موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشت سعیدتاج‌محمدی دربارۀ مفهوم شعر متعهد و مستقل

شعر مستقل؛ از چه؟

31 فروردین 1392 16:17 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 3.5 با 4 رای
شعر مستقل؛ از چه؟
در چند سال اخیر وقتی واژۀ پرطمطراق «شعر مستقل» یا «شعر آزاد» یا «جشنوارۀ مستقل» و... را می‌شنیدم خیلی خوشحال می‌شدم از این که چه  خوب است شعر هم مستقل باشد از هر جناح  و باند و تقیّد غیر شعری؛ اما هرچه بیشتر گذشت این نکته را بیشتر متوجه شدم که این عبارات در اکثر موارد عین وابستگی شعر را معنا می‌دهند.
وقتی به جوانب مختلف این عبارات اندیشیده و به بررسی گوینده‌ها و منابع نشر این اصطلاح یعنی «شعر آزاد و مستقل» می‌پردازیم می‌بینم که این اصطلاح دقیقاً در مقابل و در تضاد با واژۀ مهمی مطرح می‌شود با عنوان «تعهد».
حالا وقتی می‌شنوم جایی از شعر آزاد و مستقل حرف می‌زنند، می‌دانم که منظور شعری است که رنگ و بوی تعهد به ارزش‌های اسلامی و انقلابی نداشته باشد و صرفاً محتوایی را شامل شود که این گویندگان عزیز دلشان می‌خواهد! به عبارتی دیگر وقتی من می‌گویم: «شعر مستقل و آزاد» یا «شاعر مستقل و آزاد»، یعنی همان شعر و شاعری که من دلم می‌خواهد.
در حالت خوش‌‎بینانه‌تر این مسئله می‌توان این برداشت را از عبارت «آزاد یا مستقل» داشت که منظور، شعر و شاعری است که هرچند می‌تواند شعر ارزشی و آیینی هم بگوید، ولی دیگر آنقدر وابسته و ناشاعر نیست که مواضع ارزشی خود را جار بزند! یعنی شاعر حق دارد هر شعری دوست دارد بگوید، ولی لطفاً تندروی نکند و مواضع سیاسی و یا خدای ‌ناکرده، انقلابی‌اش را در اجتماعات شعری بر اعلام نکند! چو با ما نشستی همانند ما باش! حال اگر بنشینیم و به شیوه‌ای منصفانه و منطقی به بررسی مقولۀ «شعر مستقل و آزاد» بپردازیم باید ابتدا به این سؤال مهم و بنیانی پاسخ دهیم که:
مستقل و آزاد از چی؟ از کی؟ از کجا؟ و یا وابسته به کجا؟ به چه چیزی و چه کسی؟
اگر منظور از استقلال و آزادی یک شاعر، قرار است ما را به همان قهقرای «شعر برای شعر» یا «هنر برای هنر» برساند که باید گفت نود درصد شاعران فعلی ما آزاد و مستقل نیستند؛ چرا که در دنیای فعلی یک شاعر به عنوان یک انسان آنقدر فراغ بال ندارد و نمی‌تواند داشته باشد که شعر بگوید برای این‌که فقط شعر گفته باشد؛ بلکه از شعر نیز همچون هر عمل دیگر خود در پی رسیدن به اهداف مشخص است. به عبارت دیگر غالب شاعران امروز اهداف گوناگونی برای شاعری خویش دارند که بخش زیادی از این اهداف هم لزوماً اهداف هنری نیستند. اهداف روانشناسی، اجتماعی، اخلاقی، سیاسی و تازگی‌ها هم که اقتصادی... 
وقتی حرف از هنر برای هنر و به دنبال آن شعر برای شعر می‌زنیم، به این نکته توجه داشته باشیم که فرق است بین شعر با خیلی از هنرهای دیگر. شعری که از اندیشه و وجود شاعر می‌جوشد و قرار است بر اندیشه و وجود مخاطب بنشیند اگر پیامش را که همانا تمام خوبی‌هاست، از او بگیریم، به چه کار خواهد آمد؟
بسیار سخت است به شاعر بگوییم تو شعرت را بگو و سعی کن زیبا هم شعر بگویی و اصلاً مهم نیست چه می‌گویی، بلکه مهم این است که چگونه می‌گویی! البته از سوی دیگر هم هیچ وقت نباید به شاعری گفت که تو حرفت را بزن و مهم نیست چگونه می‌گویی، بلکه مهم این است که چه می‌گویی! شعر را باید تنیدگی پیام و کلام دانست؛ که ظرف بی آب و آب بی‌ ظرف عطشی را فرونخواهد نشاند و گوارا نخواهد بود.
از سوی دیگر اگر منظور از استقلال و آزادی شاعر به معنای داشتن موضعی ثابت و فردی است بسیار مقبول است. این که شاعر حرف خودش را و مرام خودش را و خطوط قرمز خودش را داشته باشد و برای آن‌ها ارزش هم قائل باشد و شرایط و افراد و موقعیت‌های مختلف این مواضع را تغییر ندهد و یا احیاناً وارونه نکند، بسیار راهگشا خواهد بود.
در این صورت دیگر شاهد نخواهیم بود که شاعری امروز در مورد نقش اهل بیت(ع) در شعر فارسی بگوید و فردا از جامعۀ بی فرهنگ ایران گلایه کند که چرا همجنس‌بازی را به رسمیت نمی‌شناسند!
دیگر نخواهیم دید که شاعری امروز چفیه بر گردن برای شهدا شعر بخواند و فرداروز داد بزند که ای دیکتاتورها و وحشی‌ها  چرا به مخالف آشوب و فتنه‌گری هستید؟ اگر ما به شعر و شاعر مستقل و آزاد معتقدیم، پس اجازه نداریم به هیچ شاعری اعتراض کنیم یا حتی کنایه بزنیم که چرا چنین شعری گفتی یا چنین حرفی زدی؟ او مختار است حرفش را بزند چرا که یک شاعر آزاد است.
پس واقعاً باید درد ما وجود باندها و دسته‌بندی‌های نادرست در شعر باشد، نه این که چرا ما را در فلان حزب و دسته راه می‌دهند. نظر به شعر و مسلک زنده‌یاد قیصر امین‌پور بهترین شاهد برای شاعر مستقل و در عین حال متعهد خواهد بود. شاعری که هر چه متعهدتر، آزادتر و مستقل‌تر.
بی موضع بودن یا بی‌طرف بودن شعاری است که خیلی وقت است پوچی آن برملا شده و در عرصۀ شعر وقتی به کسی می‌گوییم چرا اینگونه شعر گفتی؟ یعنی ‌این‌که چرا آن گونه که من می‌خواهم شعر نگفتی؟ و اگر قرار باشد او آن گونه که شما می‌خواهید شعر بگوید که باز هم می‌شود وابسته! وابسته به جریان فکری شما! 
همانا حالت آرمانی این مسئله این است که شاعر موضع خودش را با اندیشه و بررسی و بصیرت انتخاب کند و بر آن استوار باشد. البته موضع ثابت قطعاً به این معنا نخواهد بود که مثلاً من یا شعر نمی‌گویم یا فقط شعر آیینی می‌گویم (که البته این هم می‌تواند باشد، ولی لزوماً این نیست) بلکه به این معناست که سلوک و خط سیر و جهت من ثابت است. با این دید هیچ تضادی بین سرودن عاشقانه‌های نجیب و زیبا توسط یک شاعر عاشورایی نخواهد بود؛ بلکه سیر در عرصه‌ها و قالب‌ها و ترفندهای مختلف شعری ما را در «چگونه» شعر گفتن قوی‌تر خواهد کرد تا بتوانیم  آن «چه»  می‌خواهیم بگوییم و بسراییم، بهتر بگوییم و بسراییم.
از خدا جوییم توفیق ادب.

سعیدتاج محمدی -  فروردین 1392


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • شعر مستقل؛ از چه؟
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.