موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
نقد جواد زارع بر کتاب «آواز بلند» علی‌اصغر عزتی پاک

ساختارشکنی با شخصیت‌های خاکستری

09 اسفند 1391 14:25 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 4 با 4 رای
ساختارشکنی با شخصیت‌های خاکستری


وقتی سخن از ادبیات جنگ به میان می آید، ناخواسته یاد شاهکارهای بزرگی در ادبیات جهان می افتیم؛ یاد وداع با اسلحه همنیگوی، جنگ و صلح تولستوی، فهرست شنیدلر و... اما این ادبیات در کشور ما نوپاست و هنوز شاهکاری برای آن خلق نشده است.
ادبیات جنگ را در وهله اول می توان به «هنگام جنگ» و «پس از جنگ» تقسیم کرد که هر کدام بنابر شرایط محیطی شاخصه های خود را دارند. ادبیات در هنگام جنگ وظیفه اش دادن روحیه به مبارزان است و درست شبیه رجز خوانی ها، ناچیز شمردن دشمن و تخریب آن ها در دستور کار خود دارد. اما وقتی جنگ تمام می شود نویسندگان، دو نگاه متفاوت را دنبال می کنند. عده ای معایب و عده ای محاسن جنگ را سرلوحه کار خود قرار می دهند و چه بسا وظیفه کسانی که جنگ را زشت دانسته و با تفکر جنگ دوستی مقابله می کنند خطیرتر است. 

در ایران این کار برای اولین بار در سینما و با فیلم «لیلی با من است» آغاز و دامنه متفاوت نگری و واقع نمایی جنگ با کتاب «من قاتل پسرتان هستم» به اوج رسید. داستان «آواز بلند»، نوشته علی اصغر عزتی پاک، که موضوع بررسی این مقاله است، اگر در مقوله ادبیات جنگ یک شاهکار نباشد، نشان از دغدغه های نویسنده برای خلق یک اثر واقع گرا و ساختار شکن دارد؛ دغدغه ای که در سه گانه جنگ او با نام های «زود بر می گردیم»، «باغ کیانوش» و «آواز بلند» شکل گرفته است و هر کدام از آنها برهه خاصی از نگاه نویسنده، یعنی کودکی، نوجوانی و جوانی به جنگ را نشان می دهد. سعی ما در این مقاله پرداختن به ساختارهای زبانی و تکنیک هایی است که «آواز بلند» را خواندنی نموده است.

تمهیدات متن
«ژان پل ساتر» در زندگی نامه خودنگاشته اش با نام «کلمات»، از جهانی تخیلی سخن می گوید؛ جهانی که واقعیتی معطوف به خیال دارد و ندیدن و درک نکردن آن، دلیل بر نبودنش نیست. طبق نظر او، هر شیء خیالی که شکل می گیرد در جهان ادامه حیات می دهد و در این جهان است که کسانی مثل رستم، آنا کاریننا و روستای صد سال تنهایی موجودیت می یابند؛ موجودیتی وابسته به خود.

صورت گرایان روس نیز نظریه «هنر باز تاب واقعیت است» را سست نموده و بر این نکته تأکید دارند که «هنر وجود زیبا شناختی یکه ایست که بر پایه قوانین درونی خود عمل می کند.» صورت گرایان که حواشی یک متن مثل زندگی نامه مولف، روانشناسی، سیاست، فلسفه و... را کنار می زنند، بر ادبیت متن تأکید دارند. طبق این نظر، آنچه در حوزه تحلیل ادبی مدنظر قرار می گیرد متن نیست بلکه تمهیدات معینی است که در متن به کار می رود. ما نیز متن داستانی «آواز بلند» را با توجه به همین معیار مورد بررسی قرار می دهیم و تمهیدات متنی نویسنده را بیان می کنیم.

نقش مایه (نمایه) های آواز بلند
«نمایه» (در کنار تمایل و نماد) یکی از سه نوع نشانه در نظریه نشانه شناسی «چارلز سندرس پیرس» است. در «نمایه» ارتباط با شیئی که باز نمایی می شود، ارتباط طبیعی و مبتنی بر مجاز مرسل است و نه قراردادی.
در گفتمان ادبی، اغلب سبک را نمایه پس زمینه اجتماعی _ فرهنگی مؤلف یا محیط اجتماعی _ فرهنگی شخصیت داستان تلقی می کنند. به عنوان مثال در آثار نویسندگان سده 19 مانند فلوبر و دیکنز، توصیف های مشروع و مملو از جزئیات اشیاء مادی مثل دکور و لباس ها را می توان به انحاء مختلف نشانه های نمایه ای انگاشت. این ها می توانند نشانگر ثروت، سلیقه، محیط اجتماعی _ فرهنگی، کامروایی یا ناکامی اجتماعی شخصیت داستان باشند.
عزتی پاک در آوازبلند از این دست نمایه ها کم ندارد. «خانه» نمایه آرامش و «ترکش» نمایه عدم آرامش است. بودن ترکش در خانه آرامش و تعادل زندگی را بر هم می زند که نویسنده با آوردن آن در ابتدای داستان می خواهد به طور غیر مستقیم به ما بفهماند که اثر داستانی او برای نزدیک شدن به یک اثر هنری از تعادل عادی خارج خواهد شد و این عدم تعادل یا واقعه، گم شدن هادی است.

