موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از حسنا محمدزاده

مرگ کلمات یا رستاخیز آن‌ها؟ l نگاهی به «صبح تازه‌دم» اثر عاطفه جوشقانیان

30 خرداد 1402 10:00 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 1.03 با 119 رای
مرگ کلمات یا رستاخیز آن‌ها؟ l نگاهی به «صبح تازه‌دم» اثر عاطفه جوشقانیان
شهرستان ادب: «صبح تازه‌دم» سرودۀ عاطفه جوشقانیان یکی از آثاری بود که امسال به غرفۀ شهرستان ادب در نمایشگاه کتاب رسید. حسنا محمّدزاده در یادداشت خود، نگاهی داشته است به صبح تازه‌دم. این یادداشت در ادامۀ یادداشت‌های قفسۀ شعر و داستان است که نگاهی دارند به آثار چاپ‌شده در نشر شهرستان ادب.

حسن شعر چیزی نیست جز بیان بی‌شیله‌پیله و انعكاس صادقانۀ دنیای درون شاعر. محمّدتقی بهار می‌گوید: «تا شما را یك هیجان وحشی حركت نداده، بیهوده شعر نگویید.» یعنی منِ شاعر، پیشاپیش تصمیم نگیرم كه مثلاً از درد اجتماع بگویم، یا از فقر، بی‌عدالتی، عشق یا هر چیز دیگر. من فقط باید خودم را صادقانه شعر ‌كنم. آن وقت هر چه در نهادم زنده باشد، به بهترین شكل ممكن، روی كاغذ خواهد آمد. شعر امروز ما از دو جهت بیمار است: 1- پوچی مغز شعر، كه اندیشه و حسّ شاعر را در بر می‌گیرد، 2- سهل‌انگاری در صورت شعر. بسیاری از ما فكر می‌كنیم كه سلیس بودن و روانی زبان، به معنی سرراست‌گویی است و فراموش می‌كنیم كه آنچه مرز شعر و ناشعر را مشخّص می‌كند، رستاخیز كلمات است. ممكن است این سؤال پیش بیاید كه رستاخیز كلمات یعنی چه؟ قرار است در شعر، كلمات، تركیب‌ها، جمله‌ها و معانی، مانند گفتار روزمرّه دچار ملال و مردگی حاصل از تكرار نباشند، بلكه با اعجاز شاعر، از گور برخیزند و جانی دوباره بگیرند. این همان رستاخیز كلمه است.
عاطفه جوشقانیان با چهل‌ویك غزل منتشرشده در كتاب «صبح تازه‌دم» كه اوّلین اثر منتشر‌شدۀ اوست، نشان داده كه در مواجهه با صورت و معنا سهل‌انگار نیست و می‌كوشد این دو را با هم به اوج برساند. زبان غزل‌هایش سلیس است و در عین حال، مزین به برخی شگردهاست، مثل: تركیب‌سازی، كاربرد اصطلاحات زبان گفتار، آشنایی‌زدایی در تخیل، هنجارگریزی در ساخت تركیب‌ها.
برای مثال، تركیب پارادوكسیكال «قفس‌رهایی» در مصراع «آهای خسته‌ام از این قفس‌رهایی‌ها» (ص47) از رهایی‌های ظاهری زندگی می‌گوید كه در واقعیت، چیزی جز قفس نیستند. ساخت و كاربرد تركیبی چون «حسّاس‌طبع» هم در بیت زیر قابل توجّه است:
«آن‌قدر پاك و لطیفی، آن‌قدر حسّاس‌طبع
با پر قو باید ای آیینه جان! نازت كنم» (ص21)
كاربرد اصطلاحات زبان گفتار، به شرطی كه شاعر در آن زیاده‌روی نكند، قدمی است به سمت صمیمیت و تازگی زبان. این موارد گاهی چاشنی زبان غزل‌های «صبح تازه‌دم» شده‌اند، افعال و اصطلاحاتی چون: «درِ گوشی»، «لو دادن»، «دهن‌لق»، «خوش‌خیال»، «پیله‌كردن»، «زبان‌بسته» در:
«شبی عشق تو را لو داد چشمان دهن‌لقّم
وگرنه ما كه از هم‌صحبتی‌ها بر حذر بودیم» (ص72)
«ابر خسیس، ابر پریشان، ببار
باز كن این چتر زبان‌بسته را» (ص63)
البتّه تركیب «چتر زبان‌بسته» هم كه از طریق جاندارانگاری شاعر شكل گرفته‌، قابل توجّه است.
یكی دیگر از شگردهایی كه در برخی از غزل‌ها به چشم می‌خورد، آشنایی‌زدایی‌ در حوزۀ تخیل است. وقتی شاعر «تیرگی»ها را به شكل پرنده می‌بیند و «روح» خودش را به شكل درخت، «نسیم» را در قوری‌اش می‌ریزد و دم می‌كند، مفاهیمی چون «طراوت» در نگاهش قابلیت جریان یافتن دارند و «حافظۀ دانه‌ها» قابلیت دیدن، آشنایی‌زدایی كرده است. آن وقت است كه در غزلی توحیدی، می‌تواند به این بیت‌های درخشان برسد كه در آن‌ها درهم‌تنیدگی لایه‌های زبان برای بیان حس و اندیشۀ شاعر مشهود است:
«پرید تیرگی از شاخه‌شاخۀ روحم
نسیم تازه‌دم صبح را كه بو كردم
و سرگذشت سفرهای رود را خواندم
به آن طراوت جاری چه خوب خو كردم
میان حافظۀ دانه‌ها تو را دیدم
ضمیر باغچه‌ها را كه زیرورو كردم» (ص 46)
وقتی می‌گویند شعر رستاخیز كلمات است، یعنی همین؛ یعنی شاعر مستقیم نگوید «با تفحّص در دل طبیعت به تو رسیدم»، بلكه با اعجاز خیال به همان كلمات مرده، جانی دوباره ببخشد. یا به جای جملۀ تكراری و ملال‌آور «درد ‌دل‌هایم زیادند» بگوید:
«خواب دیدم ترك خورد از بس
درد دل كاشتم توی گلدان» (ص100)
در هر صورت، مخاطب می‌فهمد كه او درد دل زیادی دارد، امّا اثرگذاری دومی با اوّلی قابل قیاس نیست. یا در غزلی همسرانه برای گفتن مفهوم «خنده‌ات را دوست دارم» به این بیت برسد:
«حلقۀ وصل من و دنیا همین لبخند توست
هیچ‌كس از ما نگیرد شادی این خانه را» (ص52)
فضای غالب بر غزل‌های این مجموعه، فضایی توهّم‌گونه و ماورایی نیست که شاعر در خلق آن، به پیچیدگی و معمّا‌پردازی بیفتد، بلكه ابعاد مختلف وجودی یك انسان را در مواجهه با دنیای بیرون در بر می‌گیرد؛ یك انسان كه هم مادر است، هم همسر است، هم به پدر و مادرش عشق می‌ورزد، هم عاشق است، هم بسیار با خدا راز و نیاز می‌كند، هم دلش برای شهدا می‌تپد، هم سرزمینش را دوست دارد و هم دل‌بستۀ اهل‌بیت است. گاهی هم شعر، نوستالژی دختربچّه‌ای است که خاطره‌انگیزترین بخش زندگی‌اش را در یک چشم به هم زدن پشت سر‌ گذاشته است و حالا از دریچۀ تنهایی‌اش با «پدر» خلوت می‌كند:
«پر از نگاه تو شد لحظه‌های كودكی‌ام
غم یواشكی‌ام، عشوۀ عروسكی‌ام
همیشه فكر پس‌انداز خنده‌های منی
لبالب از تو شده خاطرات قلّكی‌ام
دوباره كودك تو خط‌خطی‌ست حوصله‌اش
دوباره ساكت و سردم، دوباره برفكی‌ام» (ص34)
چرخیدن تمام این مفاهیم در هستۀ محتوایی «صبح تازه‌دم»، به آن تنوّعی دلنشین بخشیده است. بارزترین شگرد به كار رفته در ابیات بالا، هنجارگریزی در كاربرد تركیب‌هاست، تركیب‌هایی چون «غم یواشكی»، «عشوۀ عروسكی» و «خاطرات قلّكی». در این بیت‌ها، شیء‌انگاری شاعر هم قابل توجّه است، شیء انگاشتن مفاهیم در «پس‌انداز كردن خنده‌ها» و «خط‌خطی‌شدن حوصله» و شیء‌انگاشتن انسان وقتی تبدیل به «تلویزیونی برفكی» می‌شود. این بیت‌ها هر چند فضایی از دست‌رفته و نوستالژیک را به تصویر می‌کشند امّا مخاطب را با خود به همدلی وا می‌دارند.
لازم به ذكر است كه همۀ ابیات و غزل‌های این مجموعه روایت‌گر حُسن و ادبیت نیستند و گاهی دچار سادگی بیان و در مواردی هم درگیر ضعف‌های زبانی شده‌اند، مثلاً در بیت: «احساس خود را من نیاوردم به رو امّا/ چشمان من خیلی دهن‌لق... یا تو باهوشی»، كاربرد «من» در مصراع اوّل فقط نقش پر كردن وزن را ایفا می‌كند و سه نقطه در مصراع دوم نتوانسته كمبود فعل را جبران كند امّا به هر حال این دفتر، آغاز راه است و بشارت‌دهندۀ آینده‌ای درخشان برای شاعرش. به امید روزگاری ‌كه الهۀ روح‌پرور شعر، همه جا بر صدر بنشیند.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • مرگ کلمات یا رستاخیز آن‌ها؟ l نگاهی به «صبح تازه‌دم» اثر عاطفه جوشقانیان
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.