گفتگویی که در زیر آمده است آخرین مصاحبۀ زندهیاد خلیل عمرانی است که در نوزدهمین نمایشگاه مطبوعات به دعوت هنرنیوز صورت گرفت:
ادبیات انقلاب اسلامی و ادبیات دفاع مقدس چه روندی را طی کرده است و الان در چه جایگاهی قرار دارد؟
برای بحث در باب این دو موضوع که رابطۀ تنگاتنگی با هم دارند و گاهی در دل هم قرار میگیرند، ما باید نخست در یک نگاه کلی آن را مورد تأمل قرار دهیم و بعد به اجزای آن بپردازیم تا برسیم به ادبیات دفاع مقدس؛ زیرا وقتی راجع به شعر انقلاب اسلامی صحبت میکنیم منظور ما شعری است که در انقلاب شکل گرفت؛ یعنی در واقع میشود آن را هم مثل بسیاری نهادهای دیگر دستاورد انقلاب به حساب آورد _این غیر از شعرهایی است که پیش از پیروزی نهضت امام خمینی (ره) سروده شد و تحت عنوان اشعار انقلابی شناخته میشود که در دو شاخه است: انقلابی اسلامی و انقلابی غیر اسلامی است؛ اما هرآنچه به عنوان شعر انقلاب دربارهاش صحبت میکنیم و به عنوان دستاوردی از دستاوردهای انقلاب به شمار میآید شعری است که از سپیده دم انقلاب طلوع کرده و حس پیروزی و ارزشهای پیروزیآفرین انقلاب در آن شکل گرفته است و همگام با برهههای گوناگونی که در دورۀ پیروزی پیش آمد حرکت کرد تا با فاصلهای بسیار کوتاه به مقطعی به نام دفاع مقدس رسید که بخش قابل ملاحظهای از شعر انقلاب را در فضای دفاع مقدس به خود اختصاص داد که از آن به عنوان شعر دفاع مقدس یاد میشود که در واقع چیزی جدای از شعر انقلاب نیست و باید به نوعی «شعر دفاع مقدسی انقلاب» محسوب شود، زیراکه این دو حوزه نمیتواند از هم جدا باشد؛ چون دفاع مقدس به انقلاب اسلامی تعلق دارد.
ارزیابی شما از فعالیت های اخیر ادبی در دو دهه گذشته در حوزه شعر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس چیست؟
شعر دفاع مقدس در واقع منشعب از شعر انقلاب است، در درون خود نگرش پایداری را دارد، پایداری و دفاع فقط نظامی نیست؛ دفاع مقدس به رغم آنکه دفاع مسلحانه از مملکت است در خود نوعی آمیختگی فرهنگی هم داشته است؛ واقعیت این است که رزمندگان اگرچه با سلاح، اما با شهادت با جانبازی با آزادگی از خاکشان و از سرزمینشان و از آرمانهایشان دفاع کردند. اما «دفاع» به معنای عام کلمه بسیار گسترده است که به واقع از ارزشهای انسانی دفاع میکند. به همین خاطر پایانی ندارد و به موازات انسان و اسلام به موازات عدالتخواهی این نوع شعر ادامه پیدا خواهد کرد و این غیر از هشت سال دفاع مقدس است که ما باید آن را همواره در حافظۀ تاریخیمان و در حرکت شعری مان در نسل های گوناگون ادامه دهیم.
ما راهی را انتخاب کردیم که راه بسیاری طولانی است و مقصدی به نام نابودی طاغوت داشتیم که محقق شد، مقصد بعدی نظامسازی بود که نظام اسلامی را ساختیم و نظام و شاخههای گوناگون آن و بینالمللی سازی تفکر آن که اسلام ناب باشد، همگی مراحل گوناگونی است که ما باید دنبال کنیم؛ پس ما جای ایستادن نداریم. وقتی ما جای ایستادن نداریم و در حرکت هستیم در طول حرکت مان باید آفرینش فکری، فرهنگی و ادبی داشته باشیم.
چگونه میشود ارزشهای دفاع مقدس و انقلاب اسلامی را با نوآوریهای ادبی به شعر نسل امروز انتقال داد؟
نوآوری هم در مضمون است و هم در زبان. ایجاد اندیشههای نو هم به منزلۀ انطباق آنها در زبان است و هم انطباق الگوها و معرفی آنها که همۀ آنها باید صورت بگیرد. ما گاهی در دفاع مقدسمان الگوهایی داریم که مثل معادن کشف نشده هستند؛ مثلا شهید همت یک معدن کشف نشده است و ابعاد گوناگون شخصیت این مرد باید در طول تاریخ کشف شود و یک مرتبه نمیشود به همۀ ابعاد وجودی این اشخاص احاطه پیدا کرد. لذا تا الان کسی به جنبۀ معلمی شهید همت توجه نکرده است. ایشان معلم بود و بعد به یکی از فرماندهان بزرگ جنگ تبدیل شد. اما به جوانب مختلف فعالیت و شخصیتش کمتر توجه شده؛ در حالیکه هر یک از این مراحل هم میتواند یک الگو از درون خود بیرون بدهد. یعنی شهید همت میتواند در مرور و در مراحل گوناگون زندگی خودش، در هر مرحله یک الگو باشد. نه یک الگو به نام همت، بلکه یک سلسله الگوها از شخصیت او که این باید در طول تاریخ اتفاق بیفتد و تازه این فقط شهید همت است؛ در حالیکه ما از این اشخاص بسیار داریم؛ همچون شهید باکری و بسیاری از شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس. ما به زوایای زندگی این اشخاص نپرداختهایم. ما فقط به سراغ افرادی رفتهایم که معروف بودهاند. لذا باید این اشخاص معرفی شوند و هر نسلی باید از زاویه دید خود به این بزرگان نگاه کند. چون نگاه نسلها متفاوت است.
امروزه جشنوارههای متعددی در حوزۀ شعر دفاع مقدس برگزار میشود، با توجه به اینکه حضرتعالی از دست اندرکاران و داوران برخی از این جشنوارهها بودهاید، کاستیهای این جشنوارهها را در چه میبینید؟
در جشنواره اخیر دفاع مقدس دستاندرکاران سه تا چهار نسل از شاعران را به طور مخصوص دعوت کرده بودند و در این جشنواره شاعرانی از نسلهای مختلف حضور داشتند؛ من فکر میکنم این نسلبندی حرکت بسیار خوبی در شعر انقلاب و دفاع مقدس است که باید به آن توجه ویژه شود تا تضارب اندیشه و انتقال دستاوردها، بین نسلها اتفاق بیفتد.
گاهی در جشنوارهها با معضل شاعران ثابت در آن مواجهیم. برای این مشکل چه چارهای باید اندیشید؟
اتفاقا نسلبندیای که عرض کردم ناظر بر همین موضوع است. مثلا ما شاعران خوبی داریم که در یک دهه پای ثابت مسابقات و جشنوارهها بودند. اینان الان دیگر به مرحلهای رسیدهاند که نباید با شاعرانی که مثلا دو سال است که شعر کار میکنند رقابت داشته باشند یا باید از گردونۀ رقابت خارج شوند و به عنوان شاعر رسمی شناخته شوند و صرفا به این جشنوارهها دعوت بشوند.
آقای عمرانی در حال حاضر در شعر امروز اتفاقاتی میافتد که به جریان مدرنیته نسبت داده میشود. نظر شما در خصوص این حرکتها و جریانهای ادبی چیست؟
زبان فارسی، ادبیات فارسی و شعر فارسی یک فرهنگ و تمدن را همواره همراه داشته است و به هرجا که رفته در آن منطقه نفوذ کرده است. لذا گاهی وقتها خوشبینانه به تعامل فرهنگها و گفتگوی تمدنها اشاره میکنند. ولی گفتگوی فرهنگها خود در یک دوره امکانپذیر است؛ زیرا نهایتا به مواجۀ فرهنگها منتهی خواهد شد؛ یک جامعه نمیتواند دو فرهنگ داشته باشد و باید یک فرهنگی باشد. این غیر از خردهفرهنگهای خود آن فرهنگ است. گاهی وقتها ما در یک جامعۀ ایرانی یک فرهنگ ایرانی اسلامی داریم که این فرهنگ خود خردهفرهنگهایی دارد که به موازات قومیتها و مناطق جغرافیایی ایجاد شدهاند. ولی گاهی وقتها ما با فرهنگ بیگانه مواجهیم. الان بسیاری از مشکلات ما در حوزههای گوناگون به این مسئله مربوط است. برای مثال بحث مدرنیته. باید مدرنیته از درون فرهنگ ما شکل گرفته باشد، با نگاهی صحیح به این موضوع متوجه میشویم که ادبیات ما قرنها از غرب جلوتر بوده. اما مدرنیت ادبی ما کجاست؟ مدرنتیت ادبی با مدرنیت صنعتی فرق دارد؛ ما در یک دوره حتی نسبت به غرب مدرنیت صنعتی داشتیم. زمانی که غرب به ساعت میگفت شیطان. ولی ما سیستم ساعت داشتیم. لیکن در یک دورۀ دویست ساله به دلایل گوناگون آنها به رشد صنعتی دست پیدا کردند. اما آیا مدرنیت فکری و فرهنگی هم پیدا کردند؟ آیا مدرنیت ادبی هم پیدا کردند؟ این پرسشها باید در درون فرهنگ ما پاسخ داده شود؛ در حالیکه شاعران غرب تحت تأثیر مولانا، سعدی و فردوسی ما بودند، چرا امروز ما دچار این بحران شدهایم؟
بیدل درجهای از مدرنیت شعر فارسی است تا به نیما، سهراب. تا برسیم به شاعران امروز. شاعران معاصر ما هم نسبت به غرب مدرنتر هستند؛ در بحث غالبها برخی فکر میکنند اگر غزل کار کردند مدرن نیستند. در حالیکه مدرنیت اصلا به غالب نیست؛ مدرنیت به زبان، اندیشه و فکر است و نگاه و تأثیری است که بر جامعه میگذارد و حرکتی که در جامعه ایجاد میکند؛ اگر غزل امروز ما غزل بالندهای باشد یا شعر نیمایی ما و غالب سپید ما بالنده باشد، مدرن هستند و اگر عقب نگهدارنده باشند، مدرن نیستند. همینطور کارهایی که برخی نهلهها و گروهها در شعر امروز انجام دادهاند. مثل شعر اروتیک در دهۀ هشتاد که مدرنیته نیست؛ زیرا اساساً به هذیانات جنسی برگشتن مدرنیته نیست و غربیها در عرصۀ اخلاق بشری به بدویت برگشتند.
بحث نوآوری در مضمون و فرم را بر این اساس چگونه میشود توضیح داد؟
ما در شعرچیزی به نام موضوع و چیزی به نام مضمون داریم که گاهی باهم اشتباه گرفته شدهاند. موضوع انسان در طول تاریخ فرق نکرده و همواره بر فطرت او ثابت بوده است. آنچه تغییر میکند مضمون است. به قول صائب: «یک عمر می شود سخن از زلف یار گفت / در بند آن مباش که مضمون نمانده است» لذا زلف یار تغییر نمیکند ولی مضامینی که شاعران ساختهاند فرق میکند. آنچه در ذات عاطفۀ انسانی است نباید گم شود. اما در برخی پرداختهای امروز گاهی بر اثر غفلت گم میشود.
آقای عمرانی برآیند شما از شرایط فعلی نشر در کشور چیست؟
ای کاش همانگونه که عاشقان شعر و ادب به سراغ ادب میرفتند ناشران هم عاشق نشر بودند تا برای نشر ادبیات و اندیشههای ما دلسوزانه وارد عرصه میشدند؛ این بدین معنا نیست که بگوییم ناشر درآمد نداشته باشد، درآمد داشتن با برخورد بازاری در عرصۀ نشر متفاوت است. ای کاش منفعتطلبی ناشران، نشر را دچار چالش نکند؛ کما اینکه برخی سردرگمیهای حوزۀ نشر از همینجا نشئت میگیرد، گرچه ناشران عاشق هم وجود دارند و باید به آنها درود فرستاد.
چه راهکاری برای حل بحران نشر مخصوصا دربارۀ کتابهای شاعران پیشنهاد میکنید؟
مشکل اینجاست که الان برای شاعران انجمن صنفی فراگیر نداریم. باید یک انجمن صنفی تشکیل شود و همۀ مسائل صنف را تحت پوشش قرار دهد؛ زمانی قیصر امینپور گفت «اگر فقط ما شاعران آثار یکدیگر را خریداری کنیم در ایران هیچ کتابی زیر ۵۰۰۰ نسخه چاپ نمیشود» لیکن امروز میبینیم در سبد خرید خانوار آثار ما شاعران جایی ندارد. لذا ما شاعران باید اول به کار هم حرمت بگذاریم، کما اینکه در حوزۀ نقد هم با مشکلاتی از این دست مواجهیم و امروز منتقدانمان قشری شدهاند و گزینشهای غیر میمون و بعضاً نامناسب دارند؛ در حالیکه منتقد کارش معرفی آثار است. امروز منتقدان رسالت خود را فراموش کردهاند و فکر میکنند نقد به قول کشتیگیران خاک کردن حریف است؛ حال آنکه منتقد باید زیباییهای یک اثر را بنمایاند و اگر ایرادی هم در آن هست گوشزد کند برای آثاربعدی؛ برخی این انتظارات را از دولت دارند. باید گفت دولت نمیتواند برای همۀ این مسائل برنامهریزی کند. این کاری است که ما باید خود انجام بدهیم. البته دولت وظیفهاش یک حمایت فراگیر است و باید به آن توجه ویژه داشته باشد.