موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
نگاهي به صورت ادبي «ادبيات واقع‌گراي آرمان‌طلب انقلاب اسلامي»

مکتب ادبی انقلاب

21 فروردین 1392 16:58 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 2 با 1 رای
مکتب ادبی انقلاب


انقلاب اسلامی ایران، دیر یا زود در مسیر تداوم حیات تکاملی خود، به سمت آفرینش صورت ادبی متناسب با خود که تبلور یافته روح آن و جانشینی برای الگوی بورژوایی رمان باشد حرکت خواهد کرد؛ حرکتی که اساس و اصول حاکم بر رمان را به هم خواهد ریخت.
انقلاب اسلامی همان‌گونه‌که قالب‌های مدرن و نگاه‌های اومانیستی حاکم بر سیاست، اقتصاد و فرهنگ را زیر سؤال برد، مَنِ سوبژکتیو دکارتی مسلط بر رمان و ادبیات داستانی را نیز به نقد ‌کشید. امّا صورت ادبی انقلاب، شامل چه مشخصات و خصایصی است و فراز و فرود آن چه خواهد بود؟
در مقالۀ پیش‌رو نویسنده کوشیده است مکتب ادبیات انقلاب اسلامی را با برشمردن ویژگی‌هایش، بازگو نماید.
 
رمان يا داستان (نوول) صورتِ ادبي دوران مدرن است و به‌طور خاص و به معناي دقيق و فنّي كلمه در قرون هفدهم و هيجدهم ميلادي پدید آمده است. رمان مثل ژورناليسم يا رسانه‌هايي چون سينما، راديو و تلويزيون از دستاوردهاي تفكر و تمدن مدرن غربي است كه همراه بسط سيطرة مدرنيته و فراگير شدن دامنة نفوذ آن در ميان اقوام و ملل مختلف عالم، بسط يافته، نفوذ كرده و رواج يافته است.
تأكيد بر مبدأ و منشأ غربي و مدرنيستي رمان به هيچ روي به معناي انكارِ لزوم بهره‌گيري از آن و تبديل آن به «ماده»اي برای «حمل صورت تفكر ديني» نیست. درواقع با ظهور و پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، رمان نيز همچون مطبوعات و رسانه‌هاي ديداري و شنيداري مختلف در معرض آن قرار گرفت كه با توجه به اقتضائات و محدوديت‌هاي وجودي‌اش، به گونه‌اي و تاحدودي از سرشت سوبژكتيويستي و نفسانيت‌زده خارج گرديد و به صورت «ماده»اي براي تفكر انقلاب اسلامي و تصرف اين تفكر در آن مطرح گردند. اين نسبتي است كه درواقع انسان برآمده از انقلاب اسلامي با صور و اَشكال مختلف و متفاوت مظاهر، شئون، وجوه و دستاوردهاي تكنيكي تمدن مدرن برقرار نموده است و مي‌نمايد. بر همين اساس بوده است كه تاحدودي و در زمينه‌هاي مختلف، پدید آمدن مانيفست‌هاي نظری يا تحقق پديده‌هايي چون «مطبوعات انقلاب اسلامي»، «سينماي اخلاقي ــ انساني» و نيز «ادبيات واقع‌گرايِ آرمان‌خواهِ انقلاب اسلامي» در عمل را شاهد بوده‌ایم و هستيم.
 
انقلاب اسلامي و الگوی ادبي متناسب با آن
انقلاب اسلامي ايران، در جایگاه انقلابی گشايش‌گر و سازنده در عرصۀ تاريخي ــ فرهنگي، خواه‌ناخواه و دير يا زود در مسير تداوم حيات تكاملي خود، به سمت آفرينش صورت ادبي (شايد بتوان تعبير «ژانر ادبي» يا «مدل ادبي» را نيز معادل آن دانست) متناسب با انقلاب و خلق ساختار ادبي‌اي كه تبلوريافتۀ روح و تماميت ويژگي‌هاي آن باشد، به صورت جانشينی برای الگوی بورژوايي رمان، حركت خواهد كرد. از هم‌اكنون نمي‌توان گفت كه اين صورت ادبي جانشين، دقيقاً چيست و چه مشخصاتي دارد و تفاوت‌ها و تشابهات آن با الگوی مرسوم «رمان»، در كجا و چگونه است، اما با توجه به آنچه تاكنون در سمت و سو و سیر كلي حركت، پیدایش، بسط و فعليت‌يابي شئون مختلف انقلاب اسلامي روي داده است، مي‌توان گفت در مقطع كنوني و در آغاز عصر طليعه‌داري و گشايش‌گري انقلاب اسلامي و تا زماني كه هنوز گذار تام و تمام از فرماسيون بحران‌زدة غرب‌زدگي شبه‌مدرن و تمدن منحط غرب مدرن به تمدن ديني فردايي تاريخ بشر انجام نشده و آهنگ آن به گونة محسوس پرشتاب نگرديده است گونه‌اي ادبيات دوران گذار، كه مي‌توان آن را «ادبيات متعهد انقلاب اسلامي» يا در بياني ديگر «ادبيات واقع‌گراي آرمان‌طلب شيعي مربوط به دوران گذار» ناميد، در حال پيدايي و تكوين است.
«ادبيات واقع‌گراي آرمان‌طلب انقلاب اسلامي» درواقع صورتِ ادبي خاص دوران گذار است؛ گذار تاريخي از قلمرو ورشكستة غرب‌زدگي شبه‌مدرن به آفاق چشم‌انداز اسلامي در ايران و هم‌زمان و به موازات آن گذار تاريخي از قلمرو فرتوت و منحط تمدن بحران‌زدة پسامدرن به سمت تمدن معنوي و ديني فردايي تاريخ بشر در مقياس جهاني. در چهارچوب اين ادبيات دوران گذار ــ كه گفتيم مي‌توان آن را «ادبيات واقع‌گراي آرمان‌طلب شيعي» ناميد ــ صورتِ ادبي جديدي جانشين مفهوم پس از رنسانسي «رمان» نمي‌گردد، اما صورتِ تفكر انقلاب اسلامي و آرمان‌هاي متعال آن در مفهوم کنونی «رمان»، که ماده‌ای ادبی ــ فرهنگی است تصرف می‌کند و از جهاتي و تاحدودي كم و كيف آن از صورتِ مرسوم رمان (كه در قرن بيستم و با سيطرة پسامدرنيسم بر غرب گرفتار بحران انحطاط نيز گرديده است) متمايز مي‌گردد. ادبيات واقع‌گرا و آرمان‌خواهِ دوران گذار، در بطن خود، مايه‌ها و ویژگی‌های بالقوه و بالفعل بعضی از وجوه و ويژگي‌هاي ادبياتِ ديني تمدن فردايي بشر را دارد، هرچند از جهاتی، با آن ادبيات موعود تمدن ديني فردايي بشر و صورتِ ادبي‌اي كه ان‌شاءالله پديد مي‌آورد تفاوت دارد.
در مقطع كنوني بسط انقلاب اسلامي، با توجه به اينكه در دوران گذار تاريخي به سر مي‌بريم و اين دوران گذار تازه آغاز گرديده و هنوز كامل نشده است، مي‌توان سیر شكل‌گيري «ادبيات واقع‌گراي آرمان‌طلب انقلاب اسلامي» را نيز پديده‌ای در حال تكوين و پيدايي دانست كه بعضی از ويژگي‌هاي كلي آن، از هم‌اكنون و به‌طور كم‌وبيش در بعضی از آثار داستانيِ پديدآمده در سه دهة پس از پيروزي انقلاب، ظاهر گرديده است.
بعضي از ويژگي‌هاي «ادبيات واقع‌گراي آرمان‌طلب انقلاب اسلامي» را، که تجسم ادبياتِ دوران گذار در ايرانِ امروز است و به لطف الهي مي‌تواند و بايد بسترساز ظهور تمدنِ اسلامي فرداي تاريخ بشر و ادبيات معطوف به آن باشد، مي‌توان اين‌گونه فهرست كرد: 1ــ اين ادبيات واقع‌گراست. البته واقع‌گرايي آن با مفهوم مرسومِ «رئاليسم ادبي» تا حدودي و از بعضي جهات متفاوت است؛ 2ــ متعهد و ملتزم به افق تعاليم اسلام و آرمان‌هاي انقلاب اسلامي است و بر به تصوير كشيدن درون‌مايه‌هاي انقلابي و ديني تأكيد ويژه دارد؛ 3ــ واقع‌گرايي اين ادبيات در جهت آرمان‌گرايي اسلامي است؛ به عبارت ديگر تركيبي از واقع‌گرايي و آرمان‌گرايي مبنايِ رويكرد اين ادبيات است. نكتة نظری اين رويكرد در اينجاست كه واقعيت اصيل وجود آدمي، يعني فطرت او، با واقعيت متعالي عالم كاملاً همانندی دارد و هر نوع آرمان‌گرايي متعالي اسلامي لاجرم واقع‌گرايانه و بر واقعيت اصيل نيز منطبق است؛ درواقع برخلاف انديشه‌هاي اومانيستي، در تفكر اسلامي تقابل مبنايي مابين واقعيت اصيل و آرمان وجود ندارد. به علاوة اينكه در سطح نازل واقعيت و آن جايي كه جوهر تزاحم‌آلود عالم مادّي، سطوحي از واقعيت عيني را از آرمان‌هاي اعتقادي جدا و متمايز نشان مي‌دهد، در تفكر اسلامي و ادبيات شيعي، به دليل وحدت ماهوي آرمان‌هاي ديني با باطن عالم و واقعيت اصيل، خواه ناخواه هر رويكرد آرمان‌طلبانه به گونه‌اي با واقعيت‌ها مرتبط است و در آنها ریشه دارد و واقعيت‌گرايي از اين منظر نيز تقابلي با آرمان‌گرايي متعالي پيدا نمي‌كند. هرچند گاه ممكن است از واقعيت موجود تا تحقق آرمان موعود فاصله‌اي باشد، به‌هرحال آرمان اسلامي تقابل‌ ذاتي و تبايني با واقعيت نظام عالم ندارد و تحقق واقعيت‌گرايي آرمان‌گرايِ اسلامي كاملاً ممكن است؛ 4ــ ادبيات واقع‌گراي آرمان‌طلب شيعي زشتي‌ها و ناهنجاري‌ها را به‌طور جزئی بیان و توصیف نمی‌کند و اگر در مواردي ناگزير از بيان انحرافی اخلاقي يا مُنكَر زشتی گرديد، سیر كلي اثر ادبي به گونه‌اي هدايت و تنظيم مي‌گردد كه نهايتاً داراي وجه آموزشي، اصلاحي و ارشادي باشد. اين رويكرد ادبي از اين منظر با رئاليسم نوع بالزاك و فلوبر يا آثار موسوم به ناتوراليسم اميل زولا و گي دوموپاسان تفاوت مبنايي دارد؛ 5ــ اين رويكرد ادبي پايبندي و تعهد روشن به رعايت حدود اخلاق و عفّت كلام دارد و رسالت اصلي هر اثر ادبي را تعالي اخلاق، ارتقا‌بخشي معنوي و تذكرآفريني نسبت به حضور خداوند، در عين سرگرم‌سازي، مي‌داند؛ 6ــ در اين رويكرد ادبي، تأكيد خاصي وجود دارد كه در همة آثار، به‌ويژه داستان‌هايي كه داراي كاراكترهاي منفي و ضداخلاقي هستند، شخصيت‌هاي داستاني نيك، عدالت‌طلب، شريف و معنوي نيز حضور داشته باشند و به آنها توجه شود؛ 7ــ واقع‌گرايي در اين رويكرد ادبي سبب تصويرگري يك‌سويه و غيرنقادانة فقر و زشتي‌ها نمي‌گردد و هميشه به تصوير كشيدن مظالم، معايب، فقر و بي‌عدالتي با دميدن روح مبارزاتي، اعتلابخش، آرمان‌گرا و اصلاح‌گر همراه است؛ 8ــ اين رويكرد ادبي مي‌كوشد تصويرگر دقيق زمان و مكان مشخص و عيني و توصيف‌گر جزئي، روشن و دقيق شخصيت‌هاي داستاني باشد و از اين منظر با بعضي از گرايش‌هاي ادب رئاليستي همانند است و از حكايات يا رمانس‌ها، كه اغلب به عامل زمان و مكان محسوس و مشخص يا پرداخت شخصيت‌هاي داستاني بی‌توجه بوده‌اند، متمايز مي‌گردد؛ 9ــ در چهارچوب ادبيات واقع‌گراي آرمان‌طلب شيعي، «من» قهرمان اثر داستاني بيش از آنكه با سايق‌هاي غريزي يا سودطلبانه و قدرت‌خواهانه برانگيخته شود، از كشش‌ها و سايق‌هاي آرمان‌گرايانه، عدالت‌طلبانه و معنوي و محرك‌هاي اعتقادي مدد مي‌گيرد. در اين رويكرد ادبي تلاش مي‌شود يك «من آرمان‌خواه تعالي‌طلب»، كه زندگي را چونان مسيري از سلوك و تطور كمال‌گرايانه تعريف مي‌كند، هستۀ مركزي اثر گردد. اين «من آرمان‌خواه تعالي‌طلب»، در تداوم بسط و تفصيل خود، قاعدتاً بايد جانشين سوژة دكارتي و «منِ» فردي رمانِ پس از رنسانس گردد و اقتضائات و فرمول‌هاي شخصيت‌پردازي خاص خود را پديد آورد؛ 10ــ در چهارچوب اين ادبيات، سیر كلي اثر و فضاي داستان مشوّق و مروّج حس مبارزه‌جويي، مسئوليت‌پذيري و معنويت‌خواهي است؛ 11ــ در مقولة «علت و معلول» در داستان، به نظام عليّت غيرمادي مبني بر عوامل غيبي و اموري چون دعا، نيايش، عنايت الهي و كرامات توجه خاص مي‌گردد؛ 12ــ «من» قهرمان و هستة مركزي اثر ادبي، در اين مكتب، «من رمانتيك» يا «من سوررئاليست» نيست و اگرچه از جهاتي با «من رئاليستي» شباهت‌هايي دارد، اگر شخصيت‌هاي داستاني‌اي چون «پدر اوژني گرانده»، «بابا گوريو»، «مارتين ايدن»، «آنا كارنينا»، «بِت»، «مادام بوواري»، «اليور توريست»، «رودين»، «راسكول نيكوف»، «ژان كريستوف» و... پروردة قلم نويسندگاني چون بالزاك، جك لندن، لئو تولستوي، گوستاو فلوبر، چارلز ديكنز، ايوان تورگنيف، فئودور داستايوسكي، رومن رولان ... را نمونه‌هايي از شخصيت‌پردازي رئاليستي در نظر گيريم، «منِ آرمان‌خواه تعالي‌طلبِ» ادبيات واقع‌گرا و آرمان‌خواه شيعي با «من رئاليستي» نيز تفاوت‌هاي مبنايي دارد؛ 13ــ وجه غالب در آثار ادبي اين مكتب اين است كه در كل، اميدآفرين، روح‌بخش و شورانگيز است و نه مأيوس‌كننده و مخدّر و انفعال‌آور، 14ــ دغدغه‌هاي قهرمانان اصلي داستان، در اين مكتب، اغلب معنوي، عدالت‌طلبانه و اخلاقي است؛ 15ــ در اغلب موارد، مضامين و درون‌مايه‌هاي داستان‌ها يا تصويرگري حوادث و سير وقايع در آثار مربوط به اين مكتب ادبي، مشحون از شعائر و شعور شيعي و مناسك و جلوه‌هاي اعتقادي آن است، به‌گونه‌اي‌كه وجه آرمان‌گرايي شيعي آن در بسياري اوقات در كليّت اثر ملموس مي‌گردد؛ البته بايد كوشيد اين امر به گونه‌اي باشد كه سبب تداعي شعارپردازي‌هاي تصنعي و ملال‌آور نگردد؛ 16ــ بي‌ترديد «ادبيات واقع‌گراي آرمان‌خواه انقلاب اسلامي»، در فضاسازي‌هاي داستاني خود، از حوادث ارزشمند تاريخي مربوط به انقلاب و دفاع مقدس و نيز وقايع شكوهمندي چون قيام پانزده خرداد، قيام تنباکو و بازسازي داستاني شخصيت‌هاي بزرگ روحاني و مردمي (نظير آيت‌الله كاشاني، آيت‌الله شهيد فضل‌الله نوري، مرحوم ميرزاي شيرازي و...) و به‌ويژه ارائة تصاوير داستاني از زندگي پيشوايان معصوم(س) بهرۀ بسيار مي‌برد. در این زمینه به‌طور مثال مي‌توان از رمان ماندگار «آنك آن يتيم نظر كرده»، اثر رضا رهگذر، نام برد كه پرداخت واقع‌گرايانه دربارۀ امری تاريخي را با وجه آرمان‌گرايانه و معنوي درآميخته است، ضمن آنكه نثر شيوا و فاخر اثر چونان بستري مهيّا و آماده براي انتقال فضا و حال‌وهوايِ معنوي آن به مخاطب به‌كار رفته است؛ 17ــ روحِ حماسي و متعهدانة آثار ادبيِ نمايندة اين مكتب، که يكي از كاركردهاي اصلي اين نوع ادبيات است، وظيفة انتقال حس و حال و شور و شعور عدالت‌طلبانه و مبارزه‌جويانة ديني و مسئولانه نسبت به مخاطب را بر عهده دارند و در امتداد و بسط همين سوگيري، زمينۀ به وجود آمدن هويت آرمان‌گرايِ مبارزه‌جويِ معنويت‌گرا، عدالت‌خواه و دين‌مدار در مخاطب فراهم می‌سازد؛ 18ــ صبغة معنوي و فطرت‌گرايِ اين مكتبِ ادبي سبب مي‌شود فرصتِ طرح دغدغه‌هاي معنوي و وجوديِ عميق در اثر براي نويسنده فراهم آيد و اثر ادبيِ محصول اين مكتب، خواه‌ناخواه، در متن و بطن خود، داراي عمق و صبغه‌اي فلسفي و حكيمانه گردد؛ هرچند نويسنده، براي انتقالِ اين عمق فلسفي و حكيمانه به مخاطب، از مغلق‌گویي پرهيز می‌کند و به رعايت سلامت و سلاست در عبارت‌پردازي‌ها و پرداخت‌هاي ادبي و انشايي متعهد است؛ 19ــ يكي از ويژگي‌هاي مهم اين مكتب ادبي تأكيد بر اهميت حفظ و تعميق محتوا و هويت معنويِ اثر و بهره‌گيري از قالب‌‌هاي ساختاري فعليت‌يافته در هر اثر برای القای پيام اصيل و ماندگارِ نويسندة متعهد به مخاطب است؛ ازاين‌رو در چهارچوب اين مكتبِ ادبي، هر نوع اصالت دادن به ساختارگرايي و ساختارشكني‌هايِ بيمارگونة نويسندگان پسامدرن و برتري دادن به بازي‌هاي فرماليستي و پيچيده كردنِ بي‌دليل و بيهودة پيرنگ داستان و تكنيك‌زدگي‌هاي ظاهرگرايانه مطرود و منفي بوده است و داستان‌نويس متعهد مسلمان از گرایش به آن اِبا دارد؛ 20ــ روح صاف و سالمِ نويسندة متعهد و آرمان روشن ديني و اخلاقي‌ او صبغه‌اي شفّاف و درعين‌حال تأثيرگذار به اثر مي‌بخشد و در امتدادِ توجه به ویژگی‌هاي پيش‌گفته سبب می‌شود صفاي باطن، سرور، بهجت روحي و روحاني و ارتقای حس‌هاي بلندمعنوي در مخاطب پدیدار شود و اين امر، خود بر گيرايي، كِشش و جاذبة اثر مي‌افزايد.

 

شهريار زرشناس


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • مکتب ادبی انقلاب
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.