موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
گفتگوی مجید اسطیری با دکتر محسن پرویز (از پروندۀ امیرحسین فردی)

سادگي با وجودش آميخته بود

09 خرداد 1392 16:05 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.5 با 2 رای
سادگي با وجودش آميخته بود


شرح زندگي فرهنگي مرحوم فردي از زبان دوستان فرهنگي و اهل قلم ايشان بي‎شک لطف ديگري خواهد داشت؛ دکتر محسن پرويز پزشک، داستان نويس، معاون امور فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي از سال 85 تا 89 و از دوستان نزديک مرحوم فردي است. او همچنين مؤلف آثار داستاني بلندي همچون معلم خودماني، بوي گل و… و آثار داستاني چون: ديگر از پرستوها خبري نيست، گنجشک و غربيل، عبدالله و... است. از کارهاي بنيادين پرويز مي‎توان به برقراري جوايز جلال، کتاب فصل، تأسيس خبرگزاري کتاب ايران و بنياد ادبيات داستاني و... اشاره کرد. دکتر پرويز سالها در کنار مرحوم فردي در حوزه ادبيات داستاني انقلاب فعاليت داشتهاست. گفت‎وگوي ما درباره دوست ديروز و يار سفرکرده امروزش را در ادامه بخوانيد. 


از جمله مهم‎ترين نکاتي که درباره فعاليت‎‎هاي مرحوم فردي مطرح مي‎شود اين است که ايشان موفق شدند کانون پرورش داستان‎نويسان انقلاب را به مساجد ببرند و از انحصار محافل و فضا‎هاي روشنفکري خارج کنند. شما دلايل موفقيت ايشان را چه مي‎دانيد؟ 
يکي از برجستگي‎‎هاي آقاي فردي سادگي، صميميت، حفظ روحيه ساده‎زيستي و تدين و تعهد به انقلاب اسلامي بود. اعتقاد آقاي فردي به مسجد، پايگاه‎محور بود و ايشان مساجد را پايگاه‎‎هاي فرهنگي مي‎دانستند. کار خودشان را از مسجد آغاز کرده بودند و طبيعتا تلاششان هم جهت بهره‎گيري از مسجد براي توفيق در اين مسير بود. به‎ همين دليل من تصور مي‎کنم که عمده کساني‎که مراودات اوليه را با ايشان داشتند و به‎نوعي جزو حلقه شاگردان ايشان قرار گرفتند، بچه‎‎هاي مسجد جوادالائمه بودند و نشست‎‎هاي مربوط به داستان را هم، آقاي فردي در مسجد برگزار مي‎کرد. به گمان من اين نوع نگاهي که ما مسجد را پايگاه فعاليت‎‎هاي فرهنگي بدانيم، نه‎ اينکه فقط مکاني باشد براي اقامه نماز جماعت و صرفا براي نمازخواندن، اين نگاه در باور آقاي فردي تجلي داشت و طبيعتا با اين نوع نگاه توقع هم اين بود که بچه‎‎هاي مسجد را اولين گروهي بدانيم که از اطلاعات و آموزش‎‎هاي ايشان بهره‎مند مي‎شوند. به‎ نظرم آنچه که شاهد بوديم، محصول نوع نگاه آقاي فردي به مسجد و فعاليت‎‎هاي فرهنگي است. 

