عطار از شاعران و عرفای بزرگ قرن ششم و هفتم است. وی در میان سه شاعر برجسته تصوف (یعنی مولانا، سنایی و عطار) کسی است که با دربار هیچ ارتباطی نداشته است و از معدود شاعرانی است که شعرش را به مدح هیچ کس نیالوده است.
در مورد تولد این شاعر بزرگ مانند بسیاری دیگر از بزرگان تردیدهایی فراوانی وجود دارد. سال تولدی که برای او نقل شده و به حقیقت نزدیکتر است حدود 540 است. در مورد مرگ عطار نیز نقلهای مختلفی موجود است؛ اما آنچه مسلم است این است که به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است و به دست کفار تاتار و در حملۀ وحشیانه آنها به نیشابور شهید شده است.
در مورد آثاری که به نام عطار ثبت شده است آشفتگی فراوانی وجود دارد. کتابهایی که مسلم است از اوست و در دست است عبارتند از: دیوان قصاید و غزلیات، منطقالطیر، الهینامه، اسرارنامه، مصیبتنامه، مختارنامه، خسرونامه و تذکرهالاولیا.
مختارنامه مجموعه رباعیات عطار است که خود اقدام به فصلبندی آنها کرده است؛ کاری که در آن زمان کمتر معمول بوده است و به همین جهت در تاریخ ادبیات اتفاق درخور توجهی است. در ادامه به بازخوانی چند رباعی از باب «در مراثی رفتگان» می پردازیم:
1
در خاک، تو را وطن نمیدانستم
وآن ماه تو در کفن نمیدانستم
میدانستم که بی تو نتوانم زیست
بی روی تو زیستن نمیدانستم
2
بس زود به مرگ کردی آهنگ آخر
گویی رفتی هزار فرسنگ آخر
از ناز چو در جهان نمیگنجیدی
چون گنجیدی در لحد تنگ آخر؟
3
زین پس نآید ز دیدگانم دیدن
بی روی تو تیره شد جهانم دیدن
جایی که تو بودهای نگه مینکنم
من جای تو بی تو چون توانم دیدن؟
4
از مرگ تو فاش گشت رازم، چه کنم؟
چون تو بشدی من که به که نازم؟ چه کنم؟
ای جان و دلم! بسوختی جان و دلم
من بی تو کجا روم؟ چه سازم؟ چه کنم؟
5
بی روی تو ماه در سیاهی آمد
مرگت به جوانی و پگاهی آمد
خفتی نه چنان نیز که برخواهی خاست
رفتی نه چنان که بازخواهی آمد
انتخاب و معرفی از امیر مرادی