ارتباط با ما
|
فارسی
|
العربية
|
English
|
Français
شعر
اتاق شاعر
داستان
اتاق نویسنده
نگارخانه
انتشارات
انتشارات
خرید اینترنتی (ادب بوک)
خانه
رادیو
موسیقی
درباره ما
پرونده ها
پرونده کتاب
من پناهنده نیستم
سایه های باغ ملی
گودال اسماعیلی
حوای سرگردان
کجا بودی الیاس
نعلین های آلبالویی
شاه کشی
خط مرزی
بی چشمداشت
شب های بی ستاره
لیلی آذر
بی کتابی
وقت معلوم
همه چیز مثل اول است
عطر عربی
دخیل هفتم
جشن باغ صدری
ویلای کاکایی ها
رمان رمق - مجید اسطیری
پرونده پرتره
پرونده علی اصغر عزتی پاک
هادی حکیمیان
مجید قیصری
حمیدرضا شاه آبادی
محمدحسین شهریار
قیصر امین پور
فردوسی
طاهره صفارزاده
سهراب سپهری
محمدرضا شفیعی کدکنی
نادر ابراهیمی
محسن پزشکیان
رضا امیرخانی
احمد عزیزی
زنده یاد امیر حسین فردی
Gabriel García Márquez
محمود دولت آبادی
حافظ
سیمین دانشور
محمد سرور رجایی
محمدرضا شرفی خبوشان
پرونده موضوعی
ده سالگی شهرستان ادب
شعر کرونایی
بررسی ادبیات در کتابهای درسی
ترانه خوانی
بهترین شعرها روز دختر
امام خمینی و ادبیات
ادبیات کودک و نوجوان
بهترین شعرها برای امام رضا
شعر عاشقانه
رمان معناگرا
ادبیات ضدآمریکایی
ادبیات و فوتبال
ادبیات عاشورایی
رمان فانتزی
ادبیات مقاومت
ادبیات انقلاب
شعر نیمایی
شعر فاطمی
بوطیقا
ادبیات جنگ و دفاع مقدس
پرونده مناسبتی
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
شهید محسن فخری زاده
دیدار شاعران با رهبر انقلاب
برفیه
شعر پاییزی
عاشقان محمد
پرونده بهاریه
رمضانیه
سالنامه شهرستان ادب
شعر انتصار - میانمار
حماسه غواصان شهید، به روایت اهالی ادبیات
نامه هایی به آقای رییس جمهور
پرونده جشنواره خاتم
در گرامیداشت شاعر
شمهای از قصهای l سه غزل از زندهیاد فضلالله زرکوب
14 دی 1401
20:00
|
0 نظر
|
امتیاز:
با 0 رای
شهرستان ادب: شنبه 10 دی 1401 بود که خبر درگذشت فضلالله زرکوب منتشر شد.
فضلالله زرکوب از شاعران معاصر افغانستان بود و در مقام پیشکسوت و راهنما نیز برای شاعران نسلهای تازۀ آن دیار، نقش ایفا میکرد. زرکوب که تحصیلات خود در مقطع کارشناسی ارشد را با پایاننامۀ «بررسی شعر مقاوت افغانستان» در مشهد به پایان برد، از بنیانگذاران انجمن اسلامی شعرای مهاجر افغانستان در مشهد بود و در این انجمن، به تدریس در موضوعات گوناگون میپرداخت. مجموعه اشعار او با عنوان «سنگ فلاخن» در انتشارات عرفان به چاپ رسیده است. روحش شاد و یادش گرامی باد.
در ادامه، سه شعر از او را به انتخاب محمّدکاظم کاظمی با هم مرور میکنیم.
1
گفت مادر سخن از درد و به چشمى تر گفت
قصّۀ ناخلفان، شیرخطایان برگفت
گاهى از العطش خاکفروشان اجیر
گه ز پیمانشکنان «حجرالاحمر» گفت
گفت: هر گردنهگیرى که از این راه گذشت
بنچهاى مو ز سرم کند و مرا مادر گفت
هر گرازى که بر این وادى سرسبز رسید
ریشه برچید و سخن از دهنى دیگر گفت
ناله در سینه گره خورد و کمر راست نکرد
رو به دیوار نشست آن که خبر از در گفت
از عزیزانْش که چون برگ خزان در کف باد
شده پامال و پراکنده به هر معبر گفت
از برادر که چهسان خون برادر نوشید
وز رفیقان وفادار و سر رهبر گفت
پرسشى را که نمىدانست سرکردۀ قوم
پاسخى درخور با چوب انار تر گفت
مُهر تکفیر به مشت و سندى چند به پشت
فلک و دُرّه حمایل که چنین داور گفت
گفت ز آن شیخ که با دامن محراب چه کرد
و همانگونه به منبر شد و از منکر گفت
آتش افکند به کانون جحیم ابدى
وآنگه از گرز نکیر و تبر منکر گفت
گفت و پُر گفت ولى هر که بر این مسند رفت
قصّههاى غم سنگین مرا کمتر گفت
قصّه کوتاه که بسیار دلش پرخون بود
شمّهاى گفتم از آنچه مرا مادر گفت
2
به دست، آینههاى سکندرى دارى
به شست، دامندامن پَرِ پرى دارى
به شیوهاى که تو زنگار شستى از دل ما
فراتر از هنر کیمیاگرى دارى
تبسّم لب چشمان سرکشت مىگفت
-ز کودکى- که هواى پیمبرى دارى
به جمع ما سخن از انتخاب برتر بود
به رأى جمله، تو بر جمله برترى دارى
بسوخت برق نگاه تو پاک خرمن ما
وَ اِن یکاد... چه چشمان محشرى دارى
عنایتى کن و دریاب همرکابان را
مران به تاخت که بسیار بسترى دارى
به خنده گفتى روزى که دل بخواهم برد
مبارک است که ابزار دلبرى دارى
تو کوه نازى و ما دشتهاى خشک نیاز
مبند راه تماشا که مشترى دارى
ز رمز و راز سخنهاى دلکشت پیداست
که پارسى بلدى، لهجۀ درى دارى
3
شرارههاى نگاهىست مشتعلمانده
دلیل گرمى طبعم که معتدل مانده
چه نسبتىست ندانم قد رساى تو را
به چوب سبز بلندى که پا به گل مانده
و یا به ماه، رُخَت را که آفتاب اگر
نظر بر او نکند لحظهاى، خجل مانده
غزال وحشى مستى به دامن صحرا
و دلشکسته، به رو خوردهاى، کسل مانده
سکوت سرد لبم را پس از تو شاید گفت
که ماهیاى است به چنگال سنگچل مانده
سپردههاى تو، آن وعدههاى چشمبهراه
چو پیر محتضرى چشم بر بحل مانده
خمار و داغبهدل مىروم که هفتخطان
زدند صافى خُم را و غش و غل مانده
□
کسى شبى ز شما «زندهیاد» خواهد گفت؟
بر این غریبِ هزار آرزو به دل مانده
غزل
درگذشت
محمدکاظم کاظمی
افغانستان
ادبیات افغانستان
شعر افغانستان
شعر
فضلالله زرکوب
تصاویر پیوست
امتیاز دهید:
1
2
3
4
5
نظرات
Website
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز
کد امنیتی را وارد نمایید:
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.
گزارشی از خاک مقدس l درنگی در «چاپ بیروت» اثر علی داودی
شنبه, 27 مرداد,1403
گاهِ عزیمت است l مرور مثنوی علی معلم دامغانی
ﺳﻪشنبه, 28 فروردین,1403
فرزند زندهجان l دربارۀ مهران پوپل، پدیدۀ تازۀ شعر افغانستان
ﺳﻪشنبه, 21 فروردین,1403
آشوب ذرات جهان در شعر l نگاهی به کتاب «کوهزاد» اثر قادر طراوتپور
چهارشنبه, 09 اسفند,1402
از: احمد مدقق، به: بدر گرامی l نامهای از غم دل
پنجشنبه, 26 بهمن,1402
مطلبی در این بخش وجود ندارد
مطلبی در این بخش وجود ندارد
فراخوان دوره یازدهم آفتابگردان ها
برای سپهبد قاسم سلیمانی
پرونده برفیه
پرونده شعر عاشقانه
پرونده رمان فانتزی