موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
نقد میرشمس‌الدین فلاح هاشمی بر «این شعرها ادامۀ باران است» از اسماعیل محمدپور

آیینه‌ای از شعر در برابر طبیعت

29 اسفند 1391 01:08 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 3 با 2 رای
آیینه‌ای از شعر در برابر طبیعت

«این شعرها ادامۀ باران است» نام آخرین دفتری است که شاعر متعهد و جوان کشورمان اسماعیل محمدپور سروده است. دفتری که مثل دفاتر دیگر این شاعر، حال و هوای خاک و خاکریز و دفاع مقدس را دارد. مجموعه‌ای از غزل و سپید و رباعی که نشتر تعریضش را شاید بسیار کسان برنتابند!
دغدغۀ شاعر، دفاع مقدس است و این شاید گذشته از دغدغۀ اعتقادی او، به سال‌های حضورش در بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان گیلان نیز برگردد.
شاعر با اینکه گاهی نمی‌خواهد هویت جغرافیایی اش معلوم شود اما کاربرد بسیار واژگانی که وقتی در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند مثل یک بوم نقاشی ما را می‌برند تا ژرفای طبیعت، تا آن جا که بوی رطوبت شمال تمام احساس ما را مملو از طراوت می‌کند، ما را بر آن می‌دارد تا در اینباره بیشتر تأمل کنیم.
دربارۀ طبیعت‌گرایی سخن بسیار است. دکتر جانسن، منتقد پر نفوذ و بزرگ قرن هجدهم انگلیس، دربارۀ شکسپیر می‌گفت که او «آینه‌ای در برابر طبیعت نگه داشته است». در اشعار پارسی نیز آنقدر شاهد داریم که هرگز مجال پرداختن به آن، حداقل در این کمینه برگ فراهم نیست. حال آنکه محمدپور زادۀ سرسبزترین منطقۀ ایران زمین است، با دشت‌هایی فراخ و سرسبز که دل هر شوریده‌ای را پرواز می‌دهد. پس آیا می‌توان انتظار داشت که او آینه‌اش را در برابر طبیعت نگیرد.
عمران صلاحی می‌گفت: «تا سبك خراساني نگاه شاعر به طبيعت، از بيرون بود و اگر منوچهري دامغاني شكوفه را وصف مي‌كند، واقعا همان شكوفۀ روي درخت را توصيف مي‌كند كه ما مي‌بينيم. اما در دوره‌هاي بعد و در سبك عراقي و هندي نگاه شاعر دروني‌تر مي‌شود. در سبك عراقي وقتي عرفان هم دخيل مي‌شود، جلوه‌هاي طبيعت حالت سمبوليك پيدا مي‌كند و گل و بلبل، ديگر صرفا گل و بلبل نيستند.» محمدپور نیز از همان دسته از شاعرانی است که در بیشتر مواقع، نشانه‌های طبیعی در شعرش سمبولیک‌اند؛ «می‌ماند – امّا – در این باغ صنوبر پس از این/ این باغ بسیار دارد، گل‌های پرپر پس از این/ پرواز آغاز خوبی است، وقتی هراس قفس نیست/ باید کبوتر بمانم، آری، کبوتر پس از این...»(2)
اند. او این دو را از هم تفکیک نمی‌کند، بلکه هر دو سمت را در یک دستگاه نظری واحد می‌سنجد و می‌شناساند. زندگی هماهنگ با طبیعت، نیما را برای پذیرش دیدی واقع‌گرایانه نسبت به کل حیات، آماده و مستعد می‌کند و آموزش و تجربة دیدگاه‌های واقع‌گرایانۀ او را به طبیعت نزدیک‌تر می‌سازد. در چنین حالتی اجزا و عناصر طبیعت نمود و نماد زندگی و موقعیت انسان می‌شود و زندگی انسان در پیوند با عوامل و اجزای طبیعت مفهوم می‌یابد. «در پیش کومه‌ام / در صحنة تمشک / بی خود ببسته است / مهتاب بی طراوت، لانه.» یا در جایی دیگر می‌گوید: «خانه‌ام ابری است/ یکسره روی زمین ابری است با آن / از فراز گردنۀ خرد و خراب و مست / باد می‌پیچد.» واکنش نیما یوشیج در برابر مظاهر طبیعت در اکثر اشعار او رخ می‌دهد.
سهراب نیز که نیازی به معرفی ندارد. اصلا شاید اغراق نباشد که بگوییم اهالی ادب او را بیشتر با «آب» می‌شناسند. او عاشق طبیعت است. او نقاشی است که هم می‌سراید، هم نگارگری می‌کند. استاد بزرگوار جناب آقای مشفق کاشانی روزی را که از او خواستم تا برایم از سهراب بیشتر بگوید خاطره‌ای گفت که ما را با نگاه سهراب به طبیعت بیشتر آشنا می‌کند. استاد می‌گفت من و سهراب سپهری هم‌کار بودیم در کاشان. و گاهی اوقات به شهرها و قصبات اطراف به عنوان بازرس می‌رفتیم. سهراب همیشه ابا داشت که ما شب سفر کنیم! من فکر می‌کردم او از شب و تاریکی‌اش می‌ترسد. تا اینکه علت مایل نبودن او را از سفر در شب جویا شدم. گفت من عاشق طبیعتم. دوست دارم در روز سفر کنم تا زیبایی طبیعت را خوب ببینم! او عاشق نقاشی از طبیعت بود. این همان شاعری است که هیچ وقت دوست نداشت، چه خود و چه دیگران «آب» را گل کنند!
 باز گردیم به دفتر «این شعرها ادامۀ باران است». در این دفتر شعرهای محمدپور ما را به یاد قرن‌های سه تا پنجم می‌اندازند. قرونی که از لحاظ شعری شعر طبیعت نام گرفته است. شاید شعر محمدپور از لحاظ  تکنیک به غلظت دورۀ شعری قرون یاد شده نباشد، اما به قول استاد شفیعی «اگر شاعری از طبیعت و عناصر آن کمک بگیرد، در آنجاست که شعرش بیشتر عنوان طبیعت می‌تواند پیدا کند.»1  با این وصف، محمدپور شاعر طبیعت است حتی اگر بخواهد برای دفاع مقدس بسراید. در واقع تکنیک محمدپور در بسیاری از اشعارش نوعی موثرسازی عوامل طبیعت یا طبیعی است.
حال که دربارۀ نقش طبیعت در «این شعرها ادامۀ باران است» گفته شد به عوامل طبیعی به‌کار رفته در این دفتر بهتر است اشارتی شود. عواملی که وقتی کنار هم قرار می‌گیرند تصویر یک طبیعت بکر را تداعی می‌کنند.
به این واژگان بنگرید: «پرنده، آسمان، ابر، درخت، آفتاب، آب، داس، تبر، کبوتر، گرگ، چوپان، نان، انار، سفره، دریا، باغچه، خزان، بهار، ستاره، غروب، عصر، اسب، باران، ارغوانی، لاله، چوب، گل، کاج، گنجشک، کلاغ، فصل، خورشید، نیلوفر، قطره، خاک، میخک، چکاوک، وحشی، باد، مترسک، چتر، کوه، چشمه، مار، پرتقال، سیب، دهکده، شمال، پاییز، شب بو، کوچه باغ، باغ، سبزه زار، آهو، مه، کاه، شاخه، رز، سنگ، جاده، برف، یخ، رود، میوه، ملخ، جنگل، شکوفه، دهقان، صنوبر، دشت، علف، سپیدار، خرما، کویر، قناری، چلچله و زمستان و واژگان دیگری که مترادف همۀ این کلماتی است که برشمردم.
بعضی از این واژگان بارها وبارها تکرار شده‌اند. مثل واژه «آسمان» 24 بار، «آب» 21 بار، «گل» 19بار، «باران» 19 بار، «بهار» 15 بار و همین گونه اسم‌ها و صفات بسیاری که هرکدام بیش از 10 بار در این دفتر تکرار شده‌اند. این در حالی است که تمام این آمار فقط در 35 غزل این مجموعه احصا شده است.
هایی که هر جنگجویی را از این همه خشونت شرمنده می‌کنند. و البته این باغ و این حصار برایش خوب است!
و اما شعری که در پایان، به یادگار از دفترش می‌آورم:

سردار! گام‌های بلندت کو؟ بشکن سکوت تلخ خیابان را
جنگل نمی‌شناسدمان دیگر، از یاد برده‌ایم درختان را
از یاد برده‌ایم که پیش از این، نفرین طلسم تبر بودیم
جنگل که بی تو سبز نخواهد ماند، با ما بخوان ترانۀ باران را
خیز حنجرۀ فریاد، تفسیر کن دوباره به بغضی سرخ
رنج پر از شکوفه و شالی را، دستان پینه‌بستۀ دهقان را
تقویم‌ها دروغ نمی‌گویند، ما از بهار حرف زدیم – اما
در اطلس شمالی‌مان یک عمر، تحمیل کرده‌اند زمستان را
کو مرد رزم آور میدان‌ها؟ در خود کسی سراغ نمی‌گیرد
این سال‌ها مجسمه‌ات انگار، پر کرد جای خالی میدان را
هرچند کاش بودی و می‌دیدی: مردان تک سوار که می‌رفتند...
مردان تک سوار که می‌بردند، با خود تبارنامۀ انسان را
اینک کجاست سیرۀ «خوش سیرت»؟ در دست کیست پرچم «املاکی»؟(3)
وقتی هنوز جای خیابان‌ها، می‌آورند نام شهیدان را
سردار من! بتاز کمی دیگر، تاریخ را به رقص بیاور باز
های اسب تو می‌سازد، موسیقی حماسی گیلان را(4)


پی‌نوشت‌ها:

1.    صور خیال در شعر فارسی، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، انتشارات آگه، چاپ دهم 1385، ص 321
2.    این شعرها ادامه باران است، اسماعیل محمدپور، انتشارات تکا،چاپ سوم 1388، ص 68
3.    سرداران شهید، مهدی خوش سیرت و حسین املاکی از فرماندهان لشکر16 قدس گیلان
4.    این شعرها ادامه باران است، همان، صص 66 و 67


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • آیینه‌ای از شعر در برابر طبیعت
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.