موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
تأمل سیدحسن مبارز بر کتاب تازۀ نصرا... قاسمپور

آسیب شناسیِ «آسیب شناسی شعر امروز دشتستان»

10 اردیبهشت 1392 07:06 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 3 با 5 رای
آسیب شناسیِ «آسیب شناسی شعر امروز دشتستان»


کتاب «آسیب شناسی شعر امروز دشتستان» - که در زمستان 91 منتشر شده است - را خواندم، کتابی بود بس ارجمند که نویسنده اش از دو جهت قابل احترام است. اول اینکه این نویسنده محترم جناب آقای نصرا... قاسمپور، تحصیل کرده ادبیات است و دیگر اینکه خود شاعر است و زحمتی که برای تالیف کتاب کشیده شده است قابل تقدیر است. در این آشفته بازار طبع و نشر کتاب، انتشار کتابی با رویکرد انتقادی، اتفاقی مبارک است که باید آن را به جامعه ادبی دشتستان تبریک گفت. در این مجال اندک، قصد نقد کتاب را ندارم؛ بلکه از نگاه یک مخاطبِ علاقمند به شعر و ادبیات، نکاتی را به اختصار می نویسم و امیدوارم در این کتابت از جادۀ انصاف خارج نشوم. از انتشار این کتاب که به شاعران دشتستان پرداخته است بسیار خوشحال شدم اما به قول محمد کاظم کاظمی"نفسی تازه نکردیم غمی نو برخاست، از نویسنده کتاب که خود در حلقۀ شاعران است، توقعِ پاسداشت جایگاه شاعران و پیشکسوتان که گنج های واقعی ما هستند، بیش از اینها بود و امیدوارم که، حرمتِ پیراهن توزی و پارچۀ مرغوبِ کتانِ دشتستان، در نظر نویسندۀ ارجمند، بیشتر از شاعران آن دیار نباشد. واقعیت این است که برای منِ دور افتاده از همه جا و جا خوش کرده در خلوت خراسان، نامهای حسین دارند، محمد حسین انصاری نژاد، حمزه زارعی و ...  یادآور نمونه های بسیار روشنی از شعر توانمند آئینی و انقلاب بوده است. نام حسین دارند را که می شنوم ابیات درخشانی از او در ذهنم متداعی می شود:

دستی که طرح چشم تو را مست می کشید
صد آسمان ستاره از این دست می کشید           تیغ و ابریشم صفحه 15

چه غوغا می کند آئینه و قندیل در چشمت
اگر روزی بخشکد موج رود نیل در چشمت     همان صفحه 55
 
با خودم می گویم؛ خب «آسیب شناسی شعر امروز دشتستان» چه اشکالی دارد؟ نقد است دیگر، حالا کمی تندتر و بدون در نظر گرفتن جایگاه شعری و پیشکسوت بودنِ حسین دارند. درست است که نویسندۀ این یادداشت و نویسندۀ محترم کتاب هنوز پا به این عرصۀ خاکی نگذاشته بودند که حسین دارند شعر می گفته است اما این دلیل نمی شود که شعر او نقد نشود. این هم به جای بزرگداشت برای حسین دارند!

1- آشفتگی در طرح مباحث و موضوعات

  کتاب در سه بخشِ بررسی قالبهای رایج، آسیب های لفظی و آسیب های معنوی شعر امروز دشتستان تنظیم شده است که گاهی اوقات، مطالب یک بخش از کتاب  با بخشی دیگر خلط می شود که بیانگر نوعی شتابزدگی در تالیف کتاب است. به عنوان نمونه در صفحه 35 و بخش اول کتاب نویسنده، پای خود را از گلیمِ قالبِ مثنوی فراتر نهاده است و وارد معقولات شده است! که جای آن بخش سوم کتاب بوده است. نویسنده از ابتدا نباید کتاب را در سه بخش تفکیک می کرد چرا که به این تقسیم بندی در عمل ملتزم نبوده است.
 
2- مغالطه در نتیجه گیری

نویسنده در بخش های گوناگون کتاب، گاه با آوردن  یک نمونه از شعر شاعری آن ضعف را به تمام شعر دشتستان تسری می دهد. درست است که نویسنده در مقدمۀ کتاب این مطلب را رد کرده است! اما در مقام عمل در متن کتاب می بینیم که اتفاق دیگری افتاده و نویسنده استقراء کاملی در آثار نداشته است؛ بلکه چون موضوع کتاب، بررسی آسیب های  شعر دشتستان بوده است؛ با شتابزدگی یک نمونه از آسیبِ به گمانِ خویش را آیینه تمام نمای شعر فاخر دشتستان قرار داده است. نویسنده در صفحه 20 کتاب می نویسد:
در غزل دشتستان ارتباط با عناصر زندگی امروز بندرت صورت می گیرد و شاعر فرصت مکاشفه با اشیاء پیرامون خود را از دست می دهد؛ از این رو کمتر با عناصر این زمان مواجه هستیم:

