موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

فرید: خودم را در عالم صفر مرزی می‌بینیم

04 اردیبهشت 1392 12:44 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
فرید: خودم را در عالم صفر مرزی می‌بینیم

فرید گفت: زمانی که شاعری به باروی رسد مرگ شاعر فرا رسیده و هیچ گاه درباره شاعر در حرکت نباید ستایش کرد.
 
قادر طهماسبی (فرید) روز گذشته مراسم پاسداشت خود با حضور هادی سعیدی، علی لاهوتی، مرتضی امیری اسفندقه، قاسم صرافان، علی محمد مؤدب، علی انسانی، یوسفعلی میرشکاک، کامران شرف‌شاهی و جمع زیادی از اهالی ادب و ادب دوستان در سازمان هنری رسانه‌ای اوج برگزار شد.

شبی پر خاطره و پر از شرمساری برای من است
فرید گفت: شبی پر خاطره و پر از شرمساری برای من است شعر چیزی جز ورق شرم من برای این امت نیست برای این امت شهید پرور و برای آنان که رفتند و ما که مانده‌ایم.
وی ادامه داد: حکایتی میان من، میرشکاک و علی انسانی وجود دارد و که نمی‌توانم بیان کنم. کاش این بزرگواران اینگونه درباره من صحبت نمی‌کردند چون من خجالت می‌‌کشم و خودم را شاعر نمی‌دانم البته نمی‌خواهم شکسته نفسی کنم اما خودم را در عالم صفر مرزی می‌بینیم که می‌خواهم وارد عرصه شعر بشوم اما نمی‌‌توانم البته با این حرف‌ها نمی‌خواهم استعدادهای جوانان را زیر سؤال ببرم.

یوسفعلی میرشکاک و علی انسانی
این شاعر روشندل با بیان اینکه هر زمانی که شاعری به باروری برسد مرگ شاعر فرا رسیده است اذعان کرد: همواره می‌گویم درباره شعری که در حرکت است اینگونه سخن نگویید البته این به معنای این نیست که من خدایی نکرده قدر نمی‌دانم نان به هم قرض دادن کار من نیست. میرشکاک حماسه مجسم است و حالتی بی‌باک و شجاع دارد که حرفی را که لازم دارد می‌زند، انسانی هم که همیشه مرا مورد لطف داشته شاگرد نواز و مشوق است.
فرید در بخش دیگری از سخنان خود گفت: خدایا یک دردی در جانم هست که نمی‌دانم چه دردی است نمی‌دانم چگونه بیان کنم شب خاصی برای من است و نمی‌دانم که چه معنویتی است و حکایت این محفل را نمی‌فهمم دیشب حالی داشتم و به خدا گفتم بندگان تو به من قدم خیر برده‌اند من چه کنم.
وی افزود: اسفندقه من را این گونه شرمنده کرد چه بگویم شاید برخی از عزیزان انتظار داشته باشند شعری تازه بخوانم یا شعری سیاسی بگویم اما هر چه حالم اقتضا کند می‌خوانم.
فرید در ادامه شعری در وصف حضرت زهرا (س) خواند که حاضران را بسیار تحت تأثیر قرار داد.
متن این شعر به شرح ذیل است:

آن شب که دفن کرد علی بی صدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
در گوش چاه، گوهر نجوا نمی شکست
ای آشنای درد، علی داشت تا تو را
ای مادر پدر، غمش از دست برده بود
همراه خود نداشت اگر مصطفی تو را
ناموس دردهای علی بوده ای چو اشک
پیدا نخواست غیرت شیرخدا تو را
یک عمر در گلوی تو بغض استخوان شکست
در سایه داشت گر چه علی چون هما تو را
خم کرد ای یگانه سپیدار در باغ وحی
این هیجده بهار پر از ماجرا تو را
دفن شبانه تو که با خواهش تو بود
فریاد روشنی است ز چندین جفا تو را
تحریف دین، فراق پدر، غربت علی
افکند این سه درد به بستر ز پا تو را
نامت نهاد فاطمه کان فاطر غیور
می خواست از تمامی عالم جدا تو را
گلخانه مزار تو را عاشقی نیافت
ای جان عاشقان حسینی فدا تو را
پهلو شکسته ای و علی با فرشتگان
با گریه می برند به دار الشفاء تو را
دارالشفای درد جهان خانه علی است
با گریه می برند ندانم کجا تو را
غافل مشو (فرید) ازین مژدۀ زلال
کاین حال هدیه ای است ز خیر النساء تو را

در پایان این مراسم از مظاهری که همواره همراه فرید است و او را یاری می‌کند قدردانی شد و مراسم تجلیل از قادر طهماسبی شاعر انقلابی برگزار شد.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • فرید: خودم را در عالم صفر مرزی می‌بینیم
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.