یادداشتی از علیمحمد مؤدب
بازگشت به تنظیمات کارخانه l نگاهی به وقایع اخیر
14 دی 1401
10:00 |
0 نظر
|
امتیاز:
با 0 رای
شهرستان ادب، به نقل از روزنامۀ شهرآرا: علیمحمّدمؤدب در یادداشت خود برای روزنامۀ شهرآرا، نگاهی فرهنگی داشته است به ناآرامیهای چند ماه اخیر. یادداشت وی را در ادامه میتوانید بخوانید.
اینرسی، مهمترین قانون هستی است. اینرسی هم مایۀ دوام و هم مایۀ نابودی چیزهاست. اگر ساختارها درست بنا نهاده شده باشند و منحرف نشوند، اینرسی همه چیز را حفظ میکند و رشد میدهد امّا اگر یک ذرّه انحراف اتّفاق بیفتد، به سادگی ساختارها به سمت طغیان و خروج از ریل میروند. این است که در ادبیات دینی ما توصیه شده است که هر شب، خود را و اعمال خود در طول روز را محاسبه و ارزیابی کنید.
ارزیابی شبانه باعث میشود نقاط انحراف و خطا را تشخیص بدهیم و اصلاح کنیم. گفتهاند که: «خشت اوّل گر نهد معمار کج/ تا ثریّا میرود دیوار کج» امّا همین قاعده دربارۀ خشت پنجم و ششم و دهم و چهلوششم هم صحیح است. باید مدام مراقبه و مدام اصلاح کرد.
اتّفاقات اخیر جامعۀ ایران که با هدایت و کارسازی دستگاههای امنیتی غربی اتّفاق افتاد، هر چه بود و هر چه هست، دستکم یک نتیجۀ بدیهی دارد: ما مشکلات جدّی فرهنگی داریم. با وجود همۀ بحرانهای دیگر جامعۀ ایران، این اتّفاقها به شدّت فرهنگی بودند و بسیاری از ناکارآمدیهای دستگاههای فرهنگی ما و رسانههای ما را عیان کردند. حالا با آرامتر شدن فضا به سرعت همه چیز با جادوی اینرسی و عادت، در حال برگشتن به تنظیمات کارخانه است. انگار فقط باید شهید میدادیم که بحمدا... دادیم و حالا دیگر نیازی به هیچ تغییری در ادراک ما از جهان نیست.
برزیل و ونزوئلا با مختصّات فرهنگی آمریکای جنوبی، همین امروز در حال نبرد با شیطان بزرگ هستند و ما اینجا درگیر ذهنیتهای خودمان هستیم. انگار تعمّدی هست که پدیدهها درک نشوند. تحلیل شعارها و جزئیات رفتارهای معترضان و اغتشاشگران و نیز نحوۀ مواجهۀ سایر مردم با این جریان، باید دستور کار هر روز متولّیان فرهنگ و هنر و رسانۀ ما باشد و باید فهم خود را از ایران امروز با توجّه به این وقایع حتماً نو کنند امّا متأسّفانه آدمها اصرار دارند که هر چیزی را با داشتههای ذهنی خودشان تبیین کنند و دردمندانه اصرار شدیدی هم دارند که ذهنیتهای خودشان را دستکاری نکنند.
خلّاقیت لازمۀ ناگزیر زندگی است امّا خلّاقیت لحظهلحظه دگرگونی را میطلبد و آدمها معمولاً دوست ندارند زحمت دگرگونی را بپذیرند. نحوۀ ادراک و نظام ذهنی هر کسی برای او کارآمدیهایی دارد و از این رو ذهنیت او به طور مدام با یک اینرسی شدید در حال مقابله با هر فهم تازهای است امّا حقیقت این است که برای جلو رفتن، چارهای جز فهمیدن نیست.
میزان تغییرات در تعریف انسان در سدۀ اخیر بسیار شدید است و روز به روز هم بر شدّت تغییرات در هستی و نگرشها و وجود انسان افزوده میشود امّا تصمیمگیران با اینرسی دهههای گذشته دنیا را میفهمند و در برابر وضعیت جدید، هراسان میشوند و انکارش میکنند، در حالی که وضعیت جدید، ترسناک نیست و نیازی به انکار ندارد.
ما تنها با تفاوتها روبهروییم و چه بسا که این تفاوتها را اگر با عینک آماده شدن جهان برای ظهور ببینیم، بسیار هم دلانگیز و خوشایند به نظر بیایند. امّا همچنان اصرار داریم که همان باشیم که بودیم؛ همان که فروغ فرّخزاد گفت: «دیگر هیچ کس به هیچ چیز نیندیشید». عادتها و اینرسیها مانع اندیشۀ تازه و نو هستند و جلوی ادامۀ حیات هویت ما را میگیرند. تکرار میکنم: جز فهم شجاعانه و خلّاق چارهای نیست.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.