«بر سرم سایه ابر کلماتی است شهید
شب رویایی شاعر شدن کاشی ها

شب گل انداخته از جلوه طاووسی تو
یا قلم موی تو در پرده ی نقاشی ها

دفترم باغچه ی نرگس شیرازی توست
کار چشمت شده سرمشق غزل پاشی ها»           محمد حسین انصاری نژاد     

نویسنده کتاب در مقدمه صفحه 10 می نویسد:
« بیان آسیب های موجود به منزله تعمیم آن به همه شعر دشتستان نیست، همان گونه که آسیب های موجود در یک شعر یا چند شعر را هم نمی توان به تمام سروده های یک شاعر تعمیم داد»
مخاطب وقتی مقدمه کتاب را می خواند و سپس متن کتاب را که یک نمونه از متن کتاب را ذکر کردیم، دچار نوعی سرگردانی و تحیر می شود که کدام را باور کند! نویسنده کتاب با آوردن یک نمونه شعر از محمد حسین انصاری نژاد، نظرش را اینگونه بیان می کند که ارتباط با عناصر زندگی امروز نه تنها در شعر شاعر که در شعر دشتستان بندرت صورت می گیرد. اما با سیری در مجموعه اشعار محمد حسین انصاری نژاد می بینیم که عناصر زندگی امروز در شعر او جایگاه ویژه ای دارد:

خیابان در خیابان پایکوب آهن و دود است
مسافر خسته از موسیقی شهر غم آلود است                  از پشت سایه ها ص 43

کفش های بر زمین مانده پر از حسرت رفتن
چرخ خیاطی شان را نخ خونین عزایت                           همان صفحه 57

در سینه ام تلاطم پی در پی، چندی است مانده بی خبر از دریا
ای کاش هر غروب می آوردی یک روزنامه پشت در از دریا     همان 83
 
از این دست عناصر مرتبط با زندگی امروز در شعر محمد حسین انصاری نژاد فراوان یافت می شود اما اینکه چطور شده است نویسنده کتاب آنها را ندیده است را باید خودشان توضیح بدهند. شاید در خوشبینانه ترین حالت، نویسنده محترم به تمام آثار شاعران دشتستان دسترسی نداشته است که باز هم این دلیل موجهی نیست؛ چرا که یک اثر پژوهشی را نمی توان کشکول وار به سر منزل مقصود رساند بلکه در یک اثر پژوهشی ضرورت ایجاب می کند، محقق و نویسنده دارای منابع کافی باشد. چقدر مناسب و بجا بود که نویسنده و پژوهشگر خوب ما، کتاب از پشت سایه ها آخرین مجموعه منتشر شده محمد حسین انصاری نژاد را تهیه می کرد و نیم نگاهی به آن می داشت.
 
3- تقسیم بندی ثنایی اثر به شعر و شعار !

بر اساس این تقسیم گروهی معتقدند اثر در شرایطی خاص به مرز شعریت می رسد و در غیر اینصورت شعر نیست که شعار است. این تقسیم بندی گاهی اوقات چنان برای بعضی از منتقدان اهمیت می یابد که اثر شاعران را در یک حصر دو وجهی شعر و شعار قرار می دهند. نویسنده کتاب در صفحه 23 بعد از آوردن دوبیت از شعر حسین دارند که درباره حضرت ابوالفضل علیه السلام است، می نویسد:

عباس و مشک آب، لب خشک و علقمه
این ننگ تا همیشه به پیشانی تو باد
فردا جواب حضرت زهرا چه می دهی؟
اف بر تو و به ننگ مسلمانی تو باد           حسین دارند

«این بیت ها صرفا از این جهت که خطاب به آب سروده شده است از نظم فاصله می گیرند، هرچند هویت شعاری خود را حفظ می کنند»
 در صفحه 54 نیز پس از شعر حمزه زارعی می نویسد:
 این سنگدلان مظهر خشتند حسین (ع)
با خون و عطش تو را نوشتند حسین (ع)
امروز بیا ببین که این نامردان
در آینه ها چقدر زشتند حسین(ع)    حمزه زارعی
«بیان مستقیم شاعر در بیت پایانی شعر را به سمت شعار کشانده است »

در صفحه 58 کتاب، نویسنده بار دیگر بحث شعارزدگی را مطرح می کند. واقعیت این است که این روزها هر شعری که از جنگ و آیین و تعهد گفت دیگر شعر نیست و شعار است. اینکه این تصور غلط از کجا وارد فضای نقد جامعه ما شده است را نمی دانم،  مناسب می دانم که بخشی از گفتگوی مرتضی امیری اسفندقه را بیاورم:

« ... مگر نه این که شعر حافظ الآن شعار ماست؟ کمال یک شعر ناب، شعار شدن است، ضرب المثل شدن است. پس اگر شعری شعار شود، ذاتاً چیز بدی نیست. شعر ناب حافظ اگر قابلیت شعار شدن نداشت، الآن روی طاقچه ها نبود. چرا شعر خاقانی این جایگاه را ندارد؟ چون نتوانسته همه گیر شود، شعار شود. ولی همین الآن مادر من می گوید: «نشان یار سفرکرده از که پرسم باز؟ / که هرچه گفت برید صبا، پریشان گفت». پس اگر شعر قزوه شعار شده باشد، خیلی هم خوب است. چند نفر می توانند شعری بگویند که روی لب همه بیفتد؟ از این چشم انداز، هیچ ایرادی به شعر قزوه وارد نیست. ضمن این که ما در ایران، اصولاً چیزی به اسم شعار نداریم؛ هرچه هست شعر است. شاملو هم همین نگاه را دارد. در مجلّه ی «دنیای سخن» یا «آدینه» از قول شاملو خواندم که: «غایت کمال یک شعر، این است که بتواند شعار شود ... ».
این مبحث شعاری شدن شعرها حربه ای است که در جای های دیگری از کتاب نیز بر سر شاعران فرو می آید و پرداختن بیش از این به این موضوع مجالی بیشتر می خواهد.
 
4- عدم توجه به منابع مورد نیاز واقعی و قضاوت ناصحیح
گاهی اوقات در کتاب، اشکال تراشی های بیجا و بی مورد به اوج خود می رسد به عنوان نمونه، در صفحه 107 می نویسد:
در بیت زیر تشبیه «سرت چون هلال بود» به ضرورت قافیه شکل گرفته است:
حتی نرفت سایه سرو تو از سرم
روزی که روی نیزه سرت چون هلال بود       حسین دارند
 «چگونه می توان سری را که بر نیزه می خواند( و حتی پس از آن تنور را منور می کند) به هلال(ماه نو، که فروغ بسیار کمی دارد) مانند کرد؟ سری که بر نیزه نیز درخشش خورشیدی خود را حفظ کرده است»
 
نویسنده محترم، برای اثبات ادعای خود که این تشبیه در بیت شاعر به ضرورت قافیه شکل گرفته است به آب و آتش می زند و از شاعرانی همچون علی معلم، علیرضا قزوه، پارسای تویسرکانی و قیصر امین پور ابیاتی می آورد که آنها سر مطهر بر فراز نی را به خورشید و ماه تمام تشبیه کرده اند و چون شاعر سر بریده بر فراز نی را به هلالی که فروغ کمی دارد تشبیه کرده است، لاجرم تشبیه او به ضرورت قافیه شکل گرفته است!
اگر منتقد محترم که دغدغۀ مقدس دین و دینداری دارد و این بسیار ارجمند است، مقاتل و تاریخ عاشورا را بررسی می کرد، اینگونه عجولانه قضاوت نمی کرد. آنگاه که در کوفه زینب کبری سر بریده برادر را بر روی نیزه دید او را خطاب به هلال کرد و این شعر از آن بانوی بزرگوار در مقاتل و تواریخ ثبت شده است ( اعیان الشیعه ج 9 ص 263).
یا هلالا لما استتم کمالا
غاله خسفه فابدا غروبا
ما توهمت یا شقیق فوادی
کان هذا مقدرا مکتوبا ...  

حاصل کلام اینکه «آسیب شناسی شعر امروز دشتستان» با اینکه رویکردی انتقادی دارد و با نگاهی مدرسی تالیف شده است اما در استدلال ها و نتیجه گیری ها روشی علمی و متقن را نپیموده است. با تمام این اوصاف اصل کار ، یعنی آسیب شناسی شعر حرکتی بسیار پسندیده است که نویسنده محترم جناب آقای نصرا... قاسمپور بدان نائل شده است. بنا نداشتم به صورت مفصل مطلبی بنویسم که در این مجال اندک قصدم تذکر مطالب و نکاتی بود که حاصل شد. به امید آنکه نویسنده محترم به این یادداشت که از سر دلسوزی نوشته شده است در نوشتارهای آینده اش نیم نگاهی داشته باشد.

سید حسن مبارز
سید حسن مبارز



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • آسیب شناسیِ «آسیب شناسی شعر امروز دشتستان»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: