موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
نگاهی به هنر و ادبیات انقلاب اسلامی

امتداد شعر و شعار

21 بهمن 1391 00:06 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 2 با 1 رای
امتداد شعر و شعار


1. در طول دو سال اخیر، هرچه بیشتر به دنبال «طنز سیاسی» گشته‌ام، کمتر یافته‌ام. جستجوی طنز سیاسی در لابه‌لای انبوهۀ بی‌شمار مسودّات روزانه، برای من حکم یک «نشانه» را دارد. نشانه‌اي از درک حقیقت سیاست و بازي‌هاي سياسي در جان و روان هنر و شعر. نشانه‌ای از میزان «استغنا» و «استعلا»ی ایمانی یا نفسانی شاعران و هنرمندان. هرجا طنز – به معنای حقیقی کلمه که بی‌بهره از حکمت نباشد -  هست، قدرت هم هست؛ خواه رحمانی و خواه شیطانی. طنز در واقع رسیدن به مرتبتی از جلال و کمال در زبان است که می‌تواند به تمام تعلق‌ها، دل‌بستگی‌ها و در یک کلمۀ جدّ و جهدهای رایج زمانه از موضعی بالاتر و چشم‌اندازی رفیع‌تر بنگرد. به محض اینکه از چنین قلّه‌ای به جهان حرکت‌ها و تکاپوها نگاه کنی، بی‌اختیار به خنده می‌افتی؛ خنده‌ای الهی(1)  یا شیطانی.
اوج این طنز سیاسی معترض و انقلابی در سال‌های اخیر به نظر حقیر، «فستیوال خنجر» مرحوم سید حسن حسینی است که با ردیف شدیداً تراژیک «خنجر می‌زنند»، نهایتاً نتیجه‌ای کمیک می‌گیرد و در واقع شدت و تأثیر تلخی را - با این خنده‌ای که از گریه غم‌انگیز تر است - بیشتر می‌کند.
گرچه ناآگاه خنجر می‌زنند
دوستان هم گاه خنجر می‌زنند
گاه بهر مال، اشباه ‌الرجال
گاه بهر جاه خنجر مي‌زنند
روز روشن خيل شاعر پيشگان
با هلال ماه خنجر مي‌زنند
بانوان دل‌نازك و بي‌طاقت اند
با كمي اكراه خنجر مي‌زنند
پيروان حكمت «خيرالأمور...»
در ميان راه خنجر مي‌زنند
دود مردان در تكاپوي علف
يا كه مشتي كاه خنجر مي‌زنند
رستمان نشئه در خوان نخست
بيژنان در چاه خنجر مي‌زنند
«مؤمنان آئينة يكديگرند»
ليك... اما... آه! خنجر مي‌زنند
عارفان هم گاه‌گاه از پشت سر
في سبيل‌ الله خنجر مي‌زنند
عده‌اي هق‌هق‌كنان و عده‌اي
قاه اندر قاه خنجر مي‌زنند
●●●
اي برادر! بد به دل وارد مكن
در زمان شاه خنجر مي‌زنند!

حالا چرا از طنز گفتم و طنز سیاسی؟ عرض می‌کنم. به نظر می‌رسد با توضیحات بالا روشن شده باشد که چرا برای فهم بصیرت هنرمند و خصوصاً جماعت شاعر لازم است از ارزیابی سطح شعور طنز و خنده بر سياست در میان ایشان شروع کرد. نمونۀ جوان و نسبتا قابل قبول اين شكل دگر خنديدن بر سياست را به خوبي در آگهي‌هاي پاياني مجلۀ سوره كه بعدها به عنوان «كتاب سوم» منتشر شد مي‌بينيم. میزان توفیق و توسعۀ شعر طنز نشان می‌دهد که وسعت روحی هنر و نشانه‌اش که طنز است، تا چه اندازه می‌تواند بالاتر از قیل و قال‌های سیاسی بنشیند و به جای آنکه سیاست ظاهری، تعیین‌کننده و راهبرندۀ تام و تمام حیات باطنی جامعه باشد، یک بار هم تحولات روحی و قلبی جامعه - که در طنز و جدّی هم جلوه می‌کنند - جریانی به راه اندازند. متأسفانه اتفاقاتی که در دو سال اخیر در جامعۀ ایرانی رخ داد و تمامیت‌یافتگی سیاست را دامن زد، موجب شد که همه دل‌بستگی‌ها و تعلقات ناگهان به زبان سیاست به ظهور  و بروز آید و در بازی سیاست و سیاست‌زدگی با «جدیت» تمام خرج شود و هرگز توان برکشیدن به ساحت طنز و به تعبیر مترجمان نیچه حکمت شادان را نیابد.
پس اولین نقطۀ عزیمت این یادداشت برای تحلیل کارنامۀ شعر انقلاب در ایام فتنه و پس از آن، همین لکنت طنز وشوخ‌طبعی در هنر و ادبیات است. اینکه شاعران و هنرمندان ما کمتر توانستند به صورتِ مسخره و طنزآمیزِ فتنۀ سبز بخندند و بخندانند.
2- هر چه بار طنز در شعر انقلابي اين ايام كم‌وزن است، در زبان مردم كوچه و بازار، گفتگوهاي روزمره، پلاكاردها و شعارهاي اعتراضي‌شان پربارتر و پر رنگ‌تر است. گرچه متأسفانه پژوهشي جامع از اين شعارهاي مردمي اكنون در دست نيست اما با اين حال و به عنوان مثال، عكس زير يكي از انبوه بي‌شمار مطالب طنز مردمي است كه فقط در راهپيمايي 9 دي صدها شعار قابل گفتگوي ديگر دارد. جملۀ فرعي (كروبي مهم نيست) در اين پلاكارد از جملۀ اصلي (خاتمي، موسوي، اين آخرين پيام است) مهم‌تر و مؤثرتر است. «كروبي مهم نيست» در اين جمله با منطق «شعار طنز» هماهنگ است.
3- حالا از اين زوايه يعني دلالت‌هاي وجودي طنز انقلاب، وارد پرسش اصلي اين يادداشت مي‌شويم: نسبت شعر و شعار انقلاب اسلامي و به خصوص امتداد آن در حوادث انتخابات دهم. مقدمتا بايد بگويم كه شعار يكي از لازم‌الپژوهش‌ترين! حوزه‌هايي است كه نقد ادبي انقلابي تاكنون به آن محتاج بوده و جز چند كار پراكنده، اثر در خوري هنوز در اين حوزه وجود ندارد. مگر نه اين است كه شعر انقلاب اسلامي از آغاز در معرض جدي‌ترين اتهام يعني شعار دادن بوده است؟ و مگر پاره‌اي از شعارهاي ناب انقلاب ساخته شعراي متعهد آن نبوده است؟ پس لازم است اين پيوند بيشتر از مجال مختصر اين چند خط مورد توجه قرار گيرد.
شعار نوعي رجز است كه خواهي نخواهي ملتزم به حماسه‌اي عاميانه و پهلواني‌اي اجتماعي است. اگر «رجز»، شعارهاي فردي يك پهلوان در ميانۀ ميدان نبرد است، « شعار»، رجز مردم است در ميدان نبرد فرهنگي. در اينجا نيز توجه به «شعارهاي طنز مردم» يك نشانه است. نشانه‌اي از وسعت نظر جمعي و بصيرت و آگاهي نسبت به نقش‌آفريني اصلي و پهلواني خود در نبرد حق و باطل. روح شعار نمايانگر حضور حماسي مردم است و از اين‌رو نه تنها شاعر انقلاب خود را وامدار آن مي‌داند بلكه انتظار مي‌رود غير از اين نباشد. البته حضور حماسي در اين نبرد فرهنگي  وقتي با يك بصيرت ديگر توام مي‌شود قالب مخصوص انقلاب به دست مي‌آيد. آگاهي به غربت و تنهايي خود در اين نبرد و اتصال به تنها معبود حقيقي عالم و اولياي او كه پيشروان اين حماسه‌اند، طرح قالبي مخصوص به انقلاب اسلامي را رقم مي‌زند كه بهتر است به تعبير اميد مهدي‌نژاد آن را «رجز – مويه» بناميم. كلمۀ رجزمويه، بزرگترين خدمت زباني به نقد ادبي متعهد در فهم شعر انقلاب اسلامي و تحولات آن است. وجۀ رجزي آن به ريشۀ مردمي و شعاري آن اشاره دارد و وجۀ مويه‌اي آن به ريشۀ تنهايي و توحيدي آن. رجزمويه به ما كمك مي‌كند كه در فهم و نقد هنر و ادبيات انقلاب به جاي توجه به كليشه‌هاي صرفا فرمي و قالبي، به محتواي سخن و ضوابط انقلابي آن بيشتر بينديشيم. رجزمويه يك «قالب محتوايي» است كه به مقتضاي رجزش از حماسۀ مدام انقلاب و رزم‌آورانش بايد بگويد و به مقتضاي مويه بايد شكسته‌دلي و انكسار باطني‌اش را به پيشگاه حق تعالي تغزل كند.
يكي از شاخص‌ترين چهره‌هاي ادبي‌ای كه روزهاي فتنۀ سبز او را به ادبيات انقلاب معرفي كرد و نوشته‌هايش دربردارندۀ نسبي هر سه ويژگي فوق است «حسين قدياني» است. دلنوشته‌هاي او هم بهره از طنز برده است (مثلا در يادداشت دو تا سانديس دو تا كيك!) هم از رجز و حماسه و هم از مويه و ناله و تغزل عاشقانه. رجزمويه‌هاي حسين قدياني مثل همۀ رجزمويه‌هاي انقلاب اسلامي از صدر اسلام تا امروز مهرباني و غرور را با هم دارد و رقت و صلابت را نيز با هم. گرچه گاهي وزن يكي از اين سه ركن سنگين مي‌شود و آن دو ديگر نزول مي‌كنند و همين به اعتبار نوشتۀ او خدشه وارد مي‌كند، اما عموما حدي از تعادل اين هرسه در همۀ نوشته‌هاي ادبي و شعرهاي متأثر از جهاد او در برابر فتنۀ سبز مشهود است.
آنچه در سه قسمت فوق اشارت شد، مبناي خوبي است تا هم بار ديگر به كتاب «مسئلۀ بيست و دوم خرداد نبود...» بنگريم و هم حرف و حديث‌ها پيرامون آن را بشنويم و ارزيابي كنيم. به طور خلاصه اگر بخواهيم حرف‌هاي منتقدان اين اثر را كه عموما خود در صف قاعدين ادبي و هنري جهاد اين روزها محسوب مي‌شوند، در يك جمله خلاصه كنيم بايد تمام نقاط قوت اين اثر را به عنوان نقطۀ ضعف آن معرفي كنيم؛ از نظر اينان در كتاب مسئله... شعار، غلبه بر شعر دارد و جنبش مردمي سبز! به عنوان فتنه و نبرد با بيگانه در نظر بوده است. حال آنكه پيوند شعر و شعار در هنر انقلاب اسلامي مايۀ امتياز آن نسبت به شعر معاصر جهان است و نبرد با اجنبي و حرامي دين، رسالت تاريخي انسان انقلاب اسلامي است. تحليل نظري كتاب مسئله و حواشي مربوط به آن خود فرصت مستقلي مي‌طلبد، اما نقاط قوت هنر و ادبيات انقلاب اسلامي هرگز پوشيده نبايد بشود. اين هم‌حسي هنرمندان با مردمي كه وظيفۀ مبارزۀ زباني را به دوش فرزندان شاعر خود نهاده‌اند، در كتاب مسئله آمده است. پيام تاريخي امام به هنرمندان متعهد و تبيين ايشان از هنر مبارزه و مبارزۀ هنري در كتاب مسئله و انبوه شعرهاي قوي و ضعيف ارائه شده در آن قابل يادآوري است: «هنري زيبا و پاك است كه كوبندۀ سرمايه‌داري مدرن و كمونيسم خون‌آشام و نابودكنندۀ اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام فرومايگي، اسلام مرفهين بي‌درد و در يك كلمه "اسلام آمريكايي" باشد.» آيا در حوادث پس از انتخابات، دو اسلام بار ديگر روبه‌روي هم نايستادند؟ اسلام رفاه و تجمل و اسلام فقراي دردمند؟ آيا شاعري در ميدان اسلام ناب، عين هنر و بصيرت و زيبايي نخواهد بود؟      آثار هنري توليد شده در اين فضا از نظر نگارنده البته قابل نقد است. مهم‌ترين نقد بر هنر و ادبيات انقلابي اين روزها افول و از دست رفتن افق‌هاي تهاجم و گسترش ميدان نبرد است. برادران شاعر و نويسنده‌اي كه با درد قلم به دست مي‌گيرند به دليل جوان بودن و عدم اتصال محكم به روح تاريخي هنر و ادبيات انقلاب معمولا به «دفاع» مشغول مي‌شوند، از اين غافل‌اند كه هيچ دفاعي محكم‌تر از حمله و تهاجم نيست. البه تهاجم و پيشروي زباني غير از پيشروي نظامي است. كار شاعر در ميدان مبارزۀ هنري، عقب‌نشيني زباني نيست؛ او پاسدار زبان تاريخي انقلاب است. بايد به حراست از واژه‌ها بينديشد. به زبان رهبر حكيم انقلاب بنگريم؛ چه كلماتي به گنجينۀ لغات انقلاب اسلامي افزودند؟ وقتي همه مي‌گفتند «بحران»، «حادثه»، «وقايع پس از انتخابات» و... ايشان تأكيد مي‌كردند بر «بصيرت» در حوادث «فتنه‌گون». خدا را، كه بايد زبان‌آوري و اتصال به كتاب و سنت را در زبان آقاي خامنه‌اي ديد و سجدۀ شكر به جاي آورد. شكر شاعران اما امتداد اين نگاه است. اگر اين افق پيش رو و آن راه دراز طي شده در تاريخ شيعي و اسلامي ما، خاستگاه و ايستگاه شاعر و هنرمند انقلاب اسلامي باشد، آيا طنز مهم‌ترين چاشني سخن نمي‌شود؟ آري، مي‌شود. متأسفانه امروز كم‌رنگ شدن اين آفاق روي زبان شعر و هنر نيز بي‌تأثير نبوده و طعم تلخ طنز را گاهي به هجو و تمسخر فروكاهيده است. طنز در شعر يك نشانه است و نه يك قالب بياني. طنز حاصل استعلا و استغناي زبان است كه امروز بايد بيشتر از هرجا در شعر و هنر انقلاب اسلامي ظهور داشته باشد ولي اكنون ...   

4- تکمله در باب پوست‌اندازی شعر انقلاب همراه با میدان مبارزه: بر مبنای پیام امام به هنرمندان، هنر انقلاب اسلامی ریشه و مبنای هر اعتراض و مقاومتی است. راستش انقلاب اسلامی آن اصلی است که هرکسی کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش. آنچه از ویژگی‌های زبانی در بالا آمد در همۀ گونه‌هایی که برآمده از انقلاب‌اند صادق است و اصلاً هیچ ‌گونه‌ای مثل شعر اعتراض و مقاومت و... به صورت خودبسنده و بدون ارجاع به اصول هنر انقلاب – چه ویژگی‌های زبانی و چه ابعاد فکری و معرفتی – قابل شناسایی نیست. شعر اعتراض گونه‌ای از شعر انقلاب اسلامی است که به مقتضای خاتمۀ جنگ و در امتداد مبارزۀ انقلابی خود اعتراض به تکاثر و تفاخر و بی‌عدالتی را مورد توجه قرار می‌دهد، نه اینکه این موضوعات تخصص و حرفۀ جماعتی از شعرا یا هنرمندان و  محل درآمد ایشان باشد. موضوعات و حوادث روزگار، صرفا برای شاعر انقلاب اسلامی آوردگاه بذل جان و مال و آبرو و استعداد خداداد است و زمان و مکان نمی‌شناسد. شعر انقلاب اسلامی که از پایان جنگ تحمیلی تا دورۀ سیاسی پیش از دولت نهم بیشتر در قالب شعر اعتراض رویید و بالید، دوباره در فتنۀ اخیر با رجعت به مبانی مبارزاتی خود، متوجه بی‌حرمتی به مبانی نظامی شد که روزی برایش جان‌فشانی کرده بود. پس لازم بود دوباره پوست‌اندازی کند و عادت‌شکنی تا اعتراض شغل او نشود و نشان مبارزه از دست نرود. بنابراین، هنر انقلاب اسلامی در «موضع» معرفتی خود برخاسته از پیام امام به بسیجیان هنرمندش به مثابه منشور تجدید عهدی است که در زمان و مکان جاری است و فقط مختصات میدان متفاوت می‌شود. تکلیف هنر انقلاب همیشه مبارزه است، نه اعتراض. شعر اعتراض اصل نیست؛ ضرورتی است که پیش می‌آید و محو می‌شود.         

 

محسن صفایی‌فرد

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • امتداد شعر و شعار
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.