به اعتقاد بسیاری محبت اهل بیت (علیهم السلام) از گذشتههای بسیار دور در دل ایرانیان خانه داشته، حتی در میان مذاهب و فرق مختلف؛ چنانکه در ادبیات ما و اشعار فارسی نیز از زمان ظهور و شکلگیری بیان فضیلت و عشق به اهل بیت را میتوان به صراحت و وفور دید. از این روست که در دیوان بسیاری از بزرگان ادب فارسی عشق و ارادت به این بزرگواران دیده میشود. همانطور که گفته شد این موضوع تنها محدود به شاعران شیعی نبوده بلکه از مرزهای اسلامی نیز گذشته است. عطار یکی از این شاعران و عارفان اشعری مذهب بوده است که در بسیاری موارد به این موضوع پرداخته است و اشعار بسیاری در فضایل و مناقب حضرت علی(ع)، حضرت زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) سروده است. عطار در مصیبتنامه از امام حسین(ع) با عناوین محمدصورت، حیدرصفت، حسنسیرت و سلطان ده معصوم نام برده است. در ادامه بنا داریم یکی از اشعار او را که در خسرونامه با عنوان «در فضیلت امیرالمؤمنین حسین علیهالسلام» آمده است بازخوانی کنیم.
عطار از شاعران و عارفان قرن ششم و اوایل قرن هفتم است. تاریخ تولد او چندان مشخص نیست و به اواخر نیمۀ اول قرن ششم منتسب است و در حدود حملۀ مغول (618 هجری) به شهادت میرسد و با این احتساب در زمان شهادت چیزی حدود هفتاد سال داشته است. مولانا در بسیاری از آثار خود از عطار به نیکی یاد کرده است. عطار یکی از شاعران و نویسندگان پرکار زمان خود بوده است و از او کتابهای زیادی از جمله: اسرارنامه، الهینامه، منطقالطیر، مصیبتنامه، مختارنامه، تذکرةالاولیا و دیوان اشعار باقی مانده است.
امامی کآفتاب خافقین(1) است
امام از ماه تا ماهی حسین است
چو خورشیدی جهان را خسرو آمد
که نه معصوم پاکش پس رو آمد
چو آن خورشید اصل خاندان است
به مهرش نه فلک از پی روان است
چراغ آسمان مَکرُمَت(2) بود
جهان علم و بحر معرفت بود
به همّت هر دو عالم کم گرفته
ولی نورش همه عالم گرفته
رخ او بود خورشید الهی
شبی تاریک، مویش از سیاهی
کسی کو آفتاب و شب بهم خواست
حسن آن از حسین آمد به هم راست
امام ده و دو حق کرد قسمت
که هر یک پردهای سازد ز عصمت
ده و دو پرده زآن آمد پدیدار
حسینی(3) بود امّا پردهای زار
ببرد این راه(4) او گر مبتلا بود
ولی خونریز او در کربلا بود
اگر هستی تو اهل پردۀ راز
ازین پرده به زاری میده آواز
بسی خون کردهاند اهل ملامت
ولی این خون نخسبد (5) تا قیامت
هر آن خونی که بر روی زمانهست
برفت از چشم و این خون جاودانهست
چو ذاتش آفتاب جاودان بود
ز خون او شفق باقی از آن بود
چو آن خورشید دین شد ناپدیدار
در آن خون چرخ میگردد چو پرگار
1 - خافق: مضطرب
2 - مکرمت: بزرگواری
3 - حسینی: یکی از مقامهای موسیقی یا به عبارتی از پردههای سرود است.
4 - راه: اصطلاح موسیقی است. راه زدن: سرود گفتن:
راهی بزن که آهی با ساز آن توان زد
شعری بخوان که با وی رطل گران توان زد
5 - خسبیدن: خوابیدن
انتخاب و معرفی محمدحسین نجفی