موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
گفتوگوی حامد شکوري با شاگردان و دوستان فردي (از پروندۀ امیرحسین فردی)

ديدار به قيامت...

09 خرداد 1392 16:44 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 2.5 با 2 رای
ديدار به قيامت...

برادر بزرگ‎تر و هدايت‎گر نسل ما... 
محمد ناصري (نويسنده)

آقاي فردي در بين انسان‎هاي هنرمند و فرهيخته ويژگي منحصربه‎فردي داشت که تبيين آن در اين مجال نمي‎گنجد و نيازمند مرور تمامي‎ سال‎هاي مجاهدت ايشان در جبهه فرهنگي کشور است. اما به‎طور کل نوع نگاه آقاي فردي است به هستي، زندگي و مقوله‎هاي فرهنگي يک نگاه ويژه و متفاوت و مبتني بر بينش يک انسان بسيار مؤمن و متقي بود. آقاي فردي در زندگي 64ساله خود که من توفيق داشتم از سال سوم ابتدايي در همين کتابخانه‎ مسجد به مدت سي‎وشش سال از نزديک در محضرشان باشم؛ در مقام يک استاد و معلم، پدر و برادر بزرگتر راهنما و هدايت‎گر نسل ما بود. چهار روز قبل از رحلتشان به مدت چند ساعت با هم بوديم و من هنوز اين اتفاق را باور نمي‎کنم. 

اين‎ها از اعجاز مسجد جواد‎الائمه است
حميد شريفي آل‎هاشم (هنرمند تجسمي، استاد دانشگاه) 

من از روزي که خودم را پيدا کردم در اين محله و مسجد جواد‎الائمه (عليه‎السلام) آقاي فردي را ديدم. از روزهاي نوجواني و جواني و به‎خصوص در آغاز پيروزي انقلاب که حوزه‎ انديشه و هنر اسلامي شکل گرفت، ارتباط ما با کيفيت بيشتري ادامه پيدا کرد. ويژگي اصلي آقاي فردي اين بود که ارادت خاصي به انقلاب و شهدا داشتند و هميشه خودشان را وامدار انقلاب مي‎دانستند و در اين مسير هم بسيار مجاهدت کردند. هميشه در مقابل کساني که در مقابل اين انقلاب مي‎ايستادند و رفتار ناصوابي داشتند سينه سپر مي‎کردند. يادم هست بعد از کتاب اسماعيل، آقاي فردي داشت بخش دوم را هم مي‎نوشت که به دلايل مختلفي به تأخير مي‎افتاد. بعد از جريانات 88 که به اتفاق هنرمندان رفته بوديم خدمت حضرت آقا، وقتي نوبت به آقاي فردي رسيد، حضرت آقا بدون مقدمه گفتند من کتاب شما را خواندم و جاي اين کتاب خالي بود. آقا در ادامه‎ي فرمايشاتشان ‎اشاره مي‎کنند که آيا اين کتاب قسمت دومي‎ هم دارد؟ آقاي فردي گفت بله و من مشغول نوشتن آن هستم... و حضرت آقا ايشان را به ادامه‎ کار سفارش و تشويق کردند. آقاي فردي بعد از جلسه من را کشيد کنار و گفت حميد خيلي برايم تعجب‎برانگيز است. گفتم چطور، گفت من اين مسئله را هيچ کجا عنوان نکردام نه در خبري و نه در پايان کتاب اسماعيل. آقا از کجا متوجه شدند که اين کتاب قسمت دومي ‎هم دارد؟! بعد از آن ديدار هر وقت يکديگر را مي‎ديديم مي‎گفت دارم قسمت دوم اسماعيل را مي‎نويسم. اگر آن صحبت‎هاي آقا نبود ما امروز بخش دوم آن کتاب را در اختيار نداشتيم. آخرين بار او را در مراسم بزرگداشت گل‎علي بابايي در خبرگزاري فارس ديدم. تا حوزه هنري با هم قديم زديم و حالا که برمي‎گردم و به آن حرف‎ها فکر مي‎کنم، احساس مي‎کنم انگار براي من وصيت مي‎کرد. دغدغه‎ اين را داشت که در راه «آرمان‎هاي انقلاب» در ابعاد فرهنگي و هنري قدم‎هاي پررنگ‎تري بردارد و من استنباط مي‎کردم در حرف‎هايش‎اشاره به موانعي هست که نمي‎گذارد آن خواسته‎هاي رهبري شکل بگيرد. بچه‎هاي هنرمند متعهد نگاهشان به هنر نگاه مادي نيست و آن را يک تکليف مي‎دانند. اميرحسين فردي اينگونه بود. ايشان بعد از مراسم آقاي بابايي به من گفت که اين‎ها از اعجاز مسجد جواد‎الائمه(عليه‎السلام) هست که اين چنين فرزنداني را تحويل انقلاب داده است. 

حالا بايد دقيق بنويسيم... 
اکبر خليلي (نويسنده)

اولين بار ايشان را در حوزه هنري ديدم. آن روزها حوزه هنري تازه تشکيل شده بود. در آنجا با اميرحسين فردي گفت‎وگو کردم. الان اين خاطره به‎محض ورودم به مسجد برايم تداعي شد. در اين نقطه‎ جنوب شهر يک نسل برخاست و ايشان در تمام اين ساليان کنار آن نسل استوار ايستاد. حالا هم همان‎ها جنازه‎اش را از اينجا بردند. آيا وفادارتر از ايشان در ادبيات داستاني سراغ داريد؟ وفاداري ايشان به ادبيات متعهد را مي‎گويم. اميرحسين فردي به دليل اينکه در يک مرکز اسلامي‎ انقلابي به نام مسجد بود، انقلاب را زودتر از ما  درک کرد. زماني که ما رسيديم ايشان چندين سال جلوتر از ما بود. ما در حد يک رفع تکليف با مسجد در ارتباط بوديم. اما او «بچه مسجدي» بود. لقبي که براي ايشان گذاشته‎اند «امير نويسندگان» به حق است. ايشان آن‎قدر صفا داشت که در سال 58 دست‎نويس سردار جنگل را مي‎آورد ما به اتفاق مي‎خوانديم. برنامه گذاشته بوديم هر شب منزل يکي جمع شويم و شبي آمديم منزل ما و تا نماز صبح اين رمان را مي‎خوانديم و نماز صبح رمان تمام شده بود. من گفتم آقاي فردي مي‎دانيد يک چيزي را همه‎ ما در اين رمان فراموش کرديم؟ گفت چه چيزي؟ گفتم سرادر جنگل با آن همه شهامت آمد وارد ميدان شد ولي يک زخمي ‎نداد، زخمي‎ها کجاي داستان هستند؟ گفت واي چه مشکل بزرگي! تو باعث شدي من يک بار ديگر بروم و ببينم که اين سردار جنگل چه کسي بوده است، تا حالا ما همين‎طوري مي‎نوشتيم، حالا بايد دقيق بنويسيم. اين بود که «دقيق‎نويسي» از همان زمان براي ما يک حجت شده بود، که دقيق مسائل را پيگيري کنيم. ايشان به‎حقيقت امير ما بود. ما طاقت حوزه را نداشتيم، ما طاقت آدم‎هاي جورواجور را نداشتيم؛ اما ايشان به‎خاطر سعه‎ صدري که داشت با همه جور آدمي ‎نشست اما خوي کسي را به خود نگرفت. الان اميرحسين فردي کجاست؟ بي‎شک ايشان نزديک پيامبر اکرم (صلي‎الله‎عليه‎وآله)  هستند. آخرين ديدار من با امير در نکوداشت آقاي عليرضا قزوه بود. در تاريک و روشن سالن ديدم که کسي مي‎آيد سمت من. صدا زد اکبر. گفتم صبر کن. دست تکان داد به نشانه‎ي اين که کار دارم. خيس عرق بود. پله‎ها را گرفت و رفت سمت بالا. اين آخرين ديدار ما بود. 

نفس خود را از بين برده بود
کامران شرفشاهي (نويسنده، شاعر، روزنامه‎نگار)

آشنايي من با ايشان به دهه شصت بازمي‎گردد، به‎خصوص در دهه هفتاد که در کيهان فرهنگي بودم.  اين آشنايي عميق شد. سخن از ايشان دشوار است. هم در کسوت ژورناليستي به گردن روزنامه‎نگاري ما حق دارند، هم به عنوان يک نويسنده که آثار ارزنده‎اي ارائه کرده‎اند. همچنين بخش ديگري از تلاش‎هاي ايشان جريان‎آفريني در حوزه ادبيات و تلاش براي رونق ادبيات و رفع مشکلات اهل قلم بود. گذشته از تمام اين‎ها آن وجه از شخصيت اميرحسين فردي که نبايد به‎سادگي از کنار آن رد شد اين بود که بهرغم موقعيت و جايگاهي که داشت داراي شخصيتي متواضع بود و تلاش داشت باعث رنجش کسي نشود. حضور آن جمعيت در مراسم ايشان گوياي همين مطلب است. او نفس خود را از بين برده بود. موقعيت‎ها و موفقيت‎ها موجب اين نشده بود که ايشان فراموش کنند قبل از اينکه نويسنده، سردبير و شخصيت ممتاز ادبي هستند، مي‎بايست يک مسلمان باشند. فردي مسلماني بود که بدون هيچ‎گونه چشم داشت و خودنمايي فعاليت مؤثري داشت. تصوير آن مسلمان متبسم هيچ‎گاه از چهره‎ام پاک نخواهد شد. 

چهره صميمي روستايي اميرحسين
محمدعلي گوديني (نويسنده)

از مشيت الهي گريزي نيست. مرگ هم حق است. اما چه مرگي که در سوگ ايشان رهبر معظم انقلاب پيام تسليت گفتند. بنده ايشان را از سال 58 که حوزه هنري شکل گرفت مي‎شناسم. من چون خودم روستايي‎ام، همواره آن چهره صميمي‎ روستايي ايشان در خاطرم هست. از سال‎ها پيش هرگاه که ايشان را مي‎ديدم شاهد بودم که او هر چقدر که مسئوليت‎ها و سمت‎هايش بيشتر مي‎شود همچون يک درخت تناور و پرميوه متواضع‎تر مي‎شود. سال‎ها زودتر از آنچه که بايد از بين ما رفت و بعدها ضايعه فقدانش در ادبيات ما مشخص خواهد شد. 

سرآغاز نويسندگي در کيهان بچهها... 
اصغر استاد حسن معمار (نويسنده)

نوجوان بودم که ايشان عکس من را در ستون «دوستدار کيهان بچه‎ها» چاپ کرد. من آن روزها کارگر چاپخانه بودم و همان باب آشنايي من با آقاي فردي بود. اين خاطره سرآغاز نويسندگي من بود. 

فردي، تفکري جريانساز داشت
اصغر نقي‎زاده (بازيگر)

اميرخان معلم و پيشکسوت ما در مسجد و مربي ما در فوتبال بود. کسي که نسل ما را که آن موقع، جوان‎هاي بيست‎ساله‎اي بوديم از طريق فوتبال و کوه، جذب مسجد جواد‎الائمه(عليه‎السلام) و درحقيقت جذب فرهنگ جبهه و شهادت کرد. انسان بسيار آرام و متيني بود. شخصيت بسيار جدي‎اي داشت، درعين‎حال انسان شادي بود. فردي، فردي بود بسيار معتدل که احترام زيادي به نسل ما مي‎گذاشت. به همين دليل ما به ايشان «امير خان» مي‎گفتيم. داراي فرهنگ تعقل و منطق بود. به جوان‎هايي مثل ما که از او ده بيست سال کوچک‎تر بوديم شخصيت مي‎داد و احترام مي‎گذاشت و اين باعث جذب نسل ما به اميرخان بود. موفق شد کساني که امروز در سطوح مختلف فرهنگي کشور هستند را جذب کتابخانه مسجد جواد‎الائمه‎ (عليه‎السلام) کند. اميرخان از سال‎هاي پيش از انقلاب اسلامي‎که شروع به درست کردن کتابخانه کردند تا سالهاي پس از انقلاب، بچه‎ها را جذب مي‎کرد. يک‎سري گرايش نويسندگي داشتند مثل شهيد غني‎پور، آقاي محمد ناصري و يک‎سري هم مثل ما گرايش سينمايي پيدا کردند. اما علت اصلي گردآمدن همه ما شخص اميرخان بود. ايشان داراي «تفکر جريان‎سازي» بود و با اين تفکر آدم‎ها را هدايت مي‎کرد. بيشتر خاطره‎ من از اميرخان سواي دوران طلايي مسجد، يکي مربوط به تيم فوتبال مسجد بود که با ايشان بازي مي‎کرديم، يکي هم درباره کوهي بود که با شهيد «اکبر قدياني» به اتفاق امير خان و باقي بچه‎ها، بعد از عمليات «فتح المبين» رفتيم. بعد از ماجراي سفر کوه، اکبر قدياني رفت و شهيد شد. ايشان با آن همه وجه فرهنگي‎اي که داشت، هنوز هم در همين محله و نزديک مسجد جواد‎الائمه‎ (عليه‎السلام) زندگي مي‎کرد. او به‎حقيقت دنبال کار فرهنگي بود و اعتقاد راسخ داشت که بايد آدم‎ها را جذب دين کرد، جذب مسجد کرد و بايد «فرهنگ مسجدي» را در بين جوان‎ها گسترش داد. چهارشنبه‎ گذشته در مراسم بزرگ‎داشت آقاي بابايي آخرين ديدار ما بود. ديدار به قيامت... 

سرآغاز قصه نويسي انقلاب... 
فرج‎الله سلحشور ( نويسنده، کارگردان)

زماني که مسجد هنوز ديوار هم نداشت و کتاب‎هاي کتابخانه حدود دويست جلد بيشتر نبود، با آقا امير کتابخانه را فعال کرديم. بچه‎ها از مدرسه که مي‎آمدند، کتاب مي‎دادند و تحويل مي‎گرفتند و کار به جايي رسيد که اعضا به شش‎هزار نفر هم رسيدند. با امير همدبستان بوديم. بچه‎ها را دسته‎جمعي مي‎نشانديم و قصه مي‎گفتيم. براي بچه‎هاي مسجد ميني‎بوس مي‎گرفتيم و آن‎ها را به کوه و صحرا مي‎برديم. سرود و دکلمه‎هاي سياسي و خطرناک مي‎خوانديم. از سال45 تا خود روزهاي انقلاب و سال‎هاي بعد در اين مسجد فعاليت کرديم. اين مسجد سرآغاز قصه‎نويسي انقلاب بود که با آقا امير شروع شد. 

رمان انقلاب به عنوان يک ضرورت... 
ابراهيم زاهدي مطلق ( نويسنده، روزنامه‎نگار)
آقاي فردي در ادبيات به‎شدت وسعت نظر داشت. گاهي يکي هست نگاهش کهنه است و يکي هست نگاهش کاملا نو است. استاد فردي نگاه کاملي داشت. مثلا ادبيات نو را بهتر از کساني که در اين زمينه ادعا دارند مي‎شناخت. فردي هيچ‎گاه فريب جريانات تازه را نمي‎خورد. يک‎بار در حين مصاحبه با من گفت که هر گاه يک جريان تازه پيدا مي‎شود من ابتدا خودم را کنار مي‎کشم، با مسئله قاطي نمي‎شوم، گوش مي‎دهم ببينم چه مي‎گويند و بعد که حرف‎هايشان را شنيدم قضاوت مي‎کنم. خيلي خوب کتاب مي‎خواند و اطلاعات وسيعي داشت. وجه تمايز ايشان با کساني که در حوزه داستان هستند همين بود. به همين دلايل قدرت تشخيص بالايي داشتند و آثار خوب و ضعيف را به‎خوبي تفکيک مي‎کرد. در آخرين ديدارمان وقتي از مراسم آقايي بابايي بازمي‎گشتيم، پيرامون رمان کلت 45 آقاي مطهري صحبت کرديم. در آن ديدار ايشان بحث رمان انقلاب را به‎عنوان يک ضرورت مطرح کردند. در اين سال‎هاي اخير اهم صحبت‎هاي ايشان درباره «رمان انقلاب» بود. 

گويي هزار سال است او را مي‎شناسي 

عزت الوندي (نويسنده)

مهرباني ايشان آن‎قدر زياد بود که گويي هزارسال است او را مي‎شناسي. با آن همه تواضع خيلي راحت مي‎شد با او ارتباط برقرار کرد. سال 76 در کانون پرورش فکري ايشان را ديدم. آن سال‎ها با جناب فردي که سکان کيهان بچه‎ها را بر دست داشتند ارتباط داشتيم و از راهنمايي‎هايشان استفاده مي‎کرديم. خلاصه بگويم «مهرباني» ويژگي اصلي ايشان بود. 

مثل نم باران تازه بود
کمال شفيعي ( شاعر، روزنامه‎نگار)

آقاي فردي يک موهبت الهي بود و او در کلمه نمي‎گنجد. نگاه پدرانه‎اي داشت به ادبيات و نسل آينده. نسلي که بايد به تعالي مي‎رسيد. فردي اين ضرورت را حس کرده بود و سال‎ها از عمر خود را وقف اين جريان کرد. اتفاقي که شايد هيچ‎وقت تکرار نشود. دغدغه گسترش ادبيات متعهد را داشت. دغدغه جوانان اين کشور به‎خصوص جوانان مناطق محروم را داشت. اين دغدغه بسيار مقدس است. او قلمش و نگاهش به‎سمت مناطق محروم بود و اين مشرب آقاي فردي بود. اين خصلت هم در گفتار، هم در نوشتار و هم در شاگرداني که تربيت کرده، نمود پيدا کرده است. اين اتفاق براي جامعه ادبي کشور غم‎انگيز است و به‎هيچ عنوان جبران نمي‎شود. اتفاقي که به نام فردي در ادبيات اين کشور رقم خورد اتفاق شگرفي بود. اين انسان دقيقا مثل آب زلال بود هم درونش هم برونش. هم طراوت داشت مثل آب، هم زندگي‎بخش بود. آقاي فردي يک الگوي کامل بود. اميرحسين فردي «پدر ادبيات متعهد» کشور بود. فردي مثل نم باران تازه بود، مثل گل محمدي هميشه تبسم بر لب داشت و مثل يک خاطره رفت. من اين مصيبت را عميقا تسليت مي‎گويم. 

انسان بزرگي را از دست داديم
محسن مؤمني ( نويسنده، رئيس حوزه هنري)

ما انسان بزرگي را از دست داديم. کسي را از دست داديم که «مايه وحدت» ما بود. هر جا ايشان بودند همه مي‎آمدند و اگر هم کدورتي بود به احترام اميرخان کنار مي‎گذاشتند، چراکه در حضور او کدورت جايي نداشت. شخصيت انساني آقاي فردي بالاتر از ساير وجوه ايشان بود. 

خود را وقف مسائل فرهنگي کرد
حسين فتاحي ( نويسنده)

ايشان را از سال 62 تا به امروز در کيهان بچه‎ها مي‎شناسم. آقاي فردي هرجا که بود انسان مؤثري بود. از راه‎اندازي کتابخانه مسجد جواد‎الائمه (عليه‎السلام)، راه‎اندازي حوزه هنري و  داستان انقلاب تا جشنواره شهيد غني‎پور و... که هر کدام در جريانات ادبي بعد از انقلاب بسيار موثر بودند. همه‎ اين‎ها ماحصل کار فردي است. من چهارشنبه گذشته او را ديدم. يک‎سالي بود که قلبشان را عمل کرده بودند. اما ايشان به جاي استراحت در مرکز آفرينش‎هاي ادبي به‎شدت مشغول فعاليت بود. خيلي تعجب کردم. از آقاي موسي بيدج شنيدم که حالشان بد شده است. همين فدا‎کاري‎ها منجر به اين ضايعه شد. ايشان تمام عمر خود را وقف مسائل فرهنگي کرد. 

تمام نويسندگان ما مديون آقاي فردي هستند
حميد رضا داداشي (نويسنده، روزنامه‎نگار)

از سال 59 به‎واسطه‎ کيهان بچه‎ها با ايشان‎ آشنا شدم. هرکسي که در حوزه فرهنگي فعاليت کرده است خبر از فعاليت‎هاي مؤثر آقاي فردي دارد. نکته جالب در مورد ايشان اين است که او جزو معدود انسان‎هايي است که همه طيف‎ها دوستش دارند. هم نويسندگان انقلاب، هم نويسندگان روشنفکر از ايشان به نيکي ياد مي‎کنند. از سرمقاله‎هاي ايشان مي‎شد فهميد که او چقدر فرد دغدغه‎مندي است. او هيچ‎وقت آرمان خود را تغيير نداد و همواره بر آن پافشاري کرد و از اين ميشود فهميد که آرمان‎هاي خود را درست انتخاب کرده بود. کيهان بچه‎ها هميشه کنار نويسندگان بود و آقاي فردي بالاي سر کيهان بچه‎ها و اين‎گونه تمام نويسندگان ما حتي اگر کتمان کنند، مديون آقاي فردي هستند. من افتخار همکاري با ايشان را در کيهان بچه‎ها داشتم. 

نديديم هيچ‎گاه به کسي بتازد
مصطفي رحماندوست (شاعر)

ويژگي اصلي آقاي فردي دو وجه بود. يکي از لحاظ انساني؛ نديديم هيچ‎گاه به کسي بتازد، به کسي خداي نکرده فحش بدهد، نقد شمشير از رو بسته‎اي را عليه کسي بنويسد. ايشان هم خوبي را گوشزد مي‎کرد و هم بدي را. و يک وجه ديگر از لحاظ فني و شاگردهايي که درون مسجد جواد‎الائمه(عليه‎السلام) و  بيرون مسجد تربيت کرد. قبل از انقلاب کتاب‎هاي دکتر شريعتي را با سختي براي شاگردهاي خودش تهيه ميکرد و بعد از انقلاب هم خيلي از رمان‎هايي را که الان هم وزارت ارشاد به آن‎ها مجوز نمي‎دهد، براي کسب اطلاعات در اختيار شاگردان خود قرار مي‎داد. شاگردان آقاي فردي به طيف‎هاي متعدد فکري تبديل شدند و همگي توانستند که اثرگذار باشند.

گفتگو از حامد شکوری


دیگر مطالب پروندۀ امیرحسین فردی:

پیام تسلیت رهبر انقلاب به مناسبت درگذشت امیرحسین فردی

قلم‌مویۀ علی داودی در سوگ فردی

نگاهي به رمان سياه چمن 

نگاهي به زندگي ادبي فردي

خاطرۀ يکي از شاگردان فردي

نگاهی به جایگاه اثرگذار فردی در ادبیات انقلاب

معرفي مهم‎ترين آثار فردي در قالب کتاب

یادداشت ناصر فیض دربارۀ مدیر پیشین مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه

گفتوگوی حامد شکوري با شاگردان و دوستان فردي

یادداشت جواد افهمی در سوگ فردی

بريده‎اي از رمان منتشر نشده «گرگ‎سالي» فردي

گفتگوی مجید اسطیری با دکتر محسن پرویز

نگاهی به رمان «اسماعیل» فردی

دیدار مرحوم فردی با رهبر انقلاب

یادداشت حامد محقق در سوگ امیرحسین فردی

یادداشتی از مسعود نوروزی در سوگ امیرحسین فردی

گفتاري از وحيد جليلي به مناسبت هفتمين روز درگذشت مرحوم اميرحسين فردي

سوگسرودی از محمدرضا ترکی برای مرحوم فردی

یادداشتی از علی داودی در سوگ امیرحسین فردی





کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • ديدار به قيامت...
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.