در آیین رونمایی از چاپ تازه کتاب «لحظههای انقلاب»، غلامرضا امامی، محمود گلابدرهای را نویسندهای خواند که دکان دونبش باز نکرد و هرگز نقاب دغل و ریا به چهره نزد.
به گزارش خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در آیین رونمایی از چاپ تازه کتاب «لحظههای انقلاب» محمود گلابدرهای که امروز (24 بهمن) در بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد، غلامرضا امامی عنوان کرد: من فصولی از کتاب محمود گلابدرهای را خوانده بودم و این نسخه از کتاب را که به تازگی تجدید چاپ شده است، چند روز پیش خواندم. کتاب از نظر چاپ زیباست. در صفحه اول کتاب عکس خندان محمود گلابدرهای را دیدم و اینجا نمیخواهم مداح گلابدرهای باشم.
او افزود: کار هنرمندان تصویر جهان است؛ یا تصویری که هست یا تصویری که آرزو دارند باشد. در این مملکت نقد و نق به هم وابسته شده است. کسی را که دوست داریم، به فلک میرسانیم و بدیها را نمیبینیم.
امامی درباره گلابدرهای گفت: درباره گلابدرهای دو عده نظر میدهند؛ یکی عاشقانه سینهچاک او و گروهی هم مغرضان او هستند که لذتی را در خواندن آثارش نمیبینند. اما من محمود گلابدرهای را از سال 1350 در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میشناختم. من آنجا ویراستار انتشارات بودم و گلابدرهای در بخش پژوهش کانون اشتغال داشت. ما گاهی با هم قدم میزدیم و سخن میگفتیم. او مهربان بود و بسیار سرد و گرم زندگی را چشیده بود. عمیق بود و جهان را بسیار زیبا مینگریست.
این نویسنده افزود: آن سالها از گلابدرهای کتابی منتشر شد به نام «سگ کورهپز» که من صادقانه به او گفتم بخشهایی از این کتاب باید حذف شود، اما او راه خود را میرفت و به پیشنهاد و عنایت دوستان توجهی نداشت. دو ویژگی او مهربانی و تکگوییاش بود. بار همه تاریخ را بر دوش خود احساس میکرد و کمتر توصیهای را قبول میکرد.
امامی ادامه داد: گلابدرهای را در دوران انقلاب در چهارراه ولیعصر با دفتر چهلبرگی دیدم که گفت، دارم تاریخ مینویسم. به او گفتم نظر خودت را اضافه نکن. بعد فهمیدم کتابهایی چاپ کرده و حال خوشی ندارد. بعد که به ایران آمدم، دو سال قبل از مرگش دو بار با او دیدار داشتم؛ یکی در نمایشگاه کتاب بود که در اردیبهشتماه کلاه و پالتویی پوشیده بود و اصرار داشت به من بن کتاب بدهد و شماره تلفن من را گرفت. شماره تلفن من با 0919 شروع میشد و شماره او با 0912، اصرار داشت که برویم شماره 0912 برایت بگیریم. شنیده بودم زمانی خانه نداشت و در ماشین زندگی میکرد. همسرش خارجی بود و فرزندانش در خارج زندگی میکردند. به او گفتم جا و مکانی داری؟ گفت، بله و من بسیار خوشحال شدم. بار دوم در سوگ شمس آل احمد در مسجد نور میدان فاطمی او را دیدم. بعد از مجلس شروع کرد به سخنرانی و حرف زدن و آنقدر حرف زد که میخواستم از دست او فرار کنم.
او در ادامه اظهار کرد: تصویری که من از گلابدرهای دادم، یاد و خاطره من از او بود که قبل از انقلاب، او را دوستی مهربان و بعد از انقلاب او را عصیانگری لوطیوش دیدم که کمر به نابودی خود بسته بود که گویا از خود انتقام میگرفت؛ از روح و جسمش، و چنان کرد با جسمش که راهی جز مرگ نداشت. او گویی انسان را از بالا میدید و به همه لقب «جوجه» میداد.
امامی سپس درباره آیین رونمایی گفت: من از عنوان رونمایی خوشم نمیآید. زمان نوجوانی ما این عبارت را برای عروسخانمها به کار میبردند. این کتاب بارها چاپ شده و رونمایی ندارد و میتوان آن را معرفی کرد
او درباره این کتاب گفت: من در این کتاب دو نقش از محمود گلابدرهای دیدهام؛ یکی نقش راوی و دیگری نقش قاضی. نقش راوی را میپسندم و زیبا بیان شده است. او چشمانی باهوش و شاخکهای تیز و قلمی روان داشته است، اما نقش قاضی را چندان نمیپسندم و به نظرم کار هنر قضاوت نیست؛ بیان و ارائه تصویری از جهان است؛ نه قضاوت. قضاوت کار داوران است. کار هنرمند این نیست، چون اسرار و اسناد بسیاری از وقایع تاریخی بعدا مشخص میشود.
امامی تأکید کرد: گلابدره ای در این اثر تنها راوی نبوده، در انقلاب نقش داشته و مشکلات را با تن خود احساس کرده است و عمل میکرده و حتا مجروحان را به بیمارستان منتقل میکرده است. گاهی این کتاب در ذهن من فیلمی است که فلشبک دارد ما را به گذشته میبرد و گلابدرهای دوست داشت از روی این کتاب فیلمی ساخته شود که این آرزوی او محقق نشد و امیدوارم فیلمی ساخته شود و در آن روایت او بازگو شود و نه قضاوتش. روایت او زیباست، اما من قضاوتش را نمیپسندم و خواننده حق دارد که در بخشهایی با نویسنده همنظر نباشد.
این نویسنده و مترجم در ادامه با اشاره به مقالهای که گلابدرهای برای جلال آل احمد نوشته است، گفت: او مقالهای برای جلال آل احمد نوشت که در «یادمان جلال» منتشر شد و این نوشته مستند تاریخی نیست و مورد اعتراض بسیاری قرار گرفت. این نوشته مخلوطی از واقعیت و افسانه بود و با توجه به اینکه در زمان جوانی جلال، گلابدرهای کودک بود، نمیتوانست کاملا واقعیت داشته باشد، اما گلابدرهای که هرچه بود و هرکه بود، با خودش و زمانه خودش صادق بود، دوکان دونبش باز نکرد. نقاب دروغ و دغل به چهره نزد که هم آن زمان بود و هم این زمان است. به آنچه گفت و نوشت، عقیده داشت و میتوان با عقیده او همراه و همرأی نشد، اما او حرف خود را زد.
در ادامه این مراسم، ابراهیم زاهدی مطلق با اشاره به حرفهای غلامرضا امامی گفت: من با آن بخشی که آقای امامی گفتند کار هنر قضاوت نیست، موافق نیستم. گلابدرهای و سایر هنرمندان در دنیا به خاطر قضاوتهایشان مورد توجه یا بیاعتناییاند.
این نویسنده درباره کتاب «لحظههای انقلاب» گفت: کتاب «لحظههای انقلاب» شکل گزارشنویسی دارد و کتاب خوبی است و میتواند به یک روزنامهنگار تلفیقی از حضور در عرصه و داستاننویسی را در خلال گزارشنویسی یاد دهد. من تصاویری را که این کتاب روایت کرده، دیدهام، اما به نظرم کتاب کمی اغراق دارد و مهمترین موضوع این است که نویسنده توانسته وقایع را ببیند و بنویسد؛ کاری که نویسندگان امروز انجام نمیدهند.
او درباره چاپ کتاب نیز گفت: این کتاب جلدسفید است و طراحی عالمانهای دارد، چون کتابهای جلدسفید معروف بودند.
در ادامه این مراسم فیلم مستندی پخش شد که ساخته احمد میراحسان بود و در آن گلابدرهای خود لحظههای انقلاب را روایت میکرد.
در ادامه، علی خلیلی، وارث معنوی آثار گلابدرهای، پیامی را خواند که گلابدرهای خطاب به نسل سوم نوشته بود.
او در ادامه عنوان کرد: این کتاب 23 بهمن 57 صفحه آخرش تمام میشود و کتاب در اسفند 57 توسط مفتح به دست پرویز خرم میرسد. او کتاب را جالب میبیند و چاپ میکند. سال 60 نشر سروش قراردادی را با گلابدرهای میبندد که کتاب را منتشر کند، اما هنوز این اتفاق نیفتاده است و بعد کتاب دیگر چاپ نمیشود و محمود گلابدرهای آن را به نشر کیهان میدهد. کیهان کتاب را چاپ میکند، اما جاهایی را حذف میکند که به کتاب لطمه زده است، اما این نسخه که اکنون منتشر شده است، حذفیات ندارد.
در ادامه این مراسم، علی اسماعیلی، سرپرست معاونت فرهنگ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، با اشاره به ویژگیهای گلابدرهای گفت: گلابدرهای عمیق الفکر بود. کار نویسنده ریختن افکار در قالب الفاظ درست است و این در آثار گلابدرهای مشهود است. نویسندگی به سادهنویسی و سالمنویسی است و این حداقل در کتاب «لحظههای انقلاب» مشهود است.
او افزود: انقلاب که رخ میدهد، در ادبیات هم رخ میدهد و اگر ما خودیها ننویسیم، دیگران از آن مینویسند. ما باید جوانان را تشویق کنیم که در این زمینه بنویسند، چه بهتر اینکه این نگارش به زبان شیواتر داستان و رمان باشد.
اسماعیلی ادامه داد: 85 درصد آدمها اثرپذیر هستند و ما میتوانیم با نوشتن پیام و داستان انقلاب بر آنها اثر بگذاریم.
سرپرست معاونت فرهنگی وزارت ارشاد با اشاره به حوادث هشت سال جنگ تحمیلی گفت: اگر تعداد شهدای دفاع مقدس را تقسیم بر روزهای جنگ کنیم، روزی 72 شهید دادهایم، بنابراین جنگ ما کل یوم عاشوراست و چه خوب است که ادبیات دفاع مقدسمان به دست اهلش نوشته و مکتوب شود.
او با اشاره به تلاشهای بنیاد ادبیات داستانی در این زمینه خاطرنشان کرد: این افتخار دولت نهم و دهم است که بنیاد ادبیات داستانی را ایجاد کرد تا بتواند آثار بسیاری را منتشر کند. بسیاری از نویسندگان متعهد ما ننوشتهاند و باید تلاش شود که از این رشادتها و از خودگذشتگیها بنویسند، زیرا وظیفه ما نوشتن است و تاریخ ما را محاکمه میکند که چه کردی؟ در برابر این وقایع، جوانها و نویسندگان ما باید دست به قلم ببرند و از رشادتها جوانان و نوجوانان 15 و 12 ساله ما بنویسند.
او افزود: ما که در جایگاه مسؤولین فرهنگی نشستهایم، وظیفه داریم برای نوشتن تلاش کنیم و کمک کنیم نسل سوم انقلاب با انقلاب و دفاع مقدس آشنا شود.
اسماعیلی عنوان کرد: گلابدرهای شاگرد جلال بود و جلال معلم و دوست او بود و او بسیاری از ویژگیهایش را از جلال برگرفته است. ویژگی دیگر گلابدرهای این است که متعهد بود و آثارش بیانگر دغدغه درونی اوست. او صداقت و راستی و درستی در گزارشنویسی داشت و نویسندهای متعهد به انقلاب بود. تحریم شبهای شعر گوته قبل از انقلاب به معنی تعهد او به انقلاب اسلامی بود. نگاه گلابدرهای تا پایان انقلاب تغییر نکرد و تا روز آخر به شهادت دوستانش عوض نشد. گلابدرهای مرد مقاومت و پایداری بود و داستان «اسماعیل اسماعیل» را نوشت و ما هرچه از این شخصیتها تقدیر کنیم، تقدیر از دانش است.
انتهای پیام