سار پرنده ای سیاه رنگ است که به صورت دسته جمعی و با بی نظمی در پرواز است. نویسنده با این نمایه سعی می کند عزای حاکم بر کل شهر و عزادارانی که آشفته اند را نشان دهد. از نمایه های دیگر می توان به باندهای رادیو، عکسهای اتاق دایی مصطفی، آرایشگاه و... اشاره نمود.

تصویری بودن آواز بلند:
هر وقت از تصویری بودن یک اثر یا به قولی «نشان بده و نگوی» اثری داستانی حرف به میان می آید ناخواسته یاد «دل و دلدادگی» شهریار مندنی پور می افتم. صحنه ای که سرباز از جنگ برگشته و سراغ نامزدش را می گیرد، پدر به او می گوید که نامزدش ازدواج کرده و منتظر او نمانده است، سرباز حرفی نمیزند، از پدرش می پرسد آیا هیزم دارند یا خیر؟ و بدون آنکه منتظر جواب بماند، به جنگل می رود و نویسنده از صدای تبری حرف می زند که تا فردا صبح به گوش می رسد.

نویسنده «آواز بلند» تمام تلاشش را برای تصویر کردن اثر به کار برده، شخصیت های اوحرف نمی زنند، شعار نمی دهند، بلکه با اعمال و رفتارشان خواسته ها، افکار و... را نشان می دهند. جایی که حبیب از صدای بمباران و تصادف صورت گرفته عصبانی است، توی کیوسک تلفن می رود و با سنگ به جان تلفن می افتد یا در پایان داستان مسیری که تا خانه دنبال می کند و علاوه بر روایت داستان خود، متنهایی از کمک های اولیه را به خاطر می آورد؛ مگر جز این است که تصویری برای نشان دادن آشفتگی درونی راوی است؟ و ای کاش نویسنده در چند جا این روند را ادامه می داد و لذت کشف ترس پدر حبیب یا بهانه درس حبیب برای نرفتن به جنگ را به ما می سپرد، نه با جمله«ترس و درس»آن را زایل می نمود.

تکرار اطلاعات :

در ادبیات دراماتیک اصلی وجود دارد بر این اساس که اگر می خواهی حرفی بزنی و پیام تازه ای بدهی باید آن را بر جسته کنی و در چند جای اثر آن را تکرار کنی. نویسنده «آواز بلند» از این اصل تکرار اطلاعات به طور غیر مستقیم استفاده می کند و ما را با درونمایه اثرش آشنا می کند. درو نمایه اثر او گم شدن هادی و تلاش برای پیدان کردن اوست. پس آیا آوردن داستان یوسف و یعقوب، ابراهیم و اسماعیل، استفاده از کتاب خسی در میقات که برادری به جستجوی برادر می پردازد، با درونمایه اثر بی ارتباط است؟

استفاد فرم برای القای معنی :
در آوازبلند بازی های زبانی فراوانی دیده می شود: «سرک کشیدم توی کوچه و ایستادم به تماشای طرز راه رفتن شکوه، رفتن شکوه، شکوه». اگر به فرم جمله توجه شود، گزارش رفتن شکوه کوتاه و کوتاه تر می شود. نویسنده از این فرم برای القای معنی دور شدن شکوه بهره جسته است.

عزتی پاک با تقدم دادن به فعل ها در تمام جمله های آوازبلند، دو هدف عمده داشته است: یکی نزدیک کردن زبان متن به زبان گفتار و دوم اولویت دادن به اعمال و افکار (تا شخصیت و مکان ها) و چه بسا این ترفند مثمر ثمر بوده تا جایی که ما متوجه دیالوگ ها با نشانه های سالم نمی شویم و یکپارچگی خاصی در اثر حاصل می شود؛ هر چند توجه ویژه به افکار و اعمال سبب گردیده شخصیت ها از ویژگی های ظاهری فراتر نروند.

نتیجه :
علی اصغر عزتی پاک در «آواز بلند» با خلق شخصیت های خاکستری، باور پذیری اثر خود را بالا برده است. آنها قهرمانانی نیستند که یک تنه به میدان جنگ بروند و دشمن را در یک چشم به هم زدن از بین ببرند. آنها شخصیت های هستند که در زمان ادبیات بعد از جنگ خلق شده اند و کارکرد «توتم» مانندی ندارد. آنها می ترسند و درس را برای نرفتن به جنگ بهانه می کنند، نسبت به گم شدن دایی خود بی تفاوت اند و در بهبوهه آشفتگی ذهنی خانواده و جامه به سینما می روند.
نویسنده از نمایه و نشانه های رمزی برای آفریدن حال و هوا بهره می گیرد، نمایه های ترکش، خانه و... هرکدام در جایگاه خود آرامش، آشفتگی حاکم برفضای داستان و... را نشان می دهند. اما آنچه حائز اهمیت است، عشق است: عشق مادر به فرزند، عشق به خانواده و همسر، عشق نوجوانی. داستان «آواز بلند»، جنگ را مخرب می داند: جنگ عشق ها و آرزوها را از بین می برد و در زیر خروارها خاک می کند. آدمهای داستان مردها و زن هایی هستند که هر کدام در شرایط ویژه از جنگ لطمه می بینند: مردها در میدان جنگ از بین می روند و زن ها در پشت میدان جنگ با اصابت بمب جان خود را از دست می دهند. «آواز بلند» داستان میدان جنگ نیست بلکه داستان زندگی است.
شاید این ویژگی و ویژگی های دیگر چون تصویری بودن، نمایه پردازی، توجه به فرم و... اثر را شاخص و در ردیف آثار خواندنی قرار می دهد.

جواد زارع


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • ساختارشکنی با شخصیت‌های خاکستری
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: