سرگشته آفاقی دلاور! بنده موهوبالله! نظر کرده خدای آسمان و اورمزد و آفریده اسوره و تنگری!
محمدحسین جعفریان، شاعر و کاتبی نژاده از شیخ زادگان دامغان است که در مشهد رضا علیه آلاف التحیة و الثناء دیده به جهان گشود. جد اعلای او عالم و عارف و صاحب کرامت، ارجمندی از سلسله روحانیان صاحب دل بود که قصه وی در زادگاهش مشهور و مزارش زیارتگاه مردمان و منظور زمره حضور است.
و اما وی «محمدحسین» در آفتاب خاوران و حضرت نامآوران خراسان تربیت یافت و به عنایت خداوندگار آن درگاه و موهبت الله از شاعری بهره شایان یافت. به این اعتبار که در این فرقه اصل اصیل، تماشایی است مرکب از تخیل و تخییل به وجه ابتکار و اقتباس، نه سرقت اندیشهها و نمایش کلیشهها ...
محمدحسین جعفریان چون مصلحالدین سعدی، از سیاحتهای این جهانی و سفرههای روحانی بسی باز آورده و حاصل کرده که هر چه دیدار ارجمندتر و گل گشت فراختر، گلستان آبادتر و بوستان ... که دانی و تا از در بایست نمانی، میگویم که محمدحسین بیشتر شعر کتابت میکند و این به قاعده یونانیان و پیروان ایشان البته پریشانگویی نیست. هر چند که حلاوت مفردات متجانس و توازن دو مصراع در بیت و جرس قافیه و ردیف و حرکت و موسیقی را که ذاتی عالم است و خدای کاروان آدم از دست نمیتوان نهاد که:
عروس محفل ما خود همیشه دل میبرد
علیالخصوص که پیرایهای بر او بستند
... و پیرایه در این مقام، آرایه و زینت و زیور است و ذوق سلیم نباید که از زیبایی رخ بتابد. چون از این در گذری، تماشای محمدحسین عمیق است و تعابیر او دقیق. شعر بازیچه او نیست؛ ابزاری برای بیان اندیشه و گمان است و البته چون سخن آغاز میکند، با او به سیر عالمی که او میخواهد، هم سفر سیاحت دنیای شعر او خواهد شد و لطایف دیگر که به فرصت دیگر میگذارم و اکنون به همین مقدار قانعم.
سلامت قرین عمر و زندگانی دوست و همشهری من، محمدحسین جعفریان باد.
(به نقل از نشریه حکایت شعر حوزه هنری)