کيهان بچه‎‎ها در دوره‎اي که فعاليت مي‎کرد و مرحوم فردي اين کار را پيش مي‎بردند، يک خلأ جدي را در بين مخاطبان کودک و نوجوان جامعه ما پر مي‎کرد. به‎نظر شما اين نشريه چقدر توانست براي ساير نشريات کودک و نوجوان الگوساز باشد؟ 
کيهان بچه‎‎ها در يک مقطع زماني بدون رقيب بود و رقبايي هم که در مرحله بعد برايش ايجاد شد، طريق دسترسي و توزيع آن‎‎ها به اندازه کيهان بچه‎‎ها نبود. کيهان‎ بچه‎‎ها در سال‎‎هاي دهه 60 به‎‎نوعي پاتوق نويسندگان جوان بود. گروهي از نويسندگان جوان ما که به حوزه هنري و کيهان بچه‎‎ها رفت و آمد مي‎کردند، شايد نوشتن و اوج‎گيري نوشته‎هايشان را مديون دو نفر باشند؛ يکي آقاي فردي و ديگري آقاي سرشار. اين دو نفر تأثير بسزايي در پرورش استعداد‎هاي جوان و نگاهي که به جوانان شد داشتند. البته دوستان ديگري هم بودند که در اين زمينه و در دوره‎‎هاي مختلف در حوزه هنري فعاليت کردند، مثل آقاي عموزاده خليلي، آقاي دژماني، آقاي نميني، آقاي فتاحي و... . اما نقش برجسته آقاي سرشار و آقاي فردي انکار ناشدني است. آقاي فردي به‎دليل حضورشان در کيهان بچه‎ها، توانسته بودند کيهان بچه‎‎ها را به پاتوق فرهنگي تبديل کنند و دوستان جوان داستان‎نويس ما به آن‎جا مراجعه مي‎کردند و داستان‎هايشان را مي‎خواندند و داستان‎هايشان در جلسات، نقد و بررسي مي‎شد. اين‎ها به بالندگي افراد کمک مي‎کرد. من يادم هست که برخي از دوستاني که نشريه سلام بچه‎‎ها را در قم مي‎گرداندند، مثل آقاي پوروهاب، آقاي ملامحمدي و دوستان ديگري که آنجا بودند، هر از گاهي خدمت آقاي فردي مي‎آمدند و از ايشان راهنمايي مي‎گرفتند. طبيعتا الگوگيري بالاتر از اين شايد ما نشناسيم. فکر مي‎کنم نقش آقاي فردي در اين حوزه، نقش انکارناشدني بود و خود آن دوستان هم مي‎توانند گواهي بدهند که آقاي فردي در اين حوزه خيلي خدمت کرد. 

نظر شما درباره آقاي فردي در قالب يک مدير فرهنگي چيست و ايشان را در صحنه مديريت فرهنگي کشور در جا‎هايي مثل حوزه هنري و بنياد ادبيات داستاني چقدر مؤثر مي‎بينيد؟ 
آقاي فردي در يک مقطع زماني در مجموعه وزارت ارشاد، جزو هيئت نظارت بر اجراي مصوبات نشر کودک بود و آنجا هم به‎نظرم نظرات ايشان نظرات صائب و تأثيرگذاري بود. اما اين نقش، بخش مسئوليت اجرايي مستقيم نيست؛ کمااينکه در بنياد ادبيات داستاني هم نام ايشان به‎عنوان هيئت امنا ثبت شد و قرار بر اين بود که از وجود ايشان و نظرياتشان بهره‎مندي کافي صورت بگيرد. 
در زمينه مسئوليت‎‎هاي اجرايي که مستقيما آقاي فردي درگير آن‎ها بودند، اضافه بر کيهان بچه‎ها، به‎‎نظرم واضح‎ترين آن‎ها در همين دوره سه‎ساله‎اي بود که در مرکز آفرينش‎‎هاي ادبي حوزه هنري مشغول شدند. در سال‎‎هاي اخير، شايد در کنار راه‎اندازي جشنواره داستان انقلاب، برجسته‎ترينش همين مرکز بود. گاهي ‎وقت‎‎ها شخصيت افراد در آن حوزه اجرايي که مسئوليت مي‎گيرند خيلي کمک‎کننده است. آقاي فردي با نگاه سياسي متعهدانه و خاص خوشان مورد احترام عموم داستان‎نويسان متعهد بودند. اين به‎نظر من خيلي مهم است و ما از نزديک شاهد احترامي که همه داستان‎نويسان و اهل ادبيات به آقاي فردي مي‎گذاشتند بوديم. آن‎هايي که مخالف نظام هستند، سرشان به‎جاي ديگري گرم است و در واقع به‎جاي ديگري در آن طرف مرز‎هاي جمهوري اسلامي بند است، طبيعي است که آن‎ها از امثال فردي خوششان نيايد و با او سر سازگاري داشته باشند. آقاي فردي کسي نبود که ديدگاه‎‎ها و نظريات خودش را پنهان بکند؛ علي‎الخصوص آنجايي که به‎صراحت بحث انقلاب اسلامي به وسط مي‎آمد. طبيعتا اين افراد با امثال فردي دشمني داشتند. اما آقاي فردي بر داستان‎نويسان متعهد ما و کساني که به نظام جمهوري اسلامي علاقه‎مند هستند و با وجود گرايش‎‎ها و تلقي‎‎هاي گوناگون، هدفشان اعتلاي جمهوري اسلامي است، تأثير مثبت داشت. به‎نظرم چتر حمايتي آقاي فردي و نوع نگاه مثبت ايشان به حوزه ادبيات، در کار‎هاي مديريتي ايشان هم تأثير مثبت مي‎گذاشت. ايشان مرکز آفرينش‎‎ها را به يک کانون مثبت براي حوزه ادبيات تبديل کرده بود. 

آقاي فردي هميشه در لحظه‎‎هاي حساس و خطير انقلاب، حضور مجاهدانه‎اي داشتند. از آن جمله حضور مؤثر ايشان در فضاي فرهنگي سال 88 بود. در برابر نويسندگاني که‎ شأن و جايگاه خود را بالاتر از اين مي‎دانند که در چنين موقعيت‎‎هايي نقش فعالانه داشته باشند و بيشتر به حفظ اعتبار و وجهه خويش مي‎انديشند، عملکرد بسيجي‎وار و دغدغه‎مند مرحوم فردي را چگونه ارزيابي مي‎کنيد؟ 
من فکر مي‎کنم آقاي فردي جزو کساني بود که مي‎توانند الگو‎ي خوبي براي نسل جوان باشند. من خودم به‎شخصه، آدم‎‎هايي را به‎ خاطر دارم که در اوايل پيروزي انقلاب شعار‎هاي خيلي تند و افراط‎گرايانه مي‎دادند و چهره حزب‎اللهي خيلي خشن و سخت‎گير از خودشان ارائه مي‎کردند ولي در سال‎‎هاي بعد دچار تفريط شديد شدند و از آن‎ طرف بام افتادند. خيلي از افراد را من به‎ خاطر دارم که از آن حالت شعار‎هاي تند و افراطي رسيدند به‎جايي که خودشان دچار انحراف شدند و رفتاري به‎مراتب بدتر از کساني که پيش‎تر به آن‎ها انتقاد مي‎کردند و آن‎ها را سرزنش مي‎کردند پيش گرفتند و علاوه بر اين حتي در جهت ترويج اين نوع فکر فعال شدند. 
آقاي فردي جزو کساني بود که روز‎هاي اول پس از پيروزي انقلاب، رويه آرام و معتدل داشت و به‎دور از فحاشي و بي‎ادبي به مخالفان بود. به‎خاطر اين خلق‎ و خو، مورد سرزنش بعضي از اين افراد بود. اشکالي هم ندارد که اسم ببريم. شايد اسم بردن از يکي از اين چهره‎‎ها پندآموز باشد. آقاي محسن مخملباف که الان به اينجا رسيده، آن روز‎هاي اول انقلاب به امثال آقاي فردي خرده مي‎گرفت و اين‎ها را به‎خاطر رويه آرامي که داشتند ليبرال‎مسلک مي‎دانست. 
آقاي فردي از همان اول خلقي آرام و متين، البته با نگاه عميق متدينانه و دين‎دارانه داشت؛ تا روز آخر هم به همان شکل حفظ شد؛ يعني اگر شما فراز و فرود زندگي آقاي فردي را نگاه کنيد، مي‎بينيد که آن تدين عميقي که در عمق جان ايشان بود، باعث شده بود که ايشان در آن فراز و فرودها، همان رويه و روش آرام خودشان را ادامه بدهد. جزو آرزو‎هاي شخصي خود من است و هميشه از خدا خواسته‎ام که روحيه دين عوام و عاميانه را از ما دريغ نکند. همين روحيه باعث شد که آقاي فردي با صراحت بيشتري به حمايت از ولايت بپردازد. بعضي‎ها، باز هم در جمع دوستان ما، ممکن بود نسبت به خلق آرام ايشان انتقاد کنند و اين ‎رويه خيلي مؤدبانه و آرام در قبال افراد نپسندند. در اين يک دهه گذشته، تقريبا ده‎ سالي مي‎شد که آقاي فردي با صراحت بيشتري به دفاع از ولايت مي‎پرداخت. ايشان شخصا از ولايت دفاع مي‎کردند و علي‎الخصوص در مراحلي به‎صراحت از مقام معظم رهبري اسم مي‎بردند و لزوم تبعيت از ايشان را هم يادآور مي‎شدند، هم خودشان مقيد بودند و هم اين ولايت‎پذيري را با صراحت لهجه و بدون پنهان‎کاري توصيه مي‎کردند. 
به گمانم در جريان فتنه تقريبا تمام کساني که علاقه‎مند به انقلاب بودند، برايشان مبرز شد که دست فتنه‎گر بيگانه قصد دارد که بين امت و امام گسست ايجاد بکند و اگر مي‎تواند، اين ارتباط را قطع کند. در اينجا مقتضي است که اشخاصي که آدم‎‎هاي متديني بودند، خيلي با صراحت وارد کار شوند و مطالب خودشان را بگويند. 
در اين ميان دو نکته باعث شد که کساني که دلشان با انقلاب بود، سکوت پيشه کنند يا کمتر حرف بزنند. يک دليلش شجاعت ذاتي آدم‎هاست، بعضي‎‎ها ذاتا آدم‎‎هاي ترسويي هستند و خيلي جرأت ابراز عقيده ندارند، علي‎الخصوص در جايي که غلبه بر افرادي باشد که نظر ديگري را اعمال مي‎کنند. جامعه روشنفکري ما همچنان يک جامعه خاص است. بعضي از آدم‎‎ها مي‎ترسند که توسط روشنفکر‎ها هو بشوند و به‎خاطر اين ترس و بزدلي در شرايط حساس هم حرفشان را نمي‎زنند. يکي اين بخش ماجراست. 
ديگر اينکه بعضي از افراد دوست دارند که محبوب همه بمانند. محبوب همه ماندن به معناي اين است که آدم دافعه نداشته باشد و دافعه‎نداشتن به آدم ديکته مي‎کند که در خيلي از جا‎ها سکوت کند و حرف نزند و گاهي متأسفانه همراهي نشان بدهد نسبت به آن چيزي که ممکن است قلبا هم به آن اعتقاد نداشته باشند. 
آقاي فردي کسي بود که ساده بود. سادگي با وجودش آميخته شده بود و سلامت روان داشت. دلبستگي دنيايي هم نداشت. علي‎الخصوص در اين يک دهه اخير، من احساس مي‎کردم که ايشان بيشتر از اينکه به اين دنيا فکر بکند به دنياي ديگر خودش فکر مي‎کرد و کسي نبود که به‎خاطر خوشامد اين افراد يا براي پرهيز از اينکه توسط اين‎ها هو نشود يا مورد هجمه قرار نگيرد، حرف‎‎هاي خودش را در دفاع از ولايت نزند. نمود آن را در جريان فتنه ديديم. ايشان جزو کساني بود که فتنه‎گران را محکوم کرد و با انقلاب و مقام معظم رهبري همراه بود. 

آقاي فردي را وقتي در قالب يک داستان‎نويس مي‎بينيم، متوجه مي‎شويم که هميشه قلم ايشان در راستاي ارزش‎‎هاي انقلاب حرکت کرده است. برايمان کمي از کارنامه ادبي ايشان بگوييد؟ 
برجستگي ويژه سبک داستاني آقاي فردي در توصيفات زيبا و دل‎نشين و قلم روان ايشان است. آقاي فردي علي‎الخصوص در کتاب «آشيانه در مه» فضا‎هايي ايجاد کرده که بسيار لطيف و تأثيرگذار است و خيلي زيبا وصف شده است. آقاي فردي جزو نويسندگان توانا و صاحب‎قلم بود. کار‎هايي که انجام داد، تقريبا همه‎شان، جزو کار‎هاي ماندگار و خوب و حتي بهتر از خوب محسوب مي‎شود. ايشان اثر بد و ضعيف در کارنامه‎اش ندارد. هم در عرصه کودک و نوجوان که قلم مي‎زد، هم در عرصه بزرگسال که به‎دليل احساس نياز وارد اين حوزه شد و خودش قلم دست گرفت، جايگاه آقاي فردي به‎عنوان نويسنده، جزو نويسنده‎‎هاي رديف اول ما محسوب مي‎شود. شايد جزو 20ـ30 نفري باشد که ما مي‎توانيم اسم ببريم و بگوييم که آثارشان از نظر تکنيکي آثار قابل قبول و خوبي است. اما به‎نظر من آن استعداد ذاتي آقاي فردي و آن توانايي‎‎هايي ايشان در حوزه نويسندگي، بنا به دلايلي نتوانست خودش را به‎طور کامل نشان بدهد. يکي از اين دلايل، فرصت اندکي بود که ايشان براي نوشتن در اختيار داشت و شايد تا حد زيادي نداشتن محل کار مستقل براي نوشتن. 
اين را قبلا هم گفته‎ام که وقتي من براي اولين‎بار بعد از بيماري ايشان وارد منزلشان شدم و فضاي خانه را ديدم، اگرچه ما بيگانه با منازلي در اين حد و اندازه نيستيم، اما احساس کردم که در اين خانه، فضاي مستقلي براي نوشتن باقي نمي‎ماند. يک خانه دو طبقه‎اي که دو اتاق تو در تو در آن وجود دارد و دو خانوار در آن زندگي مي‎کنند، محل مستقلي براي نوشتن در اختيار نويسنده نمي‎گذارد. همين مقدار آثاري که نوشت و از ايشان به يادگار مانده است هم قابل توجه است. هنوز براي من جاي سؤال است که اين نوشتن را ايشان در کجا انجام مي‎داد. 

سؤال آخرم مشخصا مربوط به زنده‎ياد مرحوم فردي نيست، به بهانه ايشان مي‎خواهم بگويم که آن حرکت تأثيرگذاري که ايشان در ماجراي مسجد جوادالائمه داشتند، شايد نياز امروز پاتوق‎‎هاي ادبي ما هم باشد. امروزه مي‎بينيم که پايگاه‎‎ها و مراکز شکل‎گيري جمع‎‎هاي ادبي عموما فضا‎هايي ويژه و حتي غير مذهبي است. چطور مي‎شود اين محافل را باز برگرداند به کانون‎‎هاي ديني، همچون مساجد؟ 
اين کار خيلي سخت و بزرگي است. متأسفانه در سال‎‎هاي گذشته غفلت شد و مرکز فرهنگي‎سازي در محلات صورت گرفت و مراکز فرهنگي از مساجد جدا شدند. شايد کساني که اين کار‎ها را انجام دادند نيت خير داشتند، اما نتيجه خيري به‎دنبال نداشت. ما متأسفانه خيلي بايد تلاش کنيم تا مساجد را به‎ جايگاه اصلي خودشان برگردانيم. اين نوع نگاه که مسجد بايد به‎عنوان پايگاه محوري قرار بگيرد در ذهن بسياري از مسئولان فرهنگي متدين و متعهد ما وجود دارد. به‎هرحال وقتي کانون فرهنگي ما کنار مسجد است، زمان نماز که مي‎شود افراد وضو مي‎گيرند و مي‎روند مشغول نماز مي‎شوند. يک روحاني بالاي سر کار است که خدا را مي‎شناسد و مي‎شود از وجودش بهره‎مند شد و کمک مي‎کند که فضا از يک اعتدال متدينانه خارج نشود. اين کار، کار بسيار سختي است و نيازمند اين است که ما امثال فردي در فرهنگمان زياد داشته باشيم که متأسفانه کم داريم. کساني که نگاه محوري‎شان انقلاب اسلامي است و مقدم بر هر چيز اسلام را مي‎شناسند و اگر در جايي امر دائر بشود به اينکه مثلا از آبروي خودشان به‎نفع انقلاب اسلامي بگذرند، اين کار را مي‎کنند يا اينکه دين‎داري خودشان را فداي منافع زودگذر مادي نکنند، از اين‎گونه افراد در حوزه فرهنگ خيلي زياد نداريم. التبه منظورم اين نيست که ما افراد متدين نداريم. منظور من اين است که افراد متديني که اهل فرهنگ باشند و توانايي رهبري، زعامت ماجرا و هدايت مجموعه‎‎ها را داشته باشند، متأسفانه کم هستند و بايد براي افزايش چنين نيرو‎هايي بکوشيم. در کنار اين، مراکز تصميم‎گير ما بايد بهاي بيشتري به مساجد بدهند و در بودجه‎‎هايي که تصويب مي‎شود و فعاليت‎‎هايي که انجام مي‎شود بخش مسجدمحوري را احياء کنند. در اوايل پيروزي انقلاب (اگر يادتان باشد) مسجد کانوني براي همه فعاليت‎‎ها بود. فعاليت‎‎هاي سياسي و فرهنگي ما در مسجد تجلي پيدا مي‎کرد و در مسجد آغاز مي‎شد. اگر اين اتفاق بخواهد احياء شود هم نيازمند اصلاح نگاه هستيم و هم نيازمند برنامه‎ريزي درست و پرداختن صحيح به مسئله در همه زمينه‎‎ها  

گفتگو از مجید اسطیری

دیگر مطالب پروندۀ امیرحسین فردی:

پیام تسلیت رهبر انقلاب به مناسبت درگذشت امیرحسین فردی

قلم‌مویۀ علی داودی در سوگ فردی

نگاهي به رمان سياه چمن 

نگاهي به زندگي ادبي فردي

خاطرۀ يکي از شاگردان فردي

نگاهی به جایگاه اثرگذار فردی در ادبیات انقلاب

معرفي مهم‎ترين آثار فردي در قالب کتاب

یادداشت ناصر فیض دربارۀ مدیر پیشین مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه

گفتوگوی حامد شکوري با شاگردان و دوستان فردي

یادداشت جواد افهمی در سوگ فردی

بريده‎اي از رمان منتشر نشده «گرگ‎سالي» فردي

گفتگوی مجید اسطیری با دکتر محسن پرویز

نگاهی به رمان «اسماعیل» فردی

دیدار مرحوم فردی با رهبر انقلاب

یادداشت حامد محقق در سوگ امیرحسین فردی

یادداشتی از مسعود نوروزی در سوگ امیرحسین فردی

گفتاري از وحيد جليلي به مناسبت هفتمين روز درگذشت مرحوم اميرحسين فردي

سوگسرودی از محمدرضا ترکی برای مرحوم فردی

یادداشتی از علی داودی در سوگ امیرحسین فردی



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • سادگي با وجودش آميخته بود
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.