قرن چهارم دورۀ آغازین شکوفایی ادبیات پارسی است و در همین دوره بوده است که رابعه نخستین زن پارسیسرا در دورۀ سامانی در خانوادۀ امیری عربتبار و کعب نام در دوردست قندهار به دنیا آمد. رابعه تحت نظر پدرش علوم و فنون زمان خود را یاد گرفت و به درجهای رسید که او را زینالعرب لقب دادند. در لباب الالباب عوفی تصریح شده است که هم در نظم عربی و هم در نظم پارسی مهارت داشته است. در اشعار باقی مانده از وی ملمعی نیز به جا مانده است که به اعتقاد برخی از صاحبنظران نشان میدهد شعر دو زبانه یا ملمع از ابتکارات او و ساخته و پرداختۀ ذهن اوست. به استناد اشعار به جا مانده از او باید گفت رابعه در صنایع شعری و علم عروض به درجۀ استادی رسیده بوده است. شاعرانی چون رودکی، دقیقی، فردوسی، کسایی مروزی از شاعران همدورۀ او به شمار میروند. عطار نیز در الهینامۀ خود سخن از ملاقات رودکی و رابعه به میان آورده است. رابعه به جرم دل سپردن به غلامی بکتاش نام که غلام برادرش حارث بوده است جان خود را فدا کرد و به دستور برادرش حارث به مرگ دلخراشی از پای در آمد. داستان از این قرار است که حارث وقتی از عشق رابعه به غلام خویش آگاه میشود دستور به قتل خواهرش میدهد و در حمام رگهای رابعه را میزنند. داستان کامل این واقعه به صورت منظوم در الهینامۀ عطار در قسمت بیست و یکم آمده است. در این مقاله عطار علت زبده شدن وی در شعر را کثرت نامههای منظومی میداند که او برای بکتاش میفرستاده است و در پایان، مرگ او را در مصراع «میان عشق و خون و آتش و اشک» به زیبایی بیان میکند.
شعری از رابعه در وصف باد نوروزی:
فشاند از سوسن و گل، سیم و زر(1) باد
زهی بادی که رحمت باد بر باد
بداد از نقش آذر، صد نشان آب
نمود از سحر مانی، صد اثر باد
مثال چشم آدم شد، مگر ابر
دلیل لطف عیسا شد مگر باد
که دُر بارید هر دم در چمن ابر
که جان افزود خوش خوش در شجر باد
اگر دیوانه ابر آمد، چرا پس
کند عرضه صبوحی جام زر باد(2)
گل خوش بوی ترسم آورد رنگ
از این غمّاز(3) صبح پردهدر باد
برای چشم هر نااهل گویی
عروس باغ را شد جلوه گر باد
عجب چون صبح خوشتر میبرد خواب
چرا افکند گل را در سهر(4) باد
...........................
1. سیم و زر گل همان کلالههای زرد رنگ گل است. حافظ میگوید:
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
2. فکر میکنم فردوسی نیز در داستان رستم و اسفندیار و در بیت زیر اشارهای به این باور داشته است:
ندانم که عاشق گل آمد گر ابر
که از ابر بینم خروش هزبر
3. سخن چین
4. به معنای بیداری و بیدار ماندن است. من طلب العلی سهر اللیالی
برداشت آزادی از نیمههای ناتمام پوران فرخزاد و الهینامۀ عطار
انتخاب و معرفی از محمدحسین نجفی