هنگامي که نويسندهاي از دنيا ميرود، درباره آثارش بيش از خود او سخن ميگويند. چون گمان ميرود نويسنده در هر زايشي، خود را در شخصيتهايي که در داستانهايش آفريده تکرار کرده و با بقاي آنها باقي مانده است. با هربار خواندن داستان، نويسنده درلابهلاي فکر و عمل و تصميم شخصيتها احيا شده و به سخن در ميآيد. زمانيکه پژوهشگري ميميرد، او با ايده و فرضيه پژوهشياش در مجامع علمي حاضر است، با آراي علمياش چون سخنوري حاضر ميماند؛ همچنان که با فقدان منتقد، آثار انتقادي او در نبودش به سخن در ميآيند. اما اميرحسين فردي، از جمله نويسندگاني است که پس از او، بيش از آثارش، درباره شخصيت او سخن گفته ميشود. کافي است سکوت کنيم تا همهمهاي را که در مدت کمي پس از درگذشت او در گوش ادبيات داستاني پيچيده بشنويم. کساني که او را ميشناسند، او را بيش از «اسماعيل»، «سياه چمن» و «کوچک جنگلي» ميدانند. حتي حاضرند چنين آثاري نبود، اما امير حسين فردي در ميانشان بود. فقدان او و نقشي که در حيات ادبيات داستاني انقلاب ايفا کرد، بيش از آثار داستانياش مشهود است.
آنچه اين نجوا را پديد آورده، سلوک فردي و نمود اجتماعي اميرحسين فردي است. امري که خود او دربارهاش سخني نگفت و تنها بدان عمل کرد. او همانند بزرگان روزگار اهل توصيف خود و ستايش آنچه کرده بود نبود. اما از هر فرصتي براي پيش برد هدفش که نمايش انقلاب اسلامي در ادبيات داستاني بود، بهره ميبرد. کشف اين حقيقت، بهرهاي است که ادبيات داستاني متعهد، پس از اميرحسين فردي ميتواند با آن به نقطهي آرماني حرکت کند. اما آنچه اميرحسين فردي را به شخصيتي کمنظير در ادبيات داستاني انقلاب اسلامي بدل کرده، ايده و آثار پژوهشي يا مجموعه نقدهاي ادبي نيست. از اينرو، کشف و تحليل درست آنچه امير حسين فردي بود و آنچه او را متمايز ميساخت، بهرهاي است که ادبيات انقلاب از اين شخصيت ارزشمند خواهد برد. اما چنين کشفي چندان آسان و مصون از مخاطرات احساسي نخواهد بود. بررسي مقالات علمي و ساختار و جوانب علمي آن و همچنين درک درست يک منتقدِ درگذشته، از طريق اثر ادبياش بسيار سادهتر از کشف شخصيتي است که تصاوير بيپايان او در اذهان جمع کثيري از نويسندگان و اهالي فرهنگ باقي مانده است. نويسندهاي که اهل مدارا بود. مداراي با نويسندگاني که ايده و نظرشان را نميپسنديد، اما نه مدارايي از روي ضعف، يا مدارايي از روي جهت، که مدارايي به اميد بهرهمندي ادبيات داستاني از همه امکانات بالقوه و بالفعل ادبيات داستاني. تأکيد او بر اينکه جشنواره شهيد حبيب غنيپور تنها جشنوارهاي است که طيفي از نويسندگان شبهروشنفکر و مذهبي، ساختارشکن و قصهگرا، براي انجام امورات آن آستين بالا ميزنند و بيتوقع کار ميکنند، حاکي از چنين ديدگاهي بود. نويسندهاي که عمر فعاليت ادبي او به درازاي تاريخچه ادبيات داستاني انقلاب است. نويسندهاي که افرادي با ايدهها و نگاههاي مختلف او را درک کرده و به او مهر ميورزيدهاند. صيانت از چنين شخصيتي که محصول و ثمره انقلاب اسلامي در حوزه ادبيات داستاني بود، امري پرمخاطره است. چه بسا اکنون، مداراي او به تسامح در اصول تعبير شده. يا سکوت و مناعت او در مورد کجرويها که به اميد اصلاح ذاتالبين صورت ميگرفت، تعبيري ديگر يابد. چه بسا تلاش او براي يکپارچه ساختن نيروهاي ادبيات داستاني انقلاب اسلامي، به عدم اعتقاد او به خطوط و مرزها و خط قرمزها تعبير شود. اين غلط رويها و تفسيرهاي ناقص، احساسي و بعضا تماميتخواه، همانند اثر داستاني، نويسندهاي چون اميرحسين فردي را پس از درگذشت او دنبال خواهد کرد.
اميرحسين فردي با آنچه بود به چنين موقعيتي در ادبيات داستاني انقلاب اسلامي نائل شد. بنابر اين شخصيت او از هرگونه اغراقي بينياز است. با او و با خاطرهاي که از او باقي مانده است بايد عالمانه برخورد کرد. ستايش مردي که خلأ او در ادبيات داستاني محسوس است، نبايد به نااميدي نسبت به ادبيات انقلاب پس از او بيانجامد يا ادبيات داستاني انقلاب را با نويسندگان پرشمارش در فقدان او تحقير کند. فقدان او يک ضايعه است. اما ادبيات داستاني انقلاب اسلامي با گونههاي متنوع آن باقي است. ادبيات داستاني انقلاب اسلامي در سير تطور خود بايد از تجربياتش بگذرد و به سوي آينده گام بردارد. تجربه ادبيات داستاني، تمامي داشتههاي اين ادبيات در طي چهار دهه است. تجربهاي که گاهي در دل آثار درخشان داستاني ظهور کرده و گاهي نيز در قالب شخصيتهاي ادبي چهره نمايانده است. اما آنچه ادبيات داستاني بدان ميانديشد بالاتر و فراتر از افقهاي کنوني است. عبور و عبرت از تجربههاي ادبيات داستاني انقلاب نيازمند محملي است که شايستگيهاي هر تجربه به درستي درک شود.
قابهايي از زيست و زندگي ادبي اميرحسين فردي
براي چنين درکي از امير حسين فردي، مايلم چند قاب را از زيست و زندگي ادبي او انتخاب کنم. بررسي جزء به جزء زندگي و منش اميرحسين فردي، کاري بس دشوار و نيازمند استقرايي فراوان از خاطرات و عملکرد اوست. بلکه به نظر ميرسد براي شناخت امير حسين فردي به عنوان شخصيتي که براي اهالي ادبيات آشنا و دوستداشتني است نيازي به چنين جستوجويي نيست. اين قابها مهمترين تصاويري است که از امير حسين فردي ميتواند در ياد ادبيات داستاني بماند.
قاب اول، او را در کنار ميز جلسات نشان ميدهد. در جمعي که ميتوان آنها را هيئت مديره، هيئت امنا، شوراي مرکزي يا هيئت نظارت دانست. در اين قاب امير حسين فردي «کارشناس ادبي» است.
قاب دوم، امير حسين فردي را در اتاق کارش نشان ميدهد. اتاق خلوت نويسندگياش. او کاغذهاي رنگ برگشته دستنويس را مقابل خود گذاشته و مشغول بازنويسي رمان اسماعيل است. اين قابي از امير حسين فردي «داستاننويس» است.
قاب سوم، او را در هفتهنامه کيهان بچهها نشان ميدهد. او بيش از سه دهه، کيهان بچهها را به عنوان قديميترين مجله کودکان، با همراهي جمعي از دوستان و شاگردانش منتشر کرده است. شاگردان قديمي و علاقمندانش کيهان بچهها را محلي صميمي براي کار و زندگي در کنار امير حسين فردي ميدانند. او پاي بسياري از آنها را به روزنامهنگاري باز کرده و اعتماد به نفس در آنان بوجودآورده است. در اين قاب اميرحسين فردي «سردبير» است.
در قاب چهارم، او را در اتاق کارش در مرکز آفرينشهاي ادبي حوزه هنري ميبينيم. گذر سالهاي عمر گرد کهولت بر سر و رويش پاشيده است. اکنون، مديريت اجرايي بزرگترين مجموعه ادبي کشور بر عهده اوست. مجموعهاي با امکانات بينظير کشوري. آنچه او را به پذيرش اين منصب اميدوار کرده است، امکان حمايت از نويسندگان گمنام شهرستاني است. او دل خوش چنداني از دفاتر حوزه در برخي شهرستانها ندارد. اين دفاتر سالهاست راه خود را از ادبيات ناب انقلاب اسلامي به سمت جريان فرمگرا و بدون آرمان شبهروشنفکري کج کردهاند. در اين قاب، او «مدير مرکز آفرينشهاي ادبي» است.
قاب پنجم، امير حسين فردي را نشسته بر صندلي در بالاي سن نشان ميدهد. او به همراه شخصي ديگر در حال نقد داستان هستند؛ در اين قاب امير حسين فردي «منتقد» است.
و اما در قاب ششم، امير حسين فردي جوان بين شاگردانش در کتابخانه مسجد جوادالائمه ديده ميشود. نوجواناني که به عشق او، هر هفته گرد هم ميآيند تا داستان بخوانند و درباره آن ساعتي را به گفتوگو بنشينند. اين قاب همان عکس قديمي جمع نويسندگان مسجد است. از ميان اين جمع «حبيب» به شهادت رسيده است. در اين قاب امير حسين فردي، در حکم پدر حلقه نويسندگان مسجد جوادالائمه است.
تمام اين قابها، ساحتهايي از حيات ادبي امير حسين فردي را نشان ميدهند. بخشهايي که ساحت زيست او را در حوزه ادبيات داستاني معرفي ميکند. اگر قرار باشد تنها يکي از اين قابها را انتخاب کنيد، کدام قاب را بر ديوار خاطراتتان خواهيد کوبيد؟
در قاب اول، امير حسين فردي، فردي آرام است که شنونده خواهد بود. گوشي باز براي شنيدن دارد. هميشه اينگونه است. ولع گفتن ندارد. اما صبري ستودني در شنيدن دارد. ممکن است ديگراني باشند که بيشتر و بهتر از او سخن ميگويند. اما آنچه او را بيش از هر چيز ممتاز ميسازد، آن است که هرکجا باشد افرادي گرد او حلقه ميزنند. سخنش ساده، اما صميمي است. اهل مجادله و بحث نيست. از روي تجربه سخن ميگويد. نگراني اصلياش ادبيات انقلاب است. شوراها او را بيش از هر چيز پيشکسوت ادبيات انقلاب ميدانند. حضور او در جلسات بيش از رأي او کارگشا است.
در قاب دوم، امير حسين فردي نويسنده است. در طول سالهاي پاياني عمرش مترصد فرصتي است تا سهگانهاش را درباره انقلاب به اتمام برساند. او نويسندهاي به شدت حسينويس است. طبيعت جزءلاينفک داستانهاي اوست. طبيعي که در هنگام نوشتن در خاطرات آن غرق ميشود برگرفته از خاطرات دوران کودکي و نوجواني اوست. براي شناخت اميرحسين فردي نيازي به تصور او در اين قاب نيست. کافي است آثار او مرور شود. او نويسندهاي قصهگرا، مؤمن و انقلابي است. سختکوش است و بازنويسيهاي صبورانهاش، نشان ميدهد عجلهاي براي چاپ آثارش ندارد. با وجود آنکه برخي شاگردانش در گردشهاي هنري و فکري به سوي قالبهاي ساختارشکن رو آوردهاند و شک را جايگزين ايمان شخصيتهاي داستانيشان کردهاند، او همچنان همان نويسنده دهه 60 و سالهاي انقلاب است. با همان عقيده و اعتقاد مسجدي. با همان فطرت اوليه الهي. او در اين قاب، اهل شهرتطلبي نيست. امير حسين فردي را در اين قاب بايد در کنار قابهاي ديگري از نويسندگان ديگر ديد. نويسندگاني که در اقبال عمومي از آثار و نوآوري در ساختار و نوع نگاه، از فردي پيشي ميگيرند.
