زبان محاوره قطعاً زبانی صمیمی است و کاراییهای دارد که در زبان رسمی یافت نمیشود. به دلیل همین تواناییهاست که در سالهای اخیر کاربرد این نحوۀ گفتار در رسانهها گسترش یافته است. حتی برخی بخشهای خبری که پیش از این معمولاً با زبان رسمی و لفظ قلم «به سمع و نظر بینندگان محترم» میرسید، اخیراً به زبان محاوره اجرا میشود. رقابت شدید رسانهای باعث شده هر روز رسانهها برای جلب نظر مخاطب از این زبان خودمانی و راحت بیشتر بهره ببرند. آنها تلاش میکنند به کمک این شیوه و به هر حیله در دل مخاطب که طیف وسیعی از رسانهها برای ربودن دل او صف کشیدهاند راه بجویند! با این همه بخشهای رسمیتر خبر - مثل خبر ساعت ۱۴ رادیو - هنوز در برابر این زبان خودمانی مقاومت میکنند.
نکتۀ دیگر اینکه محاورهنویسی و شکستهنویسی با هم فرق دارند. وقتی- مثلا- مینویسیم: «بزن به چاک» و «یارو فلنگو بست» و... محاورهای سخن گفتهایم و وقتی مثلا مینویسیم: میره و میگه و میخوره و... از گویش شکسته استفاده کرده ایم. هر شکستهنویسی لزوما محاورهنویسی نیست. بسیاری از نویسندگان رادیو و تلویزیون این دو مقوله را از هم جدا نمیکنند و محاورهنویسی آنها صرفا نوعی شکستهنویسی است؛ لذا در نوشتههای آنها روانی و صمیمیت زبان گفتار و محاوره را کمتر میتوان دید. محاوره منطق زبان گفتار را دارد و درآمیخته است با ضربالمثلها و تکیهکلامهای شیرین و دلنشین؛ اما شکستهنویسی تقریباً همان گفتار خشک معمولی است که فقط صورت رسمی و معیار کلمات در آن دگرگون شده است.
باید توجه داشت که اساساً تنها راه ایجاد صمیمیت و خودمانینویسی شکستهنویسی نیست. نویسندگان و شاعران توانا در عین اینکه از چهارچوبهای زبان رسمی جز به ضرورت خارج نمیشوند، به گونهای مینویسند که خواننده با نوشتۀ آنها به راحتی رابطه برقرار میکند و آن را درمییابد. شیوهای که قدما با عنوان سهل ممتنع بهکار میبردند مهمترین خصوصیتش همین سهولت و روانی خاصی بود که در جان و منطق عبارت جاری بود. آنان هرگز به بهانۀ سهولت و خودمانی بودن به سرسرینویسی و شکستهپردازی روی نمیآوردند.
چیزی که اخیراً به عنوان زبان محاوره از طریق رسانهها و فضای مجازی بر ذهن و زبان مردم تحمیل میشود گویش بلاتکلیفی است که در میان مردم پایتخت رواج دارد و بسیاری از مردم فارسیزبان در ایران و خارج از کشور با آن مأنوس نیستند و طبعاً در فهم آن نیز مشکل جدی دارند. این گویش وقتی با اصطلاحات جاهلی و داشمشتی هم ترکیب میشود معجونی میشود که از لحاظ فرهنگی با مشرب فاخر زبان فارسی سازگاری چندانی ندارد. قطعاً از بچههایی که به اینگونه نگارش مأنوس شدهاند هم نمیتوان انتظار داشت که بتوانند در آینده با میراث نظم و نثر فارسی و یادگاران نیاکانشان رابطۀ درخوری برقرار کنند.
متأسفانه این گویش یا لهجه در فضای مجازی حرف اول را میزند و با گسترش آن به فضای رسانههای رسمی مثل رادیو و تلویزیون و مطبوعات میتواند به یک ناهنجاری فرهنگی منجر شود. چرا که آنچه از رسانههای فراگیر ارائه میشود از نظر مردم، زبان معیار تلقی میشود و به سرعت رسمیت مییابد. این سالها من به عنوان یک معلم در هنگام تصحیح برگههای امتحانی متأسفانه به مواردی برمیخورم که برخی دانشجویان هنگام پاسخ دادن به پرسشهایی در مورد شعر حافظ و سعدی هم از همین نثر درهم و فشل استفاده میکنند و نمیدانم چگونه باید به این عزیزان تفهیم کرد که این شیوۀ نگارش در مقام توضیح سخن آن بزرگان نوعی توهین به زبان و ادب فارسی است.
اتفاقی که اخیراً کمابیش شاهد آن هستیم نوعی شکستهنویسی و محاورهنویسی در زیرنویسها و نوشتههایی است که از طریق برنامههای تلویزیونی عرضه میشود. شبکههای تلویزیون معمولاً در هنگام زیرنویس کردن پیامکهای مردم عین متن آنها را که معمولاً محاورهای نوشته شده درج میکنند و گاه پا را از این هم فراتر میگذارند و در نوشتن اطلاعات و پیامهایی که قصد نشان دادن آن به مخاطب را دارند، به محاورهنویسی روی میآورند. این شیوه ظاهراً در نوشتن زیرنویسهای برنامههای کودک و نوجوان شیوع بیشتری دارد و طبعاً میتواند آثار بدتری در بر داشته باشد چرا که بچهها هنوز توانایی لازم را در نوشتن فارسی معیار و رسمی حاصل نکردهاند و به سرعت تحت تأثیر این شیوۀ نگارش قرار میگیرند و گسترش این گونه شکستهنویسیها میتواند به تواناییهای نگارشی آنها لطمه بزند.
قطعا زبان محاوره برای اجرای یک برنامۀ زنده و مستقیم رادیویی یا نوشتن دیالوگها و گفتارهای داستانی و متون نمایشی یا سرودن تصنیف و ترانه مفید است و شاید در نوشتن یک نامۀ خودمانی یا پست یک وبلاگ هم بهکار آید، اما قطعاً زبان مناسبی برای نوشتن متون رسمی و اداری و زیرنویسهای رسانهای نیست و تا این شیوه فراگیرتر نشده باید فکری کرد.
سر چشمه شاید گرفتن به بیل...
محمدرضا ترکی