شرح زندگي فرهنگي مرحوم فردي از زبان دوستان فرهنگي و اهل قلم ايشان بيشک لطف ديگري خواهد داشت؛ دکتر محسن پرويز پزشک، داستان نويس، معاون امور فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي از سال 85 تا 89 و از دوستان نزديک مرحوم فردي است. او همچنين مؤلف آثار داستاني بلندي همچون معلم خودماني، بوي گل و… و آثار داستاني چون: ديگر از پرستوها خبري نيست، گنجشک و غربيل، عبدالله و... است. از کارهاي بنيادين پرويز ميتوان به برقراري جوايز جلال، کتاب فصل، تأسيس خبرگزاري کتاب ايران و بنياد ادبيات داستاني و... اشاره کرد. دکتر پرويز سالها در کنار مرحوم فردي در حوزه ادبيات داستاني انقلاب فعاليت داشتهاست. گفتوگوي ما درباره دوست ديروز و يار سفرکرده امروزش را در ادامه بخوانيد.
از جمله مهمترين نکاتي که درباره فعاليتهاي مرحوم فردي مطرح ميشود اين است که ايشان موفق شدند کانون پرورش داستاننويسان انقلاب را به مساجد ببرند و از انحصار محافل و فضاهاي روشنفکري خارج کنند. شما دلايل موفقيت ايشان را چه ميدانيد؟
يکي از برجستگيهاي آقاي فردي سادگي، صميميت، حفظ روحيه سادهزيستي و تدين و تعهد به انقلاب اسلامي بود. اعتقاد آقاي فردي به مسجد، پايگاهمحور بود و ايشان مساجد را پايگاههاي فرهنگي ميدانستند. کار خودشان را از مسجد آغاز کرده بودند و طبيعتا تلاششان هم جهت بهرهگيري از مسجد براي توفيق در اين مسير بود. به همين دليل من تصور ميکنم که عمده کسانيکه مراودات اوليه را با ايشان داشتند و بهنوعي جزو حلقه شاگردان ايشان قرار گرفتند، بچههاي مسجد جوادالائمه بودند و نشستهاي مربوط به داستان را هم، آقاي فردي در مسجد برگزار ميکرد. به گمان من اين نوع نگاهي که ما مسجد را پايگاه فعاليتهاي فرهنگي بدانيم، نه اينکه فقط مکاني باشد براي اقامه نماز جماعت و صرفا براي نمازخواندن، اين نگاه در باور آقاي فردي تجلي داشت و طبيعتا با اين نوع نگاه توقع هم اين بود که بچههاي مسجد را اولين گروهي بدانيم که از اطلاعات و آموزشهاي ايشان بهرهمند ميشوند. به نظرم آنچه که شاهد بوديم، محصول نوع نگاه آقاي فردي به مسجد و فعاليتهاي فرهنگي است.
کيهان بچهها در دورهاي که فعاليت ميکرد و مرحوم فردي اين کار را پيش ميبردند، يک خلأ جدي را در بين مخاطبان کودک و نوجوان جامعه ما پر ميکرد. بهنظر شما اين نشريه چقدر توانست براي ساير نشريات کودک و نوجوان الگوساز باشد؟
کيهان بچهها در يک مقطع زماني بدون رقيب بود و رقبايي هم که در مرحله بعد برايش ايجاد شد، طريق دسترسي و توزيع آنها به اندازه کيهان بچهها نبود. کيهان بچهها در سالهاي دهه 60 بهنوعي پاتوق نويسندگان جوان بود. گروهي از نويسندگان جوان ما که به حوزه هنري و کيهان بچهها رفت و آمد ميکردند، شايد نوشتن و اوجگيري نوشتههايشان را مديون دو نفر باشند؛ يکي آقاي فردي و ديگري آقاي سرشار. اين دو نفر تأثير بسزايي در پرورش استعدادهاي جوان و نگاهي که به جوانان شد داشتند. البته دوستان ديگري هم بودند که در اين زمينه و در دورههاي مختلف در حوزه هنري فعاليت کردند، مثل آقاي عموزاده خليلي، آقاي دژماني، آقاي نميني، آقاي فتاحي و... . اما نقش برجسته آقاي سرشار و آقاي فردي انکار ناشدني است. آقاي فردي بهدليل حضورشان در کيهان بچهها، توانسته بودند کيهان بچهها را به پاتوق فرهنگي تبديل کنند و دوستان جوان داستاننويس ما به آنجا مراجعه ميکردند و داستانهايشان را ميخواندند و داستانهايشان در جلسات، نقد و بررسي ميشد. اينها به بالندگي افراد کمک ميکرد. من يادم هست که برخي از دوستاني که نشريه سلام بچهها را در قم ميگرداندند، مثل آقاي پوروهاب، آقاي ملامحمدي و دوستان ديگري که آنجا بودند، هر از گاهي خدمت آقاي فردي ميآمدند و از ايشان راهنمايي ميگرفتند. طبيعتا الگوگيري بالاتر از اين شايد ما نشناسيم. فکر ميکنم نقش آقاي فردي در اين حوزه، نقش انکارناشدني بود و خود آن دوستان هم ميتوانند گواهي بدهند که آقاي فردي در اين حوزه خيلي خدمت کرد.
نظر شما درباره آقاي فردي در قالب يک مدير فرهنگي چيست و ايشان را در صحنه مديريت فرهنگي کشور در جاهايي مثل حوزه هنري و بنياد ادبيات داستاني چقدر مؤثر ميبينيد؟
آقاي فردي در يک مقطع زماني در مجموعه وزارت ارشاد، جزو هيئت نظارت بر اجراي مصوبات نشر کودک بود و آنجا هم بهنظرم نظرات ايشان نظرات صائب و تأثيرگذاري بود. اما اين نقش، بخش مسئوليت اجرايي مستقيم نيست؛ کمااينکه در بنياد ادبيات داستاني هم نام ايشان بهعنوان هيئت امنا ثبت شد و قرار بر اين بود که از وجود ايشان و نظرياتشان بهرهمندي کافي صورت بگيرد.
در زمينه مسئوليتهاي اجرايي که مستقيما آقاي فردي درگير آنها بودند، اضافه بر کيهان بچهها، بهنظرم واضحترين آنها در همين دوره سهسالهاي بود که در مرکز آفرينشهاي ادبي حوزه هنري مشغول شدند. در سالهاي اخير، شايد در کنار راهاندازي جشنواره داستان انقلاب، برجستهترينش همين مرکز بود. گاهي وقتها شخصيت افراد در آن حوزه اجرايي که مسئوليت ميگيرند خيلي کمککننده است. آقاي فردي با نگاه سياسي متعهدانه و خاص خوشان مورد احترام عموم داستاننويسان متعهد بودند. اين بهنظر من خيلي مهم است و ما از نزديک شاهد احترامي که همه داستاننويسان و اهل ادبيات به آقاي فردي ميگذاشتند بوديم. آنهايي که مخالف نظام هستند، سرشان بهجاي ديگري گرم است و در واقع بهجاي ديگري در آن طرف مرزهاي جمهوري اسلامي بند است، طبيعي است که آنها از امثال فردي خوششان نيايد و با او سر سازگاري داشته باشند. آقاي فردي کسي نبود که ديدگاهها و نظريات خودش را پنهان بکند؛ عليالخصوص آنجايي که بهصراحت بحث انقلاب اسلامي به وسط ميآمد. طبيعتا اين افراد با امثال فردي دشمني داشتند. اما آقاي فردي بر داستاننويسان متعهد ما و کساني که به نظام جمهوري اسلامي علاقهمند هستند و با وجود گرايشها و تلقيهاي گوناگون، هدفشان اعتلاي جمهوري اسلامي است، تأثير مثبت داشت. بهنظرم چتر حمايتي آقاي فردي و نوع نگاه مثبت ايشان به حوزه ادبيات، در کارهاي مديريتي ايشان هم تأثير مثبت ميگذاشت. ايشان مرکز آفرينشها را به يک کانون مثبت براي حوزه ادبيات تبديل کرده بود.
آقاي فردي هميشه در لحظههاي حساس و خطير انقلاب، حضور مجاهدانهاي داشتند. از آن جمله حضور مؤثر ايشان در فضاي فرهنگي سال 88 بود. در برابر نويسندگاني که شأن و جايگاه خود را بالاتر از اين ميدانند که در چنين موقعيتهايي نقش فعالانه داشته باشند و بيشتر به حفظ اعتبار و وجهه خويش ميانديشند، عملکرد بسيجيوار و دغدغهمند مرحوم فردي را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
من فکر ميکنم آقاي فردي جزو کساني بود که ميتوانند الگوي خوبي براي نسل جوان باشند. من خودم بهشخصه، آدمهايي را به خاطر دارم که در اوايل پيروزي انقلاب شعارهاي خيلي تند و افراطگرايانه ميدادند و چهره حزباللهي خيلي خشن و سختگير از خودشان ارائه ميکردند ولي در سالهاي بعد دچار تفريط شديد شدند و از آن طرف بام افتادند. خيلي از افراد را من به خاطر دارم که از آن حالت شعارهاي تند و افراطي رسيدند بهجايي که خودشان دچار انحراف شدند و رفتاري بهمراتب بدتر از کساني که پيشتر به آنها انتقاد ميکردند و آنها را سرزنش ميکردند پيش گرفتند و علاوه بر اين حتي در جهت ترويج اين نوع فکر فعال شدند.
آقاي فردي جزو کساني بود که روزهاي اول پس از پيروزي انقلاب، رويه آرام و معتدل داشت و بهدور از فحاشي و بيادبي به مخالفان بود. بهخاطر اين خلق و خو، مورد سرزنش بعضي از اين افراد بود. اشکالي هم ندارد که اسم ببريم. شايد اسم بردن از يکي از اين چهرهها پندآموز باشد. آقاي محسن مخملباف که الان به اينجا رسيده، آن روزهاي اول انقلاب به امثال آقاي فردي خرده ميگرفت و اينها را بهخاطر رويه آرامي که داشتند ليبرالمسلک ميدانست.
آقاي فردي از همان اول خلقي آرام و متين، البته با نگاه عميق متدينانه و ديندارانه داشت؛ تا روز آخر هم به همان شکل حفظ شد؛ يعني اگر شما فراز و فرود زندگي آقاي فردي را نگاه کنيد، ميبينيد که آن تدين عميقي که در عمق جان ايشان بود، باعث شده بود که ايشان در آن فراز و فرودها، همان رويه و روش آرام خودشان را ادامه بدهد. جزو آرزوهاي شخصي خود من است و هميشه از خدا خواستهام که روحيه دين عوام و عاميانه را از ما دريغ نکند. همين روحيه باعث شد که آقاي فردي با صراحت بيشتري به حمايت از ولايت بپردازد. بعضيها، باز هم در جمع دوستان ما، ممکن بود نسبت به خلق آرام ايشان انتقاد کنند و اين رويه خيلي مؤدبانه و آرام در قبال افراد نپسندند. در اين يک دهه گذشته، تقريبا ده سالي ميشد که آقاي فردي با صراحت بيشتري به دفاع از ولايت ميپرداخت. ايشان شخصا از ولايت دفاع ميکردند و عليالخصوص در مراحلي بهصراحت از مقام معظم رهبري اسم ميبردند و لزوم تبعيت از ايشان را هم يادآور ميشدند، هم خودشان مقيد بودند و هم اين ولايتپذيري را با صراحت لهجه و بدون پنهانکاري توصيه ميکردند.
به گمانم در جريان فتنه تقريبا تمام کساني که علاقهمند به انقلاب بودند، برايشان مبرز شد که دست فتنهگر بيگانه قصد دارد که بين امت و امام گسست ايجاد بکند و اگر ميتواند، اين ارتباط را قطع کند. در اينجا مقتضي است که اشخاصي که آدمهاي متديني بودند، خيلي با صراحت وارد کار شوند و مطالب خودشان را بگويند.
در اين ميان دو نکته باعث شد که کساني که دلشان با انقلاب بود، سکوت پيشه کنند يا کمتر حرف بزنند. يک دليلش شجاعت ذاتي آدمهاست، بعضيها ذاتا آدمهاي ترسويي هستند و خيلي جرأت ابراز عقيده ندارند، عليالخصوص در جايي که غلبه بر افرادي باشد که نظر ديگري را اعمال ميکنند. جامعه روشنفکري ما همچنان يک جامعه خاص است. بعضي از آدمها ميترسند که توسط روشنفکرها هو بشوند و بهخاطر اين ترس و بزدلي در شرايط حساس هم حرفشان را نميزنند. يکي اين بخش ماجراست.
ديگر اينکه بعضي از افراد دوست دارند که محبوب همه بمانند. محبوب همه ماندن به معناي اين است که آدم دافعه نداشته باشد و دافعهنداشتن به آدم ديکته ميکند که در خيلي از جاها سکوت کند و حرف نزند و گاهي متأسفانه همراهي نشان بدهد نسبت به آن چيزي که ممکن است قلبا هم به آن اعتقاد نداشته باشند.
آقاي فردي کسي بود که ساده بود. سادگي با وجودش آميخته شده بود و سلامت روان داشت. دلبستگي دنيايي هم نداشت. عليالخصوص در اين يک دهه اخير، من احساس ميکردم که ايشان بيشتر از اينکه به اين دنيا فکر بکند به دنياي ديگر خودش فکر ميکرد و کسي نبود که بهخاطر خوشامد اين افراد يا براي پرهيز از اينکه توسط اينها هو نشود يا مورد هجمه قرار نگيرد، حرفهاي خودش را در دفاع از ولايت نزند. نمود آن را در جريان فتنه ديديم. ايشان جزو کساني بود که فتنهگران را محکوم کرد و با انقلاب و مقام معظم رهبري همراه بود.
آقاي فردي را وقتي در قالب يک داستاننويس ميبينيم، متوجه ميشويم که هميشه قلم ايشان در راستاي ارزشهاي انقلاب حرکت کرده است. برايمان کمي از کارنامه ادبي ايشان بگوييد؟
برجستگي ويژه سبک داستاني آقاي فردي در توصيفات زيبا و دلنشين و قلم روان ايشان است. آقاي فردي عليالخصوص در کتاب «آشيانه در مه» فضاهايي ايجاد کرده که بسيار لطيف و تأثيرگذار است و خيلي زيبا وصف شده است. آقاي فردي جزو نويسندگان توانا و صاحبقلم بود. کارهايي که انجام داد، تقريبا همهشان، جزو کارهاي ماندگار و خوب و حتي بهتر از خوب محسوب ميشود. ايشان اثر بد و ضعيف در کارنامهاش ندارد. هم در عرصه کودک و نوجوان که قلم ميزد، هم در عرصه بزرگسال که بهدليل احساس نياز وارد اين حوزه شد و خودش قلم دست گرفت، جايگاه آقاي فردي بهعنوان نويسنده، جزو نويسندههاي رديف اول ما محسوب ميشود. شايد جزو 20ـ30 نفري باشد که ما ميتوانيم اسم ببريم و بگوييم که آثارشان از نظر تکنيکي آثار قابل قبول و خوبي است. اما بهنظر من آن استعداد ذاتي آقاي فردي و آن تواناييهايي ايشان در حوزه نويسندگي، بنا به دلايلي نتوانست خودش را بهطور کامل نشان بدهد. يکي از اين دلايل، فرصت اندکي بود که ايشان براي نوشتن در اختيار داشت و شايد تا حد زيادي نداشتن محل کار مستقل براي نوشتن.
اين را قبلا هم گفتهام که وقتي من براي اولينبار بعد از بيماري ايشان وارد منزلشان شدم و فضاي خانه را ديدم، اگرچه ما بيگانه با منازلي در اين حد و اندازه نيستيم، اما احساس کردم که در اين خانه، فضاي مستقلي براي نوشتن باقي نميماند. يک خانه دو طبقهاي که دو اتاق تو در تو در آن وجود دارد و دو خانوار در آن زندگي ميکنند، محل مستقلي براي نوشتن در اختيار نويسنده نميگذارد. همين مقدار آثاري که نوشت و از ايشان به يادگار مانده است هم قابل توجه است. هنوز براي من جاي سؤال است که اين نوشتن را ايشان در کجا انجام ميداد.
سؤال آخرم مشخصا مربوط به زندهياد مرحوم فردي نيست، به بهانه ايشان ميخواهم بگويم که آن حرکت تأثيرگذاري که ايشان در ماجراي مسجد جوادالائمه داشتند، شايد نياز امروز پاتوقهاي ادبي ما هم باشد. امروزه ميبينيم که پايگاهها و مراکز شکلگيري جمعهاي ادبي عموما فضاهايي ويژه و حتي غير مذهبي است. چطور ميشود اين محافل را باز برگرداند به کانونهاي ديني، همچون مساجد؟
اين کار خيلي سخت و بزرگي است. متأسفانه در سالهاي گذشته غفلت شد و مرکز فرهنگيسازي در محلات صورت گرفت و مراکز فرهنگي از مساجد جدا شدند. شايد کساني که اين کارها را انجام دادند نيت خير داشتند، اما نتيجه خيري بهدنبال نداشت. ما متأسفانه خيلي بايد تلاش کنيم تا مساجد را به جايگاه اصلي خودشان برگردانيم. اين نوع نگاه که مسجد بايد بهعنوان پايگاه محوري قرار بگيرد در ذهن بسياري از مسئولان فرهنگي متدين و متعهد ما وجود دارد. بههرحال وقتي کانون فرهنگي ما کنار مسجد است، زمان نماز که ميشود افراد وضو ميگيرند و ميروند مشغول نماز ميشوند. يک روحاني بالاي سر کار است که خدا را ميشناسد و ميشود از وجودش بهرهمند شد و کمک ميکند که فضا از يک اعتدال متدينانه خارج نشود. اين کار، کار بسيار سختي است و نيازمند اين است که ما امثال فردي در فرهنگمان زياد داشته باشيم که متأسفانه کم داريم. کساني که نگاه محوريشان انقلاب اسلامي است و مقدم بر هر چيز اسلام را ميشناسند و اگر در جايي امر دائر بشود به اينکه مثلا از آبروي خودشان بهنفع انقلاب اسلامي بگذرند، اين کار را ميکنند يا اينکه دينداري خودشان را فداي منافع زودگذر مادي نکنند، از اينگونه افراد در حوزه فرهنگ خيلي زياد نداريم. التبه منظورم اين نيست که ما افراد متدين نداريم. منظور من اين است که افراد متديني که اهل فرهنگ باشند و توانايي رهبري، زعامت ماجرا و هدايت مجموعهها را داشته باشند، متأسفانه کم هستند و بايد براي افزايش چنين نيروهايي بکوشيم. در کنار اين، مراکز تصميمگير ما بايد بهاي بيشتري به مساجد بدهند و در بودجههايي که تصويب ميشود و فعاليتهايي که انجام ميشود بخش مسجدمحوري را احياء کنند. در اوايل پيروزي انقلاب (اگر يادتان باشد) مسجد کانوني براي همه فعاليتها بود. فعاليتهاي سياسي و فرهنگي ما در مسجد تجلي پيدا ميکرد و در مسجد آغاز ميشد. اگر اين اتفاق بخواهد احياء شود هم نيازمند اصلاح نگاه هستيم و هم نيازمند برنامهريزي درست و پرداختن صحيح به مسئله در همه زمينهها
گفتگو از مجید اسطیری
دیگر مطالب پروندۀ امیرحسین فردی:
پیام تسلیت رهبر انقلاب به مناسبت درگذشت امیرحسین فردی
قلممویۀ علی داودی در سوگ فردی
نگاهي به رمان سياه چمن
نگاهي به زندگي ادبي فردي
خاطرۀ يکي از شاگردان فردي
نگاهی به جایگاه اثرگذار فردی در ادبیات انقلاب
معرفي مهمترين آثار فردي در قالب کتاب
یادداشت ناصر فیض دربارۀ مدیر پیشین مرکز آفرینشهای ادبی حوزه
گفتوگوی حامد شکوري با شاگردان و دوستان فردي
یادداشت جواد افهمی در سوگ فردی
بريدهاي از رمان منتشر نشده «گرگسالي» فردي
گفتگوی مجید اسطیری با دکتر محسن پرویز
نگاهی به رمان «اسماعیل» فردی
دیدار مرحوم فردی با رهبر انقلاب
یادداشت حامد محقق در سوگ امیرحسین فردی
یادداشتی از مسعود نوروزی در سوگ امیرحسین فردی
گفتاري از وحيد جليلي به مناسبت هفتمين روز درگذشت مرحوم اميرحسين فردي
سوگسرودی از محمدرضا ترکی برای مرحوم فردی
یادداشتی از علی داودی در سوگ امیرحسین فردی