در قاب سوم، اميرحسين فردي به گمانم، طولانيترين تجربه سردبيري را در تاريخچه روزنامهنگاري پس از انقلاب داشته است. تحريريه کيهان بچهها دورههاي شکوفايي را پشت سر گذاشته و نويسندگان ارزشمندي را به ادبيات داستاني کودک و نوجوان معرفي کرده است. اکنون سالهاست از اوج شکوفايي و دوران طلايي آن گذشته است. زمانيکه اين هفتهنامه، کانوني براي همفکري، خلاقيت و همکاري جمعي نويسندگان جوان مسجد جوادالائمه بود. حضورش در کيهان بچهها مستمر نيست. اگر از خود او سئوال کنيم، کيهان بچهها را بر ديگر جاها ترجيح ميدهد. اتاق دنج و آرامش، جايي است که امير حسين فردي را در آرامترين حالات ميتوان يافت. در سالهاي پاياني، امير حسين فردي ناگزير است مسئوليت صفحه ادب و هنر کيهان و مديريت مرکز آفرينشهاي ادبي حوزه هنري و کارشناسي و عضويت در شوراهاي مختلف را بپذيرد. اما همچنان مأمن و قرارگاهش دفتر کيهان بچهها است. سالها است گوشه دنجي براي نوشتن در اين دفتر دارد و در خلال کار روزانه، فرصتي براي نوشتن و کار بر روي سهگانهاش مييابد. کيهان بچهها براي امير حسين فردي، جايي است که ميتوان در کنار فعاليت ادبي، روزهاي سهشنبه مسابقه فوتبال راه انداخت و برخي از نويسندگان را پا به توپ کرد! فوتبال در کيهان بچهها برنامهاي است که تنها او قادر است با آن، نويسندگان ادبيات داستاني متعهد را بيش از پيش به هم نزديک سازد. در دهه ششم زندگي است، اما با جوانان بيست ساله بازي ميکند و اجازه ميدهد دريبلش بزنند؛ اين يعني آمادگي پيشکسوت ادبيات براي اينکه جوانان از او در حوزه ادبيات داستاني سبقت بگيرند. اجازه ميدهد روي پايش خطا کنند و او صبر ميکند. اين يعني وسعت نظر پيشکسوت ادبيات براي اين که بداخلاقيها و بدزبانيها را بشنود و صبورانه سکوت کند. همه را مجاب ميکند که پيش از بازي نيم ساعت يا سه ربعي با او نرمش کنند و کار با توپ را ياد بگيرند! اشتياق ديگران براي آغاز بازي، او را از اين کار منصرف نميکند. اين يعني حرکت و همگامي براي توازن در ادبيات. اينکه پيشروندگان بايد براي گرم شدن موتور جاماندگان اندکي تأمل کنند. اگر کسي در ميانه بازي از راه برسد، را مجاب ميکند تا نرمش کند. اگرچه او رضا امير خاني باشد که هم در بازي زيرک است و هم دريبلهاي بينقص ميزند و پايش در فوتبال آسيب ديده است. اين يعني حتي حرفهايهاي ادبيات نيز نيازمند به بازنگري و بازسازي تواناييهاي خود هستند. برايش کُري ميخوانند، اما او براي کسي کُري نميخواند. اين يعني شما با کارتان حرفتان را زدهايد؛ ريختن آبروي افراد و حاشيهسازي در ادبيات داستاني ممنوع. در ميانه بازي، گاهي سر به آسمان بلند ميکند و پرستوها را نگاه ميکند و از مهاجرت قريبالوقوع آنها سخن ميگويد يا گل تازه رستهاي را که از ميان شکاف آسفالت سر بر آورده با نگاه ميستايد و از آن سخن ميگويد. اين يعني ما ادبيات را براي ادبيات نميخواهيم. ادبيات را براي زندگي و زندگي را براي آخرت ميخواهيم. ما همه مهاجريم و روزي بايد برويم.
قاب چهارم جديدترين تصوير از امير حسين فردي است. قابي که ميتوان در پشت تصوير متين و خندان او، غمي که بر وجودش سيطره يافته مشاهده کرد. او اکنون در دوره کهنسالي است و پذيرش چنين مسئوليتي براي او وسوسهبرانگيز نيست. به راحتي ميتوان يافت که او اين مديريت را تنها از روي مسئوليتپذيرياش درباره ادبيات انقلاب پذيرفته است. جنس امير حسين فردي با دفتر شيک و مدرن آنجا چندان همخوان نيست. ميتوان حدس زد که در اين دفتر مدرن معذب است. او اهل گعدههاي صميمي مسجد جوادالائمه است. اهل چهار زانو نشستن و بيريايي است. دوست ندارد پشت ميز مديريتي طرح چوبش بنشيند و مراجعهکنندگان را به حضور بپذيرد. ميزي که او در کنارش مينشيند، بالا و پايين ندارد. مهمترين دغدغهاي که او در اين قاب دنبال ميکند، برگزاري دو جشنواره است. «جشنواره داستان انقلاب» که با ايده و فکر و طراحي او به راه افتاده است و «جشنواره شهيد حبيب غني پور» که از سالها پيش در مسجد جوادالائمه و توسط شوراي نويسندگان مسجد راهاندازي شده است. امير حسين فردي در اين قاب، نگران است. نگران ادبيات انقلاب، نگران ثمره عمر و تلاش خود در مسجد جوادالائمه و نويسندگاني که از زمان نوجواني، آنها را گام به گام پيش برده و در مسير خلاقيت ادبي انداخته است. اکنون و پس از فتنه 88، برخي نويسندگان در پي مواضع صريح او در دفاع از انقلاب و رد فتنهگران از او فاصله گرفتهاند.
قاب پنجم تصويري را به نمايش ميگذارد که شايد کمتر مورد توجه قرارگرفته باشد. امير حسين فردي اهل مدارا بود. به همين دليل و شايد بدين خاطر که تجربه نقد در ادبيات داستاني پس از انقلاب پر خطر بود، چندان به آن اقبال نشان نداد. ظرفيتهاي پذيرش نقد در دوره پس از انقلاب در ميان نويسندگان ايجاد نشده بود و نقدهاي دلسوزانه چند منتقد معدود نيز در اين ميان، با کوتهانديشي برخي، به پاره شدن رشتههاي مودت به جاي استوار شدن آنها انجاميده بود. شايد بدين واسطه بود که امير حسين فردي حضور خود را در جلسات رسمي نقد رمان در اولويت قرار نداده بود. او گلايههاي خود را به گوش نويسندگان ميرساند اما از اظهار آن در جمع و مکتوب کردن آن در رسانهها پرهيز داشت. مواجهه او با نويسندگان ضد جنگ و نويسندگان يأسانديش و آثاري که شک و ترديد را جايگزين ايمان شخصيتها کرده بودند گوياي اعتقاد راسخ او به دفاع مقدس بود. برخي از شاگردان او و کساني که در جلسات مسجد جوادالائمه حاضر ميشدند، به ادبيات فرمگرا و ضد قصه رو آورده بودند. امير حسين فردي ناراحتي خود را از اين نوشتهها کتمان نميکرد و بعضا با لبخند و بياني کنايي: «ما که نميفهميم فلاني چي نوشته!» موضع خود را در مقابل آنها مشخص ميکرد. با اين وجود نقد شفاهي و مجمل امير حسين فردي، از او چهرهاي به عنوان منتقد ادبي بر جاي نگذاشت.
اما قاب ششم، قابي نوستالژيک است. حتي براي کساني که جلسات مسجد جوادالائمه را تجربه نکردهاند. اين تصوير را ميتوان سياه و سفيد به خاطر اورد. تصويري از بي رنگي جواناني که بعدها به جبهههاي نبرد راه يافتند. تصوير حبيب و چهره خندانش که اوج معصوميت يک بسيجي را با خود به همراه داشت. اين، تصوير خاطرهانگيزِ تمامي نسل نويسندگان جوان ادبيات داستاني انقلاب اسلامي است. اين عکس، اختصاصي به چهرههايي که در کنار اميرحسين فردي نشستهاند و به دوربين چشم دوختهاند ندارد. همانطور که تصاوير انقلاب گويا خاطره يک ملت در تمامي دوران پس از انقلاب هستند، خاطره همه نسلها هستند.
در بين تمامي قابهايي که ميتوان از امير حسين فردي بر طاقچه ادبيات داستاني پس از انقلاب گذاشت، تصوير ششم، نابترين و درستترين تصوير است. گرچه امير حسين فردي در پنج قاب ديگر نيز همان پدر صميمي نويسندگان متعهد بود. اما کم نيستند مديران، کارشناسان، منتقدان، روزنامهنگاران و پژوهشگراني که در ساحت کاري خود بيش از امير حسين فردي درخشيدهاند، دانش اندوختهاند و براي ادبيات داستاني انقلاب عرق ريختهاند. قاب اختصاصي امير حسين فردي، که او را از تمامي افرادي که ميتوانند عکسي در کسوتهاي ديگر داشته باشند متمايز ميسازد همين قاب است. به نظر ميرسد، توفيقاتي که امير حسين فردي در کسوت مدير مسئولي کيهان بچهها و مديريت مرکز آفرينشهاي ادبي و حتي نويسندگي داشت، از همين نقطه آغاز شده بود. بذري که امير حسين فردي در محفل داستاني جوادالائمه کاشت، نه تنها شاگردانش، که ادبيات داستاني متعهد و حتي خود او را بالا برد. امير حسين فردي در اين قاب، پدر نوجواناني است که او را در بر گرفتهاند.
پدر داستان انقلاب
عنوان «پدر»، براي امير حسين فردي حتي پس از تعطيلي مسجد جوادالائمه ماند. سلوک او چنين جايگاهي را رقم زده بود. اين عنوان حقيقتي بالاتر از تعابير «امير ادبيات» يا «معلم ادبيات متعهد» را بيان ميکند. هر «اميري»، «امر بري» دارد که او را فرمان ميبرد. خواه به اختيار يا به اجبار. رابطه کساني که امير حسين فردي را درک کردند و نفوذ او را برانديشه و منش خود اذعان دارند، شريفتر از رابطه امربر با امير خود بود. خواست او در مقام پدري عطوف و فروتن به دل مخاطب مينشست. اين حقيقت، جايگاه او را به عنوان معلم، تحت تأثير قرار داده بود. امير حسين فردي زماني جلسات خود را در مسجد جوادالائمه آغاز کرد که اميدي درباره ادبيات داستاني اسلامي و متعهد وجود نداشت. سيطره ادبيات داستاني غربي و تئوريهاي نظري آنها بر ادبيات داستاني داخلي کاملا مشهود بود. او با شيوه مرسوم که در آن، هنرجوي داستاننويسي با گذراندن چند ترم عناصر داستان، به حوزه نوشتن يا نقد وارد ميشود، با مخاطبان نوجوان خود مواجه نشد، بلکه آنها را بر بستر صميمانه و مومنانهاي که تجربه خلاقيت ديني را ممکن ميساخت به اين عرصه وارد ساخت. اين سلامت ضمير و سعه صدر، زمينه را براي کار جمعي و فکر جمعي و تجربه جمعي فراهم کرد. تلاش او پس از اين دوره نيز آن بود که با چنين سعه صدري ظرفيتهاي پراکنده جوان ادبيات داستاني انقلاب اسلامي را به کار گيرد و بيش از نقاط افتراق به نقاط اشتراک توجه نمايد.
مسجد به عنوان کانون فعاليتهاي ادبي و نقش پدرانه او در ترکيبي از جواناني که گردش جمع شده بودند، ارکان موفقيت امير حسين فردي و تجربه او را تشکيل ميدادند. تاريخچه ادبيات داستاني نشان داد اين تجربه هيچگاه در اين وسعت و با اين نتايج در تاريخ ادبيات داستاني انقلاب اسلامي تکرار نشد. حتي امير حسين فردي نيز پس از اين دوران، ديگر نتوانست چنين الگويي را در پرورش نيروهاي مستعد نويسنده تکرار کند. بخشي از اين موفقيت مرهون شرايط زماني آن دوران بوده است. شرايطي که در آن، نويسندگان جواني که بعضا از راههاي دور خود را به جلسات هفتگي مسجد جوادالائمه ميرساندند، ملجأ و کانون ديگري براي فعاليتهاي خود نداشتند. از سوي ديگر، در اين برهه تاريخي، وسوسه شهرت ادبي و ميان برهاي دستيابي به آن، راه را بر تجربه و سختکوشي نبسته بود. در دهههاي 70 و 80 شرايط در ادبيات داستاني کشور تغيير کرد. برگزاري جشنوارههاي ادبي متعدد و پر رنگ و لعاب که شهوت نويسندگي و شهرت را در هر بينندهاي تحريک ميکنند، رونق يافتند. رشد روز افزون کلاسها و دورههاي داستاننويسي که عموما بر پايه تئوريهاي غربي در داستاننويسي شکل ميگرفتند، راه را بر تجربه عميق ديني بستند. از سوي ديگر، شهرتطلبي ادبي، برخي از نويسندگان متعهد ادبيات را به بيراهه کشاند. راههايي که در حوزه ادبيات داستاني دفاع مقدس، به ادبيات سياه ختم ميشد و در ساختار، به مبهمنويسي و نسبيگرايي ميانجاميد.
اما اين تجربه به دلايلي تکرار نشد، امير حسين فردي در سالهاي پاياني عمر به صراحت از مهمترين نگرانيهاي خود ياد ميکرد. دغدغه او ادبيات داستاني انقلاب اسلامي –به معناي عام- بود و در اين مسير دو هدف مشخص را در اولويت قرار داده بود: برگزاري جشنواره داستان انقلاب و جشنواره شهيد حبيب غني پور. بايد اذعان کرد امير حسين فردي در کتابخانه محقر مسجد جوادالائمه بنياني را بنا نهاد که جشنواره داستان انقلاب نميتوانست به آن دست يابد. سازوکار جشنوارهاي در ادبيات داستاني کشور و تجربه برگزاري جشنواره شهيد حبيب غنيپور براي قضاوت در اين باره کافي است. ترديدي نيست که هر جشنوارهاي ميتواند در صورت برگزاري دقيق و کامل سودمند باشد. اما سخن در اين است که آنچه اميرحسين فردي را از ساير نويسندگان متعهد ممتاز ميسازد، برگزاري جشنوارههاي غني پور و انقلاب نيست. آنچه او و تجربه او را براي آينده ادبيات داستاني متعهد ارزشمند ميسازد توجه به کانون مسجد و توکل و تأکيد بر ظرفيتهاي بومي در ساختن ادبيات داستاني متعهد است. اين که چرا امير حسين فردي اين تجربه را تکرار نکرد سوالي است که بايد با دقت بيشتري بدان پاسخ داد. او هيچ گاه اميدها و نگرانيهاي خود را درباره اعضاي شوراي مسجد جوادالائمه به فراموشي نسپرد. تجربه او در شوراي نويسندگان مسجد جوادالائمه ريزشها و رويشهايي را در پي داشت. طبيعي است نقش پدرانه او، براي او در ميان اعضاي شورا و ديگر نويسندگان متعهد جايگاهي ممتاز ساخته بود. اما ادبيات داستاني اضلاع ديگري نيز داشت که شوراي نويسندگان مسجد جوادالائمه از آن تأثير ميپذيرفت. بررسي آسيبهايي که متوجه چنين تجربهاي شد گوياي آن است که ادبيات داستاني انقلاب براي آينده خود بايد چه رهيافتي را به کار بندد. حقيقت انقلاب اسلامي و دفاع مقدس و نورانيت اين دو واقعه بر کسي پوشيده نيست اما شبهاتي که در عرصه سياسي، جريان فتنه 88 را ميسازد يا تحليلي که به ادبيات داستاني سکولار يا اومانيست يا سياه جنگ روي ميآورد، مقولاتي نظرياند. بصيرت زاييده نظر و تأمل و عقلانيت است.
شايد انتظار بجايي نباشد که درباره شخصيت امير حسين فردي از منظر نقد ادبي و تئوريپردازي ادبيات داستاني قضاوت کنيم. او درباره انقلاب اسلامي و اصل ولايت نويسندهاي اهل بصيرت بود. اين بصيرت، راه مشخص و روشن او را - با وجود تسامح در برخي مسائل ادبي- از برخي نويسندگان جدا کرد. اما نقش پدرانه او نميتوانست پاسخگوي شبهات نظري باشد. شايد به همين سبب بود که با وجود احترامي که برخي شاگردان او برايش قائل بودند، در ساحت ادبيات و نگاه هنري، همچنان راه خود را ميرفتند و بعضا نهيبهاي او در آنان کارگر نيفتاد. تنهايي اميرحسين فردي در سالهاي آخرين عمرش، براي کساني که او را درک کردند، مشهود بود؛ تنهايي همراه با نگراني براي ادبيات داستاني انقلاب. همين تنهايي بود که او را به پذيرش مسئوليتهاي سنگين در دوران کهنسالي واداشت و باعث شد آرامش و راحت نويسندگي در اطاقي در بسته را براي رونق بخشيدن به ادبيات داستاني انقلاب ترک کند. اگر چنان بود که انتظار ميداشت و نويسندگاني که سهمي در پرورش آنها داشت، بار ادبيات داستاني متعهد و ادبيات داستاني انقلاب را بر دوش ميکشيدند، بعيد نبود با اطمينان خاطر بيشتري بار ديگر به مسجد جوادالائمه باز گردد و نسلي ديگر از نويسندگان را بپروراند. بيترديد، سختکوشي او و مسئوليتپذيري او دليلي بر تنهايياش و کمتعداد بودن همراه و همدلهايش بود. کساني که بتواند با آسايش بار مسئوليت را بر عهده آنان بگذارد.
امير حسين فردي به تمامي آنچه بدان اعتقاد داشت، عمل کرد. به نظر ميرسد عمل او از دانشش جا نماند. اما بار ادبيات داستاني نه تنها بر دوش يکنفر که بر دوش جماعتي از نويسندگان، منتقدان، پژوهشگران، مديران و مربيان متعهد به مقصد ميرسد. حقيقت آن است که عرصه ادبيات داستاني عرصهاي پيچيده است که نگاه جامع درباره آن لازمه پيشرفت و افقانديشي است. در چنين نگاه جامعي، امير حسين فردي به کاري که دقيقا بدان تعلق دارد ميپردازد. اما زماني که خلاهايي در عرصههاي ديگر پديد ميآيد و اين نگاه جامع جاي خود را به نگاهي حالانديش و مقطعي ميدهد، از ظرفيت افراد بهدرستي استفاده نميشود
احمد شاکري
دیگر مطالب پروندۀ امیرحسین فردی:
پیام تسلیت رهبر انقلاب به مناسبت درگذشت امیرحسین فردی
قلممویۀ علی داودی در سوگ فردی
نگاهي به رمان سياه چمن
نگاهي به زندگي ادبي فردي
خاطرۀ يکي از شاگردان فردي
نگاهی به جایگاه اثرگذار فردی در ادبیات انقلاب
معرفي مهمترين آثار فردي در قالب کتاب
یادداشت ناصر فیض دربارۀ مدیر پیشین مرکز آفرینشهای ادبی حوزه
گفتوگوی حامد شکوري با شاگردان و دوستان فردي
یادداشت جواد افهمی در سوگ فردی
بريدهاي از رمان منتشر نشده «گرگسالي» فردي
گفتگوی مجید اسطیری با دکتر محسن پرویز
نگاهی به رمان «اسماعیل» فردی
دیدار مرحوم فردی با رهبر انقلاب
یادداشت حامد محقق در سوگ امیرحسین فردی
یادداشتی از مسعود نوروزی در سوگ امیرحسین فردی
گفتاري از وحيد جليلي به مناسبت هفتمين روز درگذشت مرحوم اميرحسين فردي
سوگسرودی از محمدرضا ترکی برای مرحوم فردی
یادداشتی از علی داودی در سوگ امیرحسین فردی