«خوانندۀ عزیز، فهیم و فرهیخته! از اینکه بعد از خواندن این چند سطر در پشت جلد "با کاروان حوله"؛ کتاب را از فروشنده ابتیاع میکنید و مثل مردم عوام و کتاب نخوان آن را دوباره سر جایش در قفسۀ کتابفروشی نمیگذارید؛ از شما سپاسگذاریم.»
همین چند سطر کوتاه در پشت جلد کتاب کافیست تا بدانیم با کاروان حوله کتابی است خواندنی که از جنس دیگر کتب طنز و مطایبه و فکاهی نیست. کتابهایی که باید ساعتها درآنها پرسه زد و بالا و پایین شان کرد تا گوشه طنازانه ای پیدا شود و لبخندی حاصل.
«با کاروان حوله» مجموعه طنزنوشتههای مهدی نژاد در حاشیه شعر و ادبیات است که به سفارش دفتر طنز حوزه هنری در سه پرده و دو میان پرده منتشر شده است. تعدادی از طنزها و چه بسا همه آنها پیشتر در جراید، نشریات و برخی سایتها چاپ و منتشرشدهاند و اکنون نگارنده تمامی آنها را که در موضوع پیوستگی دارند در یک کتاب 167 صفحه گرد آورده که کاری است خیلی هم خوب! طرح جلد بسیار خوبی دارد که هنر دست حبیب ایلیون است و نمایی است از یک حولۀ بنفش که خود مهدینژاد در جایی گفته شکل حوله خودش است!
پرده اول کتاب محفل انس نام دارد که به شرح و تاویل طنازانه چند شعر و ترانه میپردازد. این بخش از کتاب هرچند که خوب شروع نمیشود و برای کتاب به این سطح شروع راضی کنندهای نیست، اما در اوسط خود بسیار بسیار بهتر میشودو تا جایی که متن "عاشق پیشرفته ترکیب شیمیایی گازی لیلی" در آن قرار دارد که از بهترین بخشهای کتاب محسوب میشود.
میانپردۀ اول «همهچیز شناسی مرگ» نام دارد و نگاهی است به مرگ و نیستانگاری از موضع طنز و با دیدی انتقادی.
پردۀ دوم فالنامۀ حافظ است – البته از نوع بیمعنی! – که شامل شرح و تفسیر بیست غزل از خواجۀ شیراز است که بسیار خواندنی از کار در آمده. نکتۀ قابل توجه تعداد غزلهاست که نه کم و نه بیش، بیست غزل است و همین امر سبب شده از تکراری بودن شرحها جلوگیری شود.
میانپردۀ دوم گزارشی از یک انجمن ادبی ست، که مطلب قابل قبولی ست.
پردۀ سوم که بخش آخر کتاب هم هست عنوان «کتابسرا» را دارد و به معرفی چند کتاب میپردازد که به گفتۀ مؤلف هنوز به زیور انتشار آراسته نشدهاند. این بخش نیز از بهترین بخشهای کتاب است و طنزهایی درخور و حتی عالی را در خود گنجانده است.
معتقدم که بهترین شیوۀ معرفی یک کتاب، بازخوانی بخشی از آن کتاب است. به همین منظور توجه شما را به قسمتی از پردۀ سوم کتاب جلب میکنم که معرفی مجموعه شعر «من در حیاط خلوت واحد پنج با خواهرزادۀ نیچه چیپس سرکه نمکی میخورم/ یا/ محصور در دایرههای متحدالمرکز بی شرم» است:
شعرهای «یاردان قلیچ» مصداق بارز عدم قطعیت در زمان و مکان است، علی الخصوص که در پسزمینهای از سیالیت فضایی، که خود برگرفته از ترکیب آموزههای دریدا و شلکوفسکی است، عرضه میشود و مخاطب را به نحو بایستهای شگفتانگیز مینمایند. یک نمونه از شعرهای این مجموعه را با هم میخوانیم:
«آب جوب
قطره
قطره
قطره
لجن میاندیشد و
موشها
از مانیتور بالا میآورند
راستی نگفته بودم
باقالی سیخی چند؟
من کجا و پروانهها که لول میخورند توی سرم
و خرچ خرچ میجوند رؤیاهایم
چراغ راهنمایی توی خیابان میمیمیقرمزد
و من...
هی خفه شدم... خ خ خ خ خ
چرا این سیبها را
نمیافتم در بارانی که نمیبارد و بعد
نمی...
(بوم) افتادم
و حالا مثل نیچه
نمیگویم خداحافظ
چون هم خدا و هم حافظ
پس
Bye.»
لازم به ذکر است مجموعۀ «من در حیاط خلوت واحد پنج با خواهرزادۀ نیچه چیپس سرکه نمکی میخورم» یا «محصور در دایرههای متحدالمرکز بیشرم» موفق شد در دومین «جشنوارۀ شعر پرطلایی» جایزۀ بزرگ «حولۀ بلورین» را از آن خود کند. همچنین این مجموعه کاندیدای کسب جایزۀ «ابریق زرین» از «جشنوارۀ شعر توالت» سوئد نیز هست. این موفقیت را به خانم یاردان قلیچ تبریک گفته و برای ایشان یک مورد ازدواج موفق از خداوند منان مسئلت مینماییم.
پیمان طالبی