بيتو بالابلند! دلتنگيم! از هواي بهشتیات چه خبر؟
خبر از دوردورها داري، دل ما نيز با تو رفته سفر
با ميني بوس خستۀ پدرت، سفر تو شروع شد آري
سفر تو شروع شد با رنج، با همان لقمۀ حلال پد
در عرقريز روزهاي جهاد، خم به ابروي خود نياوردي
كمر دشمنان تو خم شد، بس كه خوردند از تو خون جگر
زيستي با حكايتي زيبا، درهواي شهادتي زيبا
ماندن تو چقدر زيبا بود، رفتن تو چقدر زيباتر
واي بر ما كه كم گذاشتهايم، سر به بالين غم گذاشتهايم
دل نداديم ساعتي به حضور، تن نداديم لحظهاي به خطر
خوش به حال تو كه رشيد شدي، امتحان داده روسپيد شدي
خوش به حال تو كه شهيد شدي ، خوش به حال تو لحظۀ آخر!
اي دل بيقرار ناآرام، ديگر آرام شو! خدا قوت!
بيگمان ديدهاي امامت را، چه خداقوتي از اين بهتر؟
تاب، خالي ...عليرضا بيتاب ...خانه خاموش مانده بعد از تو
خانه خاموش مانده اما نه...باز شايد تويي...صداي در...