگاه فروغ به انسان و جهان، نگاه معاصری است. شاید بهترین نمونه برای درک نگاه فروغ شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» و «کسی که مثل هیچ کس نیست» باشد.
فروغ معتقد بود مضمون بر فرم مقدّم است یا با کلمات خودش: «اصلاً به نظر من مضمون است که قالب را به وجود می‌آورد. یعنی فرم قالب را به قالب تحمیل می‌کند. مضمون به خاطر قالب به وجود نمی‌آید، قالب است که بخاطر مضمون به وجود می‌آید. اصلاً من به قالب زیاد اهمّیت نمی‌دهم.»
برای فروغ استفاده از کلمات زیبا یا تصاویر زیبا کافی نیست تا کاری شعر باشد، فروغ برای اشعارش هدف قائل است و معتقد است شعر باید هدفی داشته باشد. فروغ سعی داشت خودش را و جهان اطرافش را بهتر بشناسد و همین شناخت را وارد شعر کند. فروغ بر خلاف شعرای کلاسیک که در پی خلق جهانی دیگرگونه بودند، می‌خواست جهان را چنان که هست بازبشناسد و آن را در شعرش منعکس کند. بازآفرینی جهان در ادبیات ایران، نگاه معاصری است و با شیوۀ کلاسیک، تفاوتی ذاتی دارد.
این بازاندیشی، شناخت دوباره و بازآفرینی برای فروغ که زن است، شامل بازاندیشی در هویت زنانه هم می‌شود. هرچند برخی از ادبای امروز اعتقادی به شعر زنانه ندارند امّا هنوز می‌شود گفت که یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شعر فروغ، ذات زنانۀ آن‌هاست. در ادبیات پیش از فروغ، زنان شاعر بی‌سابقه نیستند امّا چیزی در شعر فروغ است که آثارش را از مهستی گنجوی، رابعۀ بلخی، جهان ملک‌خاتون و پروین اعتصامی جدا می‌کند. این که شاعری از فضای زیستی زنان و لباس‌های زنانه یا نخ و سوزن حرف بزند، شعرش را زنانه نخواهد کرد. این سطح از شعر را یک شاعر مرد نیز می‌تواند بیافریند. نگاه زنانه وقتی خودش را نشان می‌هد که شاعر زن از معشوق، از وقایع اجتماعی و جهان‌بینی‌اش حرف می‌زند.
نمونۀ مشهور برای نگاه زنانه، کاربرد خاصّ «دست» در اشعار فروغ است. نگاه زنانۀ فروغ دست را نه عضوی برای انجام کار، که نمادی متناقض‌نما از اعمال زور یا ابراز محبّت می‌بیند. دست همان اندازه که می‌تواند ترس و خشونت را نمایندگی کند، نمایندۀ نوازش و مهرورزی است. این ظرافتی است که شاعر زن بیش از یک مرد، آن را درک و کشف می‌کند. همین نگاه جزئی‌نگر و ظریف را در بررسی موضوعات عام‌تر هم می‌شود دید. وقتی فروغ شرایط اجتماعی را می‌خواهد بازنمایی کند، شعری خلق می شود همانند «دلم برای باغچه می‌سوزد». در این شعر نگاه زنانۀ فروغ به ایران مدرن را به وضوح می‌شود دید، خصوصاً وقتی در مقایسه با اشعار نیما یا اخوان قرار بگیرد.
نگاه زنانۀ فروغ دریچۀ تازه‌ای به جهان است؛ دریچه‌ای که پیش از او بر ادبیات فارسی گشوده نبود و پس از او نیز گشوده نماند. شعرای زنی که هم‌زمان با او یا پس از او مدّعی شعر زنانه شدند، جز ادّعای زنانگی شعرشان، چیزی برای ارائه ندارند. حتّی در شعرای امروز، بیش از آن که ما شاهد زاویه‌دید تازه‌ای باشیم، می‌بینیم که شاعر مدام پیرامون مضامینی می‌چرخد که بگوید من زنم. انگار این زن بودن نیاز به اثبات داشته باشد.
شعر فروغ زنانه است امّا نه به این معنا که راه را بر مخاطب مرد ببندد، نه آن‌گونه که مخاطب مرد نتواند با او هم‌ذات‌پنداری کند. مباحث اشعار فروغ در عین شخصی بودن، آن‌چنان انسانی و جهان‌شمول است که برای هر مخاطبی با هر جنس، در هر زمان و مکانی قابل درک است. عمومی کردن تجارب شخصی، رؤیایی است که اکثر شعرا در ذهن می‌پرورانند و فروغ هم در این قاعده استثنا نیست. فروغ شاید تنها زنی است که به این آرزو دست یافته است. شاهد این ادّعا آن است که پاره‌های قابل توجّهی از اشعار فروغ، تبدیل به ضرب‌المثل شده‌اند: «پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی‌ست»، «به آفتاب سلامی دوباره خواهم کرد»، «تنها صداست که می ماند».
این مصراع‌های شاخص، اتّفاقی شاخص نشده‌اند، بلکه فروغ در بهتر دیده شدن هر کدام از آن‌ها هنرمندانه نقشش را ایفا کرده است. اشعار فروغ مصراع‌های بسیاری دارد که در حکم بیت‌الغزل هستند. اصولاً فروغ اشعارش را با مصراع‌های کوبنده به پایان می رساند و همین باعث می‌شود حتّی پس از پایان شعر در ذهن مخاطب به حیات خود ادامه دهند. این پایان‌ها اصولاً چکیده‌ای است از تمام نگاهی که قرار بوده از شعر فروغ دریافت کنیم. برای نمونه شعر کوبندۀ «پنجره» را می‌توان شاهد آورد که با این بند درخشان و به‌یادماندنی، ما را تنها می‌گذارد:
«حرفی به من بزن
من در پناه پنجره‌ام
با آفتاب رابطه دارم»
در همین بند کوتاه، شاخص‌ترین خصلت‌های شعر فروغ را می‌شود دید: وزن طبیعی (در برابر وزن تحمیلی)، زبان ساده امّا فصیح، صمیمیت و البتّه ادبیت، یعنی استفادۀ دقیق و بجا از هنرسازه‌ها. استفادۀ فروغ از ابزارهایی مثل استعاره، تشبیه و سمبل دقیق امّا به دور از هرگونه فضل‌فروشی است. همین امر باعث می‌شود اشعار فروغ را صمیمانه‌تر از بسیاری از شعرای معاصرش ببینیم، و در تمامی این‌ها تعمّدی وجود دارد.
فروغ دوم که با تولّدی دیگر اعلام هویت می‌کند، فروغی است که نیما را تازه شناخته است و شاعری را نه تنها یک صنعتگری صرف، که یک شیوۀ زیستی می‌داند. فروغ با هوشیاری این شیوه را آموخت و به همان شیوه زیست، آن‌قدر که تئوری‌هایی که در خودآگاهش همیشه حاضر و آماده بودند، در ناخودآگاهش هم رسوب کرده‌اند. منظور از تعمّد، همین است. وقتی گفته‌ها و نامه‌های فروغ را می‌خوانیم، به وضوح درمی‌یابیم که شاعر کاملاً به شیوۀ کارش و آنچه انجام می‌داده است، آگاهی دارد.
حرف‌های فروغ دربارۀ اشعارش، کار را تا حدّی برای منتقدان دشوار می‌کند، چون چیز کمی دربارۀ اشعار فروغ می‌شود گفت که خود او به وضوح یا به اشاره نگفته باشد، با این تفاوت که فروغ در حرف‌هایش آن‌قدر روشن است، آن‌قدر بی‌آرایه و صمیمی است که انگار همین الآن کنارتان نشسته است و با آن صدای لطیف دارد می‌گوید:
«شعر برای من مثل پنجره‌ای است که هر وقت به طرفش می‌روم، خود به خود باز می‌شود. من آنجا می‌نشینم، نگاه می‌کنم، آواز می‌خوانم، داد می‌زنم، گریه می‌کنم، با عکس درخت‌ها قاطی می‌شوم و می‌دانم که آن‌طرف پنجره یک فضا هست و یک نفر می‌شنود، یک نفر که ممکن است دویست سال بعد باشد، یا سیصد سال قبل وجود داشته.»

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • در آن سوی پنجره l مروری بر مختصات آثار فروغ فرخزاد
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.