وی در ادامه با بیان اینکه خانم موسوی برای من و داریوش در برگههای کاغذ شعر مینوشت و به من میداد گفت: دو هفته قبل از سالگرد رضایینژاد شعری از کبری موسوی پیدا کردم که انگار این شعر ده سال پیش از زبان من برای داریوش سروده شده بود. جالب این که وقتی به خانم موسوی گفتم که چنین شعری از ایشان دارم، باور نمی کردند تا اینکه گفتم من این را با دستخط و امضای خودت دارم، جالب اینکه من آن موقع بیست ساله بودم و شهادت داریوش دقیقا در اول مرداد اتفاق افتاد:
من مرده بودم، او كه مرا زاد میرود
این روزها كه میگذرد بی صدای او
تقویم پارهایست كه در باد میرود
یک چهره مانده و ... مگر از یاد میرود
مرغ از قفس پریده و آزاد میرود
مردی که در اوایل مرداد میرود
شعر از سیده کبری موسوی قهفرخی - شهرکرد
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز