ارتباط با ما
|
فارسی
|
العربية
|
English
|
Français
شعر
اتاق شاعر
داستان
اتاق نویسنده
نگارخانه
انتشارات
انتشارات
خرید اینترنتی (ادب بوک)
خانه
رادیو
موسیقی
درباره ما
پرونده ها
پرونده کتاب
من پناهنده نیستم
سایه های باغ ملی
گودال اسماعیلی
حوای سرگردان
کجا بودی الیاس
نعلین های آلبالویی
شاه کشی
خط مرزی
بی چشمداشت
شب های بی ستاره
لیلی آذر
بی کتابی
وقت معلوم
همه چیز مثل اول است
عطر عربی
دخیل هفتم
جشن باغ صدری
ویلای کاکایی ها
رمان رمق - مجید اسطیری
پرونده پرتره
پرونده علی اصغر عزتی پاک
هادی حکیمیان
مجید قیصری
حمیدرضا شاه آبادی
محمدحسین شهریار
قیصر امین پور
فردوسی
طاهره صفارزاده
سهراب سپهری
محمدرضا شفیعی کدکنی
نادر ابراهیمی
محسن پزشکیان
رضا امیرخانی
احمد عزیزی
زنده یاد امیر حسین فردی
Gabriel García Márquez
محمود دولت آبادی
حافظ
سیمین دانشور
محمد سرور رجایی
محمدرضا شرفی خبوشان
پرونده موضوعی
ده سالگی شهرستان ادب
شعر کرونایی
بررسی ادبیات در کتابهای درسی
ترانه خوانی
بهترین شعرها روز دختر
امام خمینی و ادبیات
ادبیات کودک و نوجوان
بهترین شعرها برای امام رضا
شعر عاشقانه
رمان معناگرا
ادبیات ضدآمریکایی
ادبیات و فوتبال
ادبیات عاشورایی
رمان فانتزی
ادبیات مقاومت
ادبیات انقلاب
شعر نیمایی
شعر فاطمی
بوطیقا
ادبیات جنگ و دفاع مقدس
پرونده مناسبتی
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
شهید محسن فخری زاده
دیدار شاعران با رهبر انقلاب
برفیه
شعر پاییزی
عاشقان محمد
پرونده بهاریه
رمضانیه
سالنامه شهرستان ادب
شعر انتصار - میانمار
حماسه غواصان شهید، به روایت اهالی ادبیات
نامه هایی به آقای رییس جمهور
پرونده جشنواره خاتم
یادداشتی از حسنا محمدزاده
آشوب ذرات جهان در شعر l نگاهی به کتاب «کوهزاد» اثر قادر طراوتپور
09 اسفند 1402
12:00
|
0 نظر
|
امتیاز:
1.16 با 25 رای
شهرستان ادب: آنچه در ادامه میخوانید، یادداشت حسنا محمّدزاده، شاعر و منتقد جوان کشورمان است بر کتاب «کوهزاد» اثر قادر طراوتپور. این اثر به همّت نشر شهرستان ادب روانۀ بازار کتاب شده است.
تكههای جهان وقتی از منشور روح شاعر عبور میكنند، هویتی نو میپذیرند و به رنگ روحیات و ذهنیات او درمیآیند، مثلاً وقتی این بیت را میخوانیم: «اگر از من شنیدی شعر شیرینی، مكن حیرت/ كه گاهی صخرههای ساده، رویشگاه انجیرند» متوجه میشویم كه «صخره» و «انجیر» هویتی نو پذیرفتهاند، اوّلی مبدّل به منِ «شاعر» شدهاست و دومی مبدّل به «شعر» او. یا وقتی میگوید: «بر قلۀ دلتنگی من پیر عقابی/ كاشانه برافراشته، چون قلعۀ شاهان» متوجه میشویم كه «قله» و «عقاب» دیگر خودشان نیستند و میخواهند با هویتی عاریتی از اوج دلتنگی شاعر بگویند. مجموعه غزل «كوهزاد»، همانطور كه از عنوان هوشمندانهاش پیداست، كتاب است كه شاعرش اجزای طبیعت را به طغیان واداشته است، خودش هم میگوید: «مشغول آشوباند ذرات جهان در من». به تصویر درآمدن روحیات، ذهنیات و درونیات شاعر در آیینۀ طبیعت، قابلتوجهترین شاخصۀ این اثر است. طبیعت از دیرباز در ادبیات فارسی جایگاه ویژهای داشتهاست و شاعران به كمك آن، انفعالات روحی خود را بروز دادهاند و از نگرانیها، آرزوها و امیدهای خود گفتهاند. برخی منتقدان، شعر فارسی را در ادوار نخستین، تا پایان قرن پنجم، شعر طبیعت میخوانند، چرا كه شعر در این دوره بیشتر آفاقی و برونگراست. هر شاعری بسته به احوالات خود، ممكن است روابط گوناگونی با طبیعت برقرار کند که به چند دستۀ مجزا قابل تقسیم است: 1. توصیف 2. همدلی 3. یگانگی 4. حلول.
1- توصیف
در این حالت، شاعر در امور بیرونی، دخل و تصرفی نمیكند، بلكه آنها را همانگونه كه هست، به تصویر میكشد، مثلاً میگوید:
«تنهایی من تلخ است، انگار كه در كوهی
آویخته از سنگی، كندوی سیاه و پوك»
شاعر با یادآوری «تنهایی تلخ» خود «كندوی پوك آویخته از صخرهای» را در ذهن مجسم میكند تا به وصف تنهاییاش بپردازد، یا با دیدن «عقاب بیماری» روح سربهزیر خود را مجسم میكند: «سربرده به زیر بال خود روحم/ مانند عقاب پیر بیماری». میبینیم كه در این ابیات اموری نادیدنی چون «تنهایی» و «روح» با كمك عینیات توصیف شدهاند؛ در این موارد پدیدههای جهانِ بیرون هویت خود را حفظ كردهاند و از طریق گرهخوردگی با خیال شاعر، وارد دنیای شعر شدهاند.
2- همدلی با طبیعت
در حالت همدلی، شاعر با عناصر طبیعت، همذاتپنداری میكند و آنها را همراه و همدرد خود میبیند، حس میكند تمام حالات و عواطفی كه در او هست، میتواند در آنها هم باشد، مثلاً حس میكند اگر «هوا» گرفتهاست، به خاطر غمی است كه به دوش میكشد: «هوا گرفته، گمان میكنم كه در جنگل/ به سوگ جفت نشستهست لكلكی ماده»، انگار حال خوب و بد هر یك از اجزای جهان روی احوال دیگر جزءها تأثیر میگذارد و همه با هم همدلاند. اینگونه ابیات از طریق ایجاد وحدت روحی بین شاعر و تمام اجزای جهان شكل میگیرد و آنچه در خور اهتمام است، نفسِ نگریستن است، چرا كه با متفاوت دیدن است كه احوال نگرنده به نگریسته منتقل میشود.
3- یگانگی با طبیعت
در این حالت، شاعر با طبیعت، احساس وحدت و یگانگی میكند، از این رو ویژگیهای خودش یا هر انسان دیگری را به نگریستههایش اختصاص میدهد، در نتیجه زبان استعاریتر میشود و میان انسان و طبیعت، نوعی امتزاج صورت میگیرد، مثلاً شاعر «هدهد» را به صوفیگری وامیدارد و صخرهها را انسانهایی میبیند كه در آغوش یكدیگر رفتهاند:
«خانقاه هدهد پیر است كوهستان
یادگاران اساطیر است كوهستان
صخرههایش مست در آغوش هم خوابند
اینچنین در بند زنجیر است كوهستان»
یا میگوید: «كوه ها با كویر همراهند/ هر نری جفت مادهای دارد» و معلوم است كه «كوه» و «كویر» را مانند انسانها و سایر موجودات دارای جفت فرض كردهاست.
4- حلول در جهان
اگرچه در كوهزاد ابیات قابل توجهی از طریق همدلی و یگانگی شاعر با طبیعت شكل گرفتهاست، اما بیشتر از همۀ اینها با «حلول» مواجهیم؛ در چنین حالتی از منِ شاعر، شخصیتی مجزا باقی نمیماند، بلكه «من» در جهان و اجزای آن حل میشود و شاعر به شكل طبیعت درمیآید، در این صورت نه تنها خود شاعر، بلكه پدر و مادر و اجدادش هم ممكن است بدل به درخت و كوه و صخره و... شوند:
«نیاكانم درختان اصیل زاگرس بودند
شكوفا میشود با هر بهاری روح اجدادم»
و:
«پدرم كوه و مادرم صبح است
هر كسی خانوادهای دارد»
اینگونه خیالانگیزی میتواند از ناخودآگاه جمعی و نگاه اساطیری شاعر نشأت گرفتهباشد؛ میتواند از فلسفهورزی او خبر دهد یا حاصل دریافتهای عرفانی او باشد. چنانچه از غزلهای طبیعتگرای صفحات 105- 107-115- 117 و 135 نمیتوان دریافتی غیر از معنویت شاعر داشت، گویی طبیعت، معبری است كه او را سریعتر به معبود میرساند. در اینگونه ابیات، منِ شاعر از میان برمیخیزد تا به گونهای ضمنی چیزی بگوید، مثلاً خودش را گنجشك فرض میكند و جهان را چشم معبود و دریچۀ زیبایی او میداند؛ تا نه تنها خودش، بلكه تمام پرندهها را در حال عبادت ببیند:
«به نگاه تو پناه آوردم
باغها معبد گنجشكاناند»
طرواتپور در راستای همین طبیعتگرایی، گاهی از آرایۀ اسلوب معادله كه در شعر امروز حضور كمرنگتری دارد، استفاده میكند: «بیامان و آنیاند گریههای مرد/ سیلهای كوه، وحشیاند و هولناك»؛ «پشت هر واژۀ خود را به نسب میدانم/ میشناسند شبانان، شتران را به نژاد». تمام این محاسن به خوبی به چشم میآیند، اما سوال اینجاست كه چرا كوهزاد از نیمههای راه به بعد، دیگر مخاطب را آنگونه كه باید و شاید، سر ذوق نمیآورد و او را با همان ولع اولیه دنبال خود نمیكشاند؟! تنها پاسخی كه برای این پرسش میتوان یافت، «تكرار» است؛ تكرار در لایههای میانی و هستۀ شعر. لایۀ بیرونی غزلها از یكنواختی مبرّاست، مخصوصاً از نظر موسیقایی؛ چرا كه در آن با تنوع وزن، قافیه، ردیف و آرایش شایستۀ حروف و كلمات به قصد غنای موسیقی درونی مواجه میشویم، میتوان از تركیبهای وصفی نویی چون شادی كوهی، ابر هنگفت، غزلهای كوهی، كویر مردكُش، جگرسوختۀ هیچمگو، پژمردۀ بیآبوهرس، زبان ابری و ... هم یاد كرد؛ همینطور از تركیبهای تازهای چون غزلشروه، پریشاناوهام، علفچشمه، حنجرآتشین، بوتهآشیان و... كه به تزیین صورت شعر كمر بستهاند؛ اما در لایۀ میانی شعر كه حاصل دستگاه خیالانگیزی شاعر است، با تكرار مجموعهای از شگردهای شاعر مواجه میشویم، در نتیجه از یك نقطه به بعد دیگر تازگی اولیه را ندارند. در نقد ادبی از برخی تشبیهها و استعارهها با عنوان خودكارشده یاد میكنیم، آن هم وقتی كه كاربرد زیاد آن، طراوت اولیهاش را زایل كردهباشد؛ مسلماً اولین كسی كه قامت معشوق را چون سرو و لبش را چون لعل دید، كشف بزرگی كردهبود، اما تكرار پیدرپی اینها در شعرهای متعدد، باعث شد كه امری معمولی محسوب شوند. شاعر كوهزاد هم بارها و بارها عناصر گوناگون طبیعت را به عاریت گرفتهاست تا با كمك آنها و به دور از صراحت، چیزی بگوید، بیآنكه هر بار حرف نویی زدهباشد یا هدف تازهای را دنبال كرده باشد؛ مثلاً بارها كوه شدهاست و زادۀ سنگ:
«من سالها كوهی مگو بودم كه میپیچید/ آوازهای مردم بیخانمان در من»
«گیاهان كویری هم مرا از خود نمیدانند/ زمین بایری در دامن كوهم، گونزارم»
چرا اندیشۀ دریا نباشد در دل و فكرم/ كه یادم هست از پهلوی سنگ خارهای زادم»
«از آن چكاد، مگر تختهسنگی افتاده؟/ كدام صخرۀ شوریدهدل مرا زاده؟»
«رودم كه به دریا پیوستهام اما/ در خاطر من هست كوهی كه مرا زاد»
بارها درخت شدهاست:
«نه تنافشانی برگی، نه تمنّای گلی/ شاخهای خشكم و تنهایی من عریان است»
«نشد از سایۀ مهرم دل چوپانی خوش/ بر مزارم بنویسید: درخت ناكام»
«یك روز جنگل پشت جنگل بود رؤیایم/ از آن درختان مانده در روحم یكی تنها»
«شاخهای خشكتر از باد و اناری نارس/ مانده از من، منِ پژمردۀ بیآبوهرس»
بارها پرنده شدهاست:
«گنجشك غریبیام كه از دنیا/ قانع شدهام به بوتۀ خاری»
«شبها برایم قصه میخوانی، نمیدانی/ شبهای فروردین، پرستوها نمیخوابند»
«پرستوی به خاك افتادهای از تیرۀ سارم»
«زیر پیراهن من چلچلهای زندانیست»
اینگونه كاربردها بار اول و دوم و حتی بار سوم میتواند جذاب باشد، اما بعد از آن دیگر حالتی خودكارشده مییابد. از لایۀ میانی كه بگذریم به هستۀ شعر میرسیم كه در برگیرندۀ اندیشۀ شاعر است. طراوتپور در كوهزاد چند رویكرد غالب و مكرر دارد كه عبارتند از:
1- عشق
2- شرح درونیاتی چون غربت و دلتنگی، غم، تنهایی، حسرت و ...
3- وصف طبیعت و شرح زیبایی آن
شاعر بارها غم، غربت و تنهایی خود را با كمك نماهای طبیعت به نمایش گذاشتهاست. طبیعتگرایی در همۀ ادوار شعر فارسی دیده میشود، اما شاعران متأخری از جمله سهراب و فروغ كوشیدهاند با تحول و غنای اندیشه به بازآفرینی رویكردهای طبیعتگرایانه بپردازند، حتماً آقای طراوت پور در این زمینه با من همعقیدهاند كه اگر قرار است ما طبیعت را دوبارهنویسی كنیم، باید طرحی نو و نامكرر در لایههای درونی شعر دراندازیم، مثلاً فروغ در دو مجموعۀ پایانی خود از اندیشههای سطحی، رمانتیك و شخصی سه مجموعۀ اولش بیرون آمده و انسانی و جهانی میاندیشد و پیوسته نگران انجماد و سكون و ابتذال انسان در رویارویی با صنعت و جدایی او از طبیعت است، در حالی كه بسیاری از همعصرانش نتوانستهاند از خویشتن خویش بیرون بیایند. تحول اندیشگی، شعر را از استعارهگرایی به سمت نمادگرایی سوق میدهد.
رد پای پررنگی از زندگی امروز، اجتماع امروز، انسان امروز را نمیتوان در شعرهای كوهزاد دید، انگار شاعر عامدانه خود را از جهان زیستۀ امروزش كندهاست و به طبیعت زیستۀ دیروزش بردهاست، اما این عمد، در نهایت به نفع شعر تمام نشده، چرا كه بخش قابل توجهی از توانمندی شاعر را قربانی كردهاست. شاعری كه با نگاه جزئینگرانهاش این بیت را میسراید: «شبها كه لیكوهای پیر آواز میخوانند/ غمگینتر است از های آنها، هایهای كوه» اگر خودِ خودش باشد -خودش در مواجهه با تمام جوانب و جزئیات زندگی- به گونهگونی تصویر و محتوا و از آنجا به جذابیت مضاعف غزلهایش خواهد رسید.
حسنا محمدزاده، زمستان 1402
غزل
انتشارات شهرستان ادب
حسنا محمدزاده
کتاب
نشر شهرستان ادب
نقد شعر
شعر
کوهزاد
قادر طراوتپور
تصاویر پیوست
امتیاز دهید:
1
2
3
4
5
نظرات
Website
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز
کد امنیتی را وارد نمایید:
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.
گزارشی از خاک مقدس l درنگی در «چاپ بیروت» اثر علی داودی
شنبه, 27 مرداد,1403
گاهِ عزیمت است l مرور مثنوی علی معلم دامغانی
ﺳﻪشنبه, 28 فروردین,1403
فرزند زندهجان l دربارۀ مهران پوپل، پدیدۀ تازۀ شعر افغانستان
ﺳﻪشنبه, 21 فروردین,1403
خوش آمدی شهید من l غزلی تازه از علیمحمد مؤدب
چهارشنبه, 04 بهمن,1402
از جلسات چهارشنبههای شعر l گزارش تصویری جلسۀ ۲۰ دی ۱۴۰۲
جمعه, 22 دی,1402
مطلبی در این بخش وجود ندارد
مطلبی در این بخش وجود ندارد
فراخوان دوره یازدهم آفتابگردان ها
برای سپهبد قاسم سلیمانی
پرونده برفیه
پرونده شعر عاشقانه
پرونده رمان فانتزی