این سخنراني از سوی رایزن فرهنگی ایران در مراسم اختتامیۀ چهاردهمین دورۀ آموزشی پیوسته «علوم قرانی» با موضوع «الفبای نیاکان (خط فارسی) با تکیه بر زبان و ادب فارسی و فرهنگ و تمدن ایران اسلامی» در 22 اسفند ماه سال 91 در رايزني فرهنگي كشورمان در تاجيكستان ایراد شده است.
چند نکته را از باب تذکر؛ فذکّر انّ الذکری تنفع المومنین، به اختصار بیان میدارم. بنا بر تقسیم بندی معمول علما، نام این الفبا از حیث مسقط الراس، الفبای عربی است، به تعبیر عزیزان تاجیک «عربی اساس» که تعبیری است صحیح. مرحوم ملکالشعرای بهار؛ ادیب ، شاعر و دانشمند شناختۀ ایران معاصر با دلایل جالبی میگوید که میتوان این الفبا را «الفبای اسلامی» نامید زیرا در ساختن و پختن آن همۀ مسلمانان از عرب و غیر عرب سهم داشتهاند و به نظر میآید که درست نیز همین است.
فارسی نامیدن این الفبا نیز درست است و نافی دیگر اسامی آن نیست. چنانچه در انگلستان به الفبای لاتین متناسب شده با زبان انگلیسی، الفبای انگلیسی میگویند و همین طور در فرانسه، الفبای فرانسوی میگویند. از دیگر سو ایرانیان در تطور این الفبا و زیباسازی این خط، نقشی جدی داشتهاند.
اعراب یا ساکنان عربستان و حجاز این الفبا را ابداع ننمودند؛ بلکه از الفبای اقوام سامی بینالنهرین دریافت کرده و به تدریج به آن شکل دیگری دادند. به قولی در زمان ظهور اسلام در مکه 17 نفر سواد نوشتن و خواندن داشتند، چنانچه این داده درست باشد، در یثرب و طائف یعنی دو شهر دیگر حجاز نیز کمابیش میبایست همین تعدا با سواد بوده باشند.
الفباهای رایج در ایران پیش از اسلام نیز مانند الفبای میخی و الفبای پهلوی نیز ریشه در الفبای تمدنهای سامی بین النهرین دارد و سرنوشتی همانند الفبای عربی.
او در ادامه گفت: با ظهور اسلام، الفبای عرب به سرعت شروع به خودسازی کرد تا بتواند حمال توانایی برای آخرین پیام الهی، یعنی قرآن کریم و رساندن آن به مردم جهان شود.
وي در خصوص خودسازیها و اصلاحات الفبای عربی به مرور زمان و نداشتن نقطه و اعراب در اوایل، بیان داشت که جهت تحریف نشدن قرآن، اعراب گذاری انجام شد و نقطه گذاری شکل گرفت. سپس ایرانیان حروفی مانند «چ، ژ، گ ، پ» را با قدری تغییر به آن اضافه کردند.
از ایرادهایی که به این الفبا گرفته میشود؛ ادعای عدم تناسب آن با زبان فارسی است.
آفتاب آمد دلیل آفتاب، هیچ کس ایرانیان را مجبور نکرد که الفبای عربی را برای نگارش برگزینند. زمانی که این الفبا برای نگارش فارسی جدید انتخاب شد، هیچ عربی در ایران حاکمیت نداشت و در واقع عرب هیچ نقشی در این زمینه نداشت. عرب را چه سودی است که خطش را بر ایرانیان تحمیل کند. اگر چنین نقشه ای در کار بود میبایست زبان ایرانیان را تغییر دهد و نه خطشان را. انتخاب خط عربی برای تحریر فارسی جدید در دوران اسلامی، انتخاب نخبگان علمی و فرهنگی ایرانی بوده است که به هر دلیل که بیرون از مجال این مجلس است آن را بر الفبای پهلوی و الفبای اوستایی و دیگر الفباها ترجیح دادند. همان گونه که چند صد سال بعد از ظهور اسلام نیز ترکان غالب به هر دلیل، الفبای عربی را برای نگارش ترکی جایگزین الفبای اویغوری و دیگر الفباهای رایج نزد ترکان نمودند. عرب را نقشی در این میانه نبود.
این خط در واقع به انتخاب نخبگان این اقوام انجام گرفت، اما تغییر آن به انتخاب این اقوام و نخبگانشان نبوده و تغییر آن امریهای بوده است. ایشان با بیان اینکه الفبای فارسی یا عربی یا اسلامی مانند تمام دیگر الفباهای رایج و مهجور یا مرده، خالی از اشکال نبوده است، اظهار داشت که نسبت الفبای ما به ما، همان نسبتی است که ما با پدر یا مادر داریم. یعنی مگر میشود انسان مادرش را به این دلیل که بیماری دارد یا بر فرض نقص دارد یا خوش رو نیست با زنی بیگانه جایگزین نماید، چون بر فرض این دیگری سالم است و بی نقص و زیبا . بنابر این الفبای فارسی دژ فرهنگی ماست. اگر لازم باشد، اصلاح میگردد همان گونه که قبلاً نیز بارها شده است و بعد از این هم این روند تداوم خواهد داشت، لیکن نمیبایست با الفبای دیگری تغییر یابد.
از دیگر ایراداتی که به الفبای ما میگیرند صعوبت و سختی آن است و ادعا میشود که بی سوادی در جوامع اسلامی به دلیل صعوبت آموزش این الفباست، این موضوع ، مغلطۀ بسیار بزرگی است که کاستیهای نظام آموزشی و فقر فراگیر و هزار و یک فلاکت در دو قرن گذشته و در راس آن استعمار را که جهان اسلام را در مینوردید و یکی از محصولات این فلاکتهای فراگیر بی سوادی بود را به گردن الفبا بیندازیم. ایشان به مقایسۀ الفبای ما و خط چینی یا در واقع «پندارنگاری» چینی که بالغ بر هفت هزار علائم نگارشی دارد اشاره کرده و خط چینی را به مراتب سختتر از الفبای فارسی دانسته و بیان کرد که چرا آنها خطشان را عوض نکردند چون همانند مادرشان بود، چون دژ فرهنگشان بود. بی سوادی در چین، ژاپن و کره چه اندازه است؟ موفقیت مبارزه با بی سوادی در این کشورها به دلیل موفقیت در نظام آموزشی است یا تغییر خط؟ خطشان را که تغییر ندادند. عنداللزوم اصلاحش نمودند. از دیگر سو، آیا سهولت یا صعوبت معیار هماره درستی برای هر انتخابی است؟ اگر چنین است چرا ساعتها و حتی روزها صرف پختن خوراکهای رنگین یا دوختن لباسهای فاخر یا ساخت بناهای زیبا میگردد. به جای این همه زحمت و هزینه، دو تخم مرغ خورده شود و یا گونی کرباسی بر تن نماییم و در کلبهای زیست کنیم.
از ایراداتی دیگر که به الفبای ما میگیرند، این است که الفبای ما، الفبای بیگانه است و حال که بیگانه است چه این بیگانه و چه الفبای بیگانهای دیگر مانند الفبای لاتین یا سیریلیک و منظورشان این است حال که بایستی با بیگانه بود، با بیگانۀ غالب و مظفر، یعنی الفبای غربیها؛ اعم از لاتین یا سیریلیک باشیم، یا بازگردیم و الفبای باستانی و پیش از اسلام را احیاء کنیم. آخر این چه بیگانهای است که بالغ بر هزار سال است با آن خودی هستیم و دنیایی از دانش و ادب را با آن ثبت و ضبط نمودیم که در شمار برجسته ترین مفاخر مکتوب بشری است. سابقۀ به کار گیری این الفبا نزد ایرانیان از عمر ایجاد الفبای سیریلیک توسط دو کشیش بلغاری برای ترویج مسیحیت نزد اقوام اسلاو بیشتر است؛ الفبایی که خود ماخوذ از الفبای یونانی باستان میباشد. و مگر الفباهای رایج در ایران پیش از اسلام توسط ایرانیان اختراع شده بود؟ آن هم ماخوذ از الفبای اقوام سامی بین النهرین بود و به این اعتبار، که البته به نظر ما نادرست است، آن هم الفبایی بیگانه بوده است. از طرفی دیگر در دنیای امروز و دیروز اگر مجموع خطها و الفباها را شمارش کنیم تعداد اندکی بیش نیست که در نهایت به دو سه الفبای مادر میرسند. لذا ادعای بیگانگی الفبای اسلامی یا فارسی، بی معنی و نادرست است.
رایزن فرهنگی کشورمان در بخشهایی دیگر از سخنان خود، همچنین به ایرادات دیگری مانند تاثیر تغییر الفبای عربی در پالایش زبان از واژگان عربی، یا نقش به کار گیری الفبای لاتین یا سیریلیک در تسهیل تعلیم آموزش زبانهای کارآمد مانند انگلیسی و روسی و در نتیجه پیشرفت دانش و فنآوری جدید و یا جایگاه الفبای لاتین یا سیریلیک در الفبای رایانه و دنیای مجازی یا اینترنت و مانند آن اشاره نمود و اظهار داشت غالب این دعاوی مغلطههای بی مایهای بیش است. واژگان عربی که داخل زبان فارسی شدند یا خودی شدند یا بیگانه ماندند و از زبان رایج حذف گردیدند و پس از هزار سال دیگر واژۀ جدید عربی وارد زبانهای فارسی و ترکی و غیره نمیشود. ای بسا در این دو زبان با واژگان عربی، دهها واژۀ جدید ساخته شده است که در زبان عربی رایج نیست. از طرفی هر جا که الفبای اسلامی با الفبای سیریلیک یا لاتین عوض شده است، نهایت تعدادی لغت عربی به صورت امریهای و نه به دلیل تغییر الفبا، کم شده و دهها برابر لغات بیگانۀ انگلیسی و فرانسه و روسی وارد زبان شده است.
نفس تغییر الفبا به لاتین یا سیریلیک هیچ نقش جدی در یاد گیری زبانهای به اصطلاح کار آمد و پیشرفت مزعوم در علم و فنآوری جدید ندارد. هم اینک تعداد زبان دوم دانان اعم از انگلیس یا فرانسه در ترکیه که قریب به یک صد سال است خط عثمانی یا الفبای اسلامی را به لاتین تغییر داده از کشورهایی که الفبای اسلامی را تغییر نداده اند مانند ایران و مصر و تونس و غیره، کمتر نباشد، بیشتر نیست. در بسیاری از کشورهای عقب مانده در افریقا و امریکای جنوبی، نه فقط الفبا که حتی زبان هم تغییر کرده و به انگلیسی یا فرانسه یا اسپانیایی میگویند و میخوانند و مینویسند. لیکن از لحاظ علمی به گرد پای کشورهایی چون چین و ژاپن و کرۀ جنوبی که زبان و الفبای خود را صیانت نمودند نمیرسند. از بسیاری از کشورهای اسلامی و غیر اسلامی نیزکه زبان و خط خود را پاسداری کردند چون ایران و پاکستان و هندوستان نیز بسیار عقب ترند.
هم اینک زبان فارسی با الفبای فارسی در شمار یکه تازان دنیای مجازی یا اینترنت است. بی شک بخش الفبای غیر سیریلیک و غیر لاتین دنیای مجازی یا اینترنت که شامل الفبای اسلامی و الفبای چینی و ژاپنی و هندی و غیره میشود از بخش الفبای سیریلیک دنیای مجازی یا اینترنت بیشتر است و اگر از بخش لاتین این دنیا بیشتر نباشدۀ کمتر نیست